افرادی که بازداری هیجانی زیادی دارند یعنی در ابراز احساسات و یا نظرات و خواسته هایشان مشکل دارند احساس تنهایی بیشتری را دارند. تصور کنید در یک رابطه آنقدر خودداری داشته باشید یا اصلا اعتراض و نظری نداشته باشید که فرد مقابل در این تعاملات؛ از شما شناختی نداشته باشد یا بر اساس همان چیزی که نشان می دهید با شما رفتار کند و نتوانید از کسی حس صمیمیت و یکی بودن بگیرید که این همان خالی بودن از یک رابطه حقیقی که ولف در تعریف احساس تنهایی بیان کرده است. و یا فردی که در ارتباطاتش تحمل انتقاد دیگران را ندارند پس حس درک نشدن دارد و متقابلا دیگران هم از او دوری میکنند که باعث این احساس نتهایی در او می شود.
پس یکی از علتها می تواند کاملا ذهنی و مشکل در ارزیابی باشد . یکی از نتایج آزمون احساس تنهایی که با 200 نفر نمونه انجام دادم این بود که بالابودن سطح قضاوت کردن با احساس تنهایی داشتن رابطه دارد .قضاوت خودمان و یا دیگران و نتیجه گیری های غیرواقعی ما در روابط می تواند باعث ایجاد احساس تنهایی در ما شود. یا می تواند بخاطر سطح عزت نفس پایین و احساس نقص باشد که موجب کناره گیری و ارتباط کمتر با دیگران می شود و بدنبال آن دیگران کمتر بازخورد مثبت بدهند و فرد کمتر حمایت شود. از دیگر دلایل احساس تنهایی ، مقایسه افراطی خود با دیگران یا حس بالاتر و یا پایینتر بودن در فرد است که نتیجه آن عدم صمیمیت و دیده شدن و پذیرفته شدن فرد در روابط اش شود.
سطح انتظارات مان را از پذیرفته شدن و حمایت شدن و درک شدن به سطح واقع بینانه تری برسانیم .
احساس تنهایی ممکن است فقط یک احساس باشد و مشکل از ارزیابی و شناخت فرد است. ولف میگوید:” این پدیده زمانی شکل می گیرد که تماس و رابطۀ فرد با دیگران کاذب باشد؛ به نحوی که هیچ گونه تجربۀ عاطفی مشترکی برای این رابطه قابل تصور نباشد و فرد در فرایند تماس با دیگران خالی از یک رابطۀ حقیقی و صمیمانه ، باشد” .و این موضوع حتی در تعریف هم دردناک بنظر می رسد زیرا فرد احساس طرد شدن یا کنار گذاشته شدن پیدا می کند. بقول هانا آرنت ” احساس تنهایی نه با خود بودن ونه با دیگران بودن است” .
بیاموزیم با خود مهربانتر باشیم و در ارتباطاتمان انعطاف پذیر و انتقاد پذیر باشیم .
علت دیگر احساس تنهایی دلبستگی های نا ایمن است. زمانی که والدین نیازهای روانی یا عاطفی فرزندشان را کمتر تامین می کنند این ذهنیت و احساس در کودک ایجاد می شود که برای کسی مهم نیست و کسی به او توجه ندارد و درک نمی شود وقتی به کسی نیاز دارد دردسترس نیستند و او در این دنیا همواره تنها است .
هنر تنها بودن و مهارت تنها ماندن و باخود بودن را بیاموزیم .
بنابراین احساس تنهایی می تواند بخاطر نداشتن مهارتهای ارتباطی و اجتماعی فرد واقعا تجربه شود و حتی در خانواده آموخته شده باشد یا الگوهایی که در خانواده در شخصیت یا سبک زندگی او شکل گرفته است. پدر و مادری که به فرزندشان یاد داده اند که دنیا جای غیر قابل اعتمادی است و بجز افراد خانواده با کسی صمیمیت و خودافشایی نداشته باشد.
ونیز گاهی منزوی بودن با احساس تنهایی اشتباه گرفته می شود انزوا میتواند پیامد احساس تنهایی شود ولی با آن متفاوت است. فرد منزوی فردی است که کناره گیری جسمی با انتخاب خود از دیگران دارد ولی فردی که احساس تنهایی میکند حتی ممکن است بدنبال با دیگران بودن باشد پس می تواند در جمع باشد و احساس تنهایی کند. همینطور با طردشدگی هم تفاوت دارد،یک فرد میتواند احساس تنهایی نداشته باشد ولی از یک جمع یا از طرف فردی در زندگی اش طرد شده باشد.
زمانی هایی در زندگی هر کسی وجود داره که با مشکلات اجتناب ناپذیر زندگی مواجه می شود و در این موقعیت های اضطراب و ناامیدی و احساس تنهایی به سراغ فرد می آید مثل کنارآمدن با تنهایی بعد از طلاق یا دوران های گذر ازمراحلی از زندگی مثل نوجوانی که حس درک نشدن در خانواده یا نیاز به استقلال وجود دارد یا احساس تنهایی هایی که در جمع ها و محل کارمان تجربه میکنیم و یا حس منفی که در زندگی رمانتیک و عاطفی به فرد دست میدهد که کمتر به این موضوع مهم و شایع توجه شده است.
در تحقیقی که داشتم میزان مولفه احساس تنهایی خانوادگی را در نوجوانان بیشتر از احساس تنهایی اجتماعی دیدم و همچنین با این موضوع برخورد کردم که دو فرزند از یک خانواده با تفاوت سنی کم، سطح احساس تنهایی متفاوتی را داشتند . انتظارات و ارزیابی های اشتباه در یک فرد می تواند دلیل احساس تنهایی خانوادگی نوجوانان باشد ، آنها بدنبال حس درک شدن و پذیرفته شدن و استقلال هستند به جمع هایی از دوستان و اجتماع می پیوندند که در سطح و سلیقه و سطح انتظارات خودشان باشند تا کمتر احساس تنهایی را تجربه کنند و از طرفی ارتباطشان با خانواده کمتر می شود و در خانواده احساس تنهایی بیشتری را می کنند.
این اواخر تحقیق و سنجشی از میزان احساس تنهایی و موضوعات مرتبط آنرا داشتم و به یکسری نتایج جالب توجه و مفید رسیدم. بطور مثال احساس تنهایی در نوجوانان بیشتر بود یا این احساس در افرادی که کمتر با خودشان مهربان بودند یا افرادی که خطاهای شناختی مثل قضاوت کردن و فکر خوانی و یا قانون همه یا هیچ دارند بیشتر وجود دارد یا افرادی که از که عزت نفس و مهارتهای اجتماعی کمتری بر خوردار هستند میزان بالاتری از احساس تنهایی را تجربه می کنند. در این مطلب در نظر دارم توضیح مختصری راجب این موضوع ارائه دهم . امیدوارم برای شما هم جالب و آموزنده باشد.
مجله موفقیت : شماره 405