خشم مدیریت خشم برای اینکه خشم را در وجودمان مدیریت کنیم، باید چند گام برداریم مجله موفقیت

در بسیاری از مواقع، وقتی از نیازمان اطلاع پیدا می‌کنیم، احساس خشممان به هیجان‌های دیگری مثل غم و ترس و شرم تبدیل می‌شود.
یا مثلا در موقعیتی دیگر، اگر من از دیر رسیدن همسرم به خانه خشمگین می‌شوم، اگرچه که این دیر‌آمدن محرک خشم من است، با بررسی افکارم به این نتیجه می‌رسم که وقتی او دیر می‌آید، من فکر می‌کنم که برای او مهم و ارزشمند نیستم که بخواهد وقت بیشتری را با من سپری کند!

مجله موفقیت : شماره 405

اینکه بدانیم در ذهن ما چه می‌گذرد، کمک می‌کند تا تمرکزمان را از محرک‌های بیرونی، به علت درونی خشممان که کنترل آن در دست خودمان است، تغییر دهیم، با خودمان مرتبط شده و بتوانیم جویای احوال دل خودمان شویم. با به‌چالش‌کشیدن این افکار و بررسی واقع‌بینانه آن‌ها می‌توانیم کمی آن‌ها را به مرور زمان تعدیل کنیم.

مدیریت خشم-مجله موفقیت

احتمالا شما هم از این جمله‌ها زیاد شنیده یا حتی گفته باشید. به نظر شما چرا واکنش ما در مقابل احساس خشم، اغلب به این صورت است؟

مدیریت خشم

– نمی‌دونم چی میشه یک مرتبه منفجر می‌شوم!

مثلا «من نیاز داشتم که رشد و تلاشم از جانب مدیرم دیده شود و اگر نقطه ضعفی هم دارم، در کنار نقاط قوتم، آن را بشنوم.

– در یک لحظه می‌تونم همه چیز رو به همه بریزم!

مثلا وقتی مورد انتقاد غیرمنصفانه مدیرمان واقع می‌شویم و خشم وجودمان را فرامی‌گیرد، جا دارد به این بیندیشیم که چه فکری باعث شعله‌ور‌شدن آتش این احساس شده است؟ آیا فکر کردم که من به هیچ مقام و رتبه‌ای نخواهم رسید؟ آیا فکر می‌کنم که بعد از این انتقاد، حتما آدم بی‌ارزش و نالایقی هستم؟ آیا فکر می‌کنم که دنیا جای بی‌انصافی و بی‌عدالتی است و من قربانی این سیستم هستم؟ و …

1. در اولین قدم باید موقعیت‌هایی را که خشم ما را برمی‌انگیزد، شناسایی کنیم.

روزی که خشم زانو می زند…

– یک دفعه به خودم که میام و می‌بینم خشم همه وجودم رو گرفته!

در نهایت این مقاله را با جمله‌ای از فیلسوف بزرگ، «ارسطو» به پایان می‌برم: «عصبانی‌شدن آسان است؛ همه می‌توانند عصبانی شوند! اما عصبانی‌شدن در برابر شخص مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب، آسان نیست!»

البته این کار نیاز به تمرین و تکرار فراوان دارد و این طور نیست که با یک یا دوبار تمرین‌کردن، این مهارت در ما تثبیت شود؛ چرا که احتمالا سال‌ها به شیوه‌های دیگر، سعی در سرکوب یا نادیده‌گرفتن آن داشته‌ایم و حالا برای شناسایی و ابراز سالم آن نیاز هست که تمرین کنیم.

حالا می‌توانیم اقدام موثری در این خصوص داشته باشیم و خواسته خود را برای برطرف‌شدن نیازمان مطرح کنیم.مثلا در مثال قبل، وقتی ما متوجه شویم که نیازمان توجه و دوست‌داشتن و دوست داشته شدن است، می‌توانیم به جای حمله و پرخاش که قطعا کمک نمی‌کند این نیاز برآورده شود،

خوب دقت کنید و نشانه‌های بدنی این احساس را رد‌یابی کنید؛ نشانه‌هایی مثل فشار‌دادن فک‌ها، داغ‌شدن بدن یا سر و صورت، گره‌زدن مشت‌ها، منقبض‌شدن عضلات و …

مدیریت خشم به معنی عصبانی‌نشدن نیست؛ بلکه به معنی تجربه خشم به میزان مناسب و در موقعیت مناسب است که نهایتا منجر به حل مسئله پیش‌آمده می‌شود.

موقعیت‌هایی که محرک خشم ما می‌شود، متفاوت است و اشتباه اغلب ما هم این است که برای کنترل خشممان می‌خواهیم محرک‌ها را از بین ببریم؛ در‌حالی‌که در اغلب موارد، کنترل محرک‌های بیرونی مثل رفتار دیگران، در اختیار ما نیست؛ پس بهتر است به دنبال علت خشم در درون خودمان بگردیم.

