معرفی و دانلود رایگان کتاب هفت روز با یک روح | پیام بخشعلی | سر سیمرغ

معرفی کتاب هفت روز با یک روح

کتاب هفت روز با یک روح نوشته ی پیام بخشعلی روایتی جذاب و تأمل برانگیز درباره ی عشق میان یک مرد و روح یک دختر جوان است. در این کتاب مردی کتاب فروش به طور اتفاقی یک شب به یک دختر پناه می دهد و روز بعد دخترک به طرز عجیبی کشته می شود. حالا او مانده با روح دخترک و هفت روزی که می تواند سرنوشت ساز باشد.

درباره ی کتاب هفت روز با یک روح

چند لحظه چشم هایتان را ببندید و به این سوال فکر کنید: چه شرایطی باعث می شود احساس کنید از زندگی خود راضی هستید و خوشبختید؟ راوی کتاب هفت روز با یک روح مدت هاست که به جواب این سوال رسیده است. او صاحب یک کتاب فروشی کوچک است و از این بابت از زندگی اش راضی است. او شب ها در همان کتاب فروشی کوچک می خوابد و تلاش می کند هر طور که شده با صرفه جویی هزینه های زندگی اش را تامین کند. مردم چندان اهل کتاب خواندن نیستند اما او تمام تلاشش را می کند تا گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و از لحظات ساده لذت ببرد؛ از کتاب هایی که می خواند و چای گرمی که شب به شب با فلاسک کنار دستش می گذارد. او احساس خوشبختی می کند تا اینکه یک شب همه چیز به هم می ریزد. این داستان هیجان انگیز را به قلم پیام بخشعلی می خوانید.

یک شب بارانی، درِ کتاب فروشی راوی به صدا در می آید و دختری خیس و سرمازده با التماس از او درخواست کمک می کند. دخترک به او می گوید که جایی را برای رفتن ندارد و با تضرع از او می خواهد که به داخل راهش بدهد. اول از روی وسوسه است اما بعد دل راوی به درد می آید و دخترک را به داخل کتاب فروشی راه می دهد. او اتاق و رخت خواب خود را به دخترک می دهد و خودش به پایین می رود. صبح که بیدار می شود خبری از دخترک نیست، از پول های درون دخل هم همین طور!

راوی داستان به شدت از دست خودش که به دخترک اعتماد کرده عصبانی می شود و قسم می خورد که دیگر چنین اشتباهی نمی کند. حالا با این اوصاف او در شرایط بد مالی قرار می گیرد و مشخص نیست که چطور باید از پس قسط و قرض هایش بربیاید اما شب بعد در کمال ناباوری دوباره سر و کله ی دخترک پیدا می شود. دخترک به کتاب فروشی می آید و مقابل راوی می ایستد. او به خاطر کاری که کرده از راوی عذرخواهی می کند و راوی کم کم دلگرم می شود که دخترک پشیمان شده و پول او را برایش پس آورده اما دخترک درخواست دیگری دارد. دخترک که به هم ریخته و آشفته است به مرد می گوید که امروز صبح یک نفر او را جلوی مترو پرت کرده و او حالا مرده است. مرد تنها کسی است که می تواند به او کمک کند و با التماس از او می خواهد یک بار دیگر به او رحم و کمکش کند.

اما آیا این حرف دخترک حقیقت دارد؟ آیا راوی داستان دوباره به او کمک خواهد کرد؟

کتاب هفت روز با یک روح نوشته ی پیام بخشعلی داستانی جذاب و تامل برانگیز درباره ی مرگ است. نویسنده در این کتاب روایتگر عشقی عجیب میان یک روح و انسان است و برای مخاطبان خود داستانی جذاب و استثنایی خلق می کند.

کتاب هفت روز با یک روح توسط انتشارات سر سیمرغ به چاپ رسیده است.

کتاب هفت روز با یک روح برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه مندان به داستان ها و رمان های تخیلی و عاشقانه ی ایرانی جذاب و پرکشش خواهد بود.

در بخشی از کتاب هفت روز با یک روح می خوانیم

اون شبو تا صبح پلک روی هم نذاشتم. همش با خودم حرفای مرجانو مرور می کردم.

همش با خودم فکر می کردم و می خواستم یه جوری خودمو قانع کنم که اون اشتباه می کرد اما راستی راستی حق با اون بود. من به ظاهر زندگی می کردم و در واقع خیلی ساله که مردم.

و مرگ تنها از کار افتادن قلب و سرد شدن دست ها نیست، بلکه سرد شدن قلبه، و من قلبم خیلی ساله که یخ زده، شایدم واسه همینه که قبری واسه خودم ساختم به ابعاد این کتاب خونه! و به خیال خودم اینجا بهشت روی زمینه اما هیچ سلول انفرادیی زیبا نیست، مگر برای دیوونه هایی مثل من. دیوونه هایی که تنها فکر می کنن عاقلن و همه رو به چشم مشتی دیوونه می بینن و شاید هم راستی راستی این مردم باشن که دیوونه های واقعی هستن اما وقتی در اکثریت جامعه قرار دارن، اون وقت این حداقل ها حتی اگه عاقل هم باشن دیوونه های حقیقی به نظر می رسن و معلوم نیست چند ساله که مردم و حتی خانوادم دیوونگی منو هم به عنوان یک کتابفروش پذیرفتن، وگرنه چه دلیلی داشت که خانوادم بپذیرن از تالش بیام تهران تا کتابفروشی بزنم! راستی چرا تالش نموندم؟ یادم نیس اما به خوبی لجاجت بچگیونمو برای رشد در این شهر به خاطر دارم. و راستی هم که چقدر رشد کردم...!