
بروزرسانی: 27 خرداد 1404
معرفی و دانلود کتاب سنگ های مهربانی | سونیکا الیز
معرفی کتاب سنگ های مهربانی
کتاب سنگ های مهربانی نوشته ی سونیکا الیز داستانی درباره ی مهربانی، عشق و دوستی است. در این کتاب، کلارا که تفریحش جمع کردن سنگ های زیباست، ناگهان و به طور اتفاقی با یک لاک پشت مواجه می شود و پا به ماجرایی می گذارد که به او درسی بزرگ و تاثیرگذار می دهد.
درباره ی کتاب سنگ های مهربانی
کتاب سنگ های مهربانی (Kindness Rockes) داستانی شگفت انگیز و آموزنده به قلم سونیکا الیز (Sonica Ellis) است که شخصیت اصلی آن دختر کوچک و زیبایی به نام کلارا است.
کلارا یک سرگرمی عجیب دارد. او مثل بقیه ی هم سن و سالانش چندان از توپ بازی و عروسک بازی و قایم باشک لذت نمی برد. او دوست دارد به طبیعت برود و سنگ جمع کند. کمی عجیب و غیرقابل باور است اما کلارا به این قضیه اهمیتی نمی دهد. تا از او غافل می شوند او شروع می کند به سنگ جمع کردن.
امروز هم یکی از همان روزهاست که کلارا دوست دارد به تفریح مورد علاقه اش برسد. او به طبیعت می رود، در جایی در لابه لای درختان زانو می زند و بعد شروع می کند به جمع کردن سنگ هایی که از نظرش زیبا و زینتی هستند اما امروز یک اتفاق متفاوت در انتظار کلارا است. او به طور اتفاقی به یک لاک پشت بر می خورد و وارد ماجرایی جالب می شود. ماجرایی که به او درسی بزرگ می دهد؛ درس دوستی و مهربانی.
کتاب سنگ های مهربانی داستانی زیبا و آموزنده درباره ی مهربانی است. سونیکا الیز با زبان شیرین داستان به کودکان می آموزد که مفاهیمی مانند عشق و دلسوزی و مهربانی چه معنا و چه قدرت بی نظیری دارند و چطور می توان از چیزهای کوچک لذت برد و از آن ها الهام گرفت. این کتاب حاوی تصاویری زیبا و چشم نواز است که لذت مطالعه ی آن را برای کودکان دوچندان می کند.
کتاب سنگ های مهربانی به همت معصومه نفیسی به فارسی ترجمه شده و توسط انتشارات سیمای شرق به چاپ رسیده است.
کتاب سنگ های مهربانی برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای کودکان 4 تا 8 سال مناسب، جذاب و آموزنده خواهد بود.
در بخشی از کتاب سنگ های مهربانی می خوانیم
روزی شلدن لاک پشته، افسرده و دلتنگ، به آرامی به دورازه ی خانه ی کلارا نزدیک شد. شلدن غمگین، ناگهان سرش را بلند کرد و چشمش به سنگ های تزئین شده ی کلارا افتاد! آنچه را که می دید، باور نمی کرد! روی سنگی نوشته شده بود: «تو زیبایی!» و روی دیگر: «دوستت دارم!» و روی سنگ دیگر: «تو شگفت انگیزی!» با خواندن همه ی پیام ها، لبخند قشنگی بر لبانش نشست.
شلدن با بیشترین سرعتی که می توانست - که خیلی هم زیاد نبود - پیش بهترین دوستش، بِنی خرگوشه رفت و ماجرا را برایش تعریف کرد. بنی آن قدر هیجان زده شد که مِرلْ سنجابه را خبر کرد. مرل سنجابه به نیبِلز موشه گفت و نیبلز موشه به هری ارسو...، البته از یک فاصله ی مناسب و امن!
مشخصات کتاب الکترونیک
قیمت نسخه الکترونیک
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%86%DA%AF-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C/book/68173