***
خشم از آن دسته احساسات ناخوشایند است که ما معمولا از کودکی یاد نگرفته‌ایم که چطور ابرازش کنیم. بیشترین کاری هم که در این باره که یاد گرفتیم، این بوده که تا جای ممکن این احساس را خاموش کرده و اصلا اجازه ندهیم که تجربه‌اش کنیم!

پس باید با تفاوت قائل‌شدن بین احساس خشم و رفتار پرخاشگرانه، به خودمان کمک کنیم تا در درجه اول، احساسمان را به رسمیت بشناسیم و انکارش نکنیم؛ چرا که انکار احساس خشم، مثل جمع‌کردن باروت در انباری است که با انداختن جرقه‌ای، کل انبار را منفجر خواهد کرد.

تفاوت خشم و پرخاشگری

این افکار یک نیاز اصلی را به من نشان می‌دهد: نیاز به دوست‌داشتن و دوست داشته شدن. وقتی که من از این نیاز آگاه شوم، احتمالا احساس خشمم به غم یا ترس بدل می‌شود و اینجاست که دیگر خبری از رفتار پرخاشگرانه نیست و می‌توانم به بیان خواسته‌ام و تقاضا‌سازی بپردازم.

3. در گام بعدی می‌توانیم با پیدا‌کردن افکارمان، از نیاز پشت آن با خبر شویم.

با همسرمان گفت‌وگو کنیم و در قالب پرسش‌های همدلانه و گفت‌وگوی بالغانه، راهی پیدا کنیم که با در نظر گرفتن شرایط کاری همسرمان و نیازهای او، این نیاز ما هم به نوعی برآورده شود. در این صورت است که توانسته‌ایم خشم را به شیوه‌ای سالم‌تر، کارآمد‌تر و متفاوت‌تر زندگی کرده و ابراز کنیم.

– زبونم خیلی تلخ میشه و متوجه نیستم چی می‌گم؛ اما وقتی به خودم میام که کار از کار گذشته!

با این حال تجربه‌‌های ما در زندگی نشان می‌دهد که خشم نیز مانند احساساتی مثل غم، ترس، حسرت، شادی، شرم و … وجود دارد؛ پس برای مدیریت آن در گام اول، ابتدا باید وجودش را به رسمیت بشناسیم؛ یعنی بدانیم زمانی که درباره ما بی‌عدالتی صورت می‌گیرد یا حقی از ما ضایع ‌می‌شود، خشم اصیل‌ترین احساسی است که می‌توانیم تجربه کنیم.

یک تفاوت عمده و مهم بین خشم و پرخاشگری وجود دارد و آن این است که خشم یک نوع احساس است و پرخاشگری یک رفتار. ما احساس خشم را، چه بخواهیم و چه نخواهیم، در بدنمان تجربه می‌کنیم، اما با آوردن این احساس به سطح آگاهی، می‌توانیم یاد بگیریم که این احساس به رفتار پرخاشگرانه مثل داد و فریاد، ضرب و شتم، توهین و تحقیر و ناسزا تبدیل نشود.

بنا بر چیزی که بزرگ‌تر‌ها بارها به ما گفته‌اند و ما شنیده‌ایم، باورهایی در ما نسبت به این احساس شکل می‌گیرد؛مثل اینکه «اگر خشمگین باشی، یعنی آدم بدی هستی»، «هیچ‌کس آدم‌های خشمگین را دوست ندارد» یا «خشم مثل یه تیغ برنده می‌مونه؛ ازش دوری کن» و …

اگر ما بخواهیم همیشه این احساس را سرکوب و خاموش کنیم یا نادیده‌اش بگیریم، در درازمدت یاد می‌گیریم که در موقعیت‌های مختلف، واکنش‌های متفاوت و نامتناسبی را از خودمان نشان دهیم. پس تا اینجای کار، ما می‌خواهیم تمرین کنیم که خشم را ببینیم و آن را در وجودمان شناسایی کنیم تا بتوانیم از تبدیل‌شدن آن به رفتار پرخاشگرانه پیشگیری کنیم.

مدیریت خشم- مجله موفقیت

برای اینکه بتوانیم خشم را در وجودمان مدیریت کنیم، باید این چند گام را به ترتیب برداریم:

4. بعد از اینکه از نیازمان مطلع شدیم، انگار که خشم، ما را مطلع می‌کند که در درونمان چه اتفاقی در حال رخ‌دادن است.

 




منبع: https://www.movafaghiat.com/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D8%B4%D9%85-2/

مدیریت خشم- مجله موفقیت

ممکن است شما خودتان را آدمی همیشه عصبانی بدانید، اما وقتی دقیق‌تر به این مورد توجه می‌کنید، می‌ببینید که این‌طور هم نیست که شما همیشه عصبانی باشید! مثلا در موقعیت‌هایی که مورد مقایسه قرار می‌گیرید، برافروخته می‌شوید یا وقتی حقی از شما ضایع می‌شود! حالا فکر کنید و روی برگه‌ای بنویسید آخرین باری که خشمگین شدید، چه زمانی بود و خشم را در بدنتان چطور تجربه کردید؟

2. در اکثر مواقع، علت خشم ما فکر و ذهنیتی است که در آن موقعیت داشته‌ایم.