قرن بیستم زمان اوجگیری باور به قانون جذب بود. در آن زمان انتشار کتابهای گوناگون پیرامون قانون جذب سرعت گرفت. برخی از این آثار به پرفروشترین کتابهای زمان خودشان تبدیل شدند. برای نمونه ناپلئون هیل کتاب فکر کنید و ثروتمند شوید را در سال ۱۹۳۷ نوشت. در سال ۱۹۸۴ کتاب میتوانید خود را شفا دهید توسط لوئیس هی نوشته شد.
در حالی که قانون جذب در سالهای گذشته به دلیل کتابهایی مانند «راز» مورد توجه مردم قرار گرفته است با این حال شواهد علمی نمیتواند این ادعا را تأیید کند. به همین خاطر به قانون جذب به عنوان یک شبه علم نگاه میشود.
اصول قانون جذب
قانون جذب، فلسفهای است که نشان میدهد اگر افکار مثبت داشته باشیم پیامدهای مثبتی را در زندگی تجربه خواهیم کرد این در حالی است که افکار منفی پیامدهای منفی به همراه دارند. هواداران قانون جذب بر این باورند که افکار ما نوعی انرژی هستند و اگر این انرژی مثبت باشد موفقیت در زمینههای گوناگون زندگی، سلامتی، ثروت و … را برای ما ممکن میسازد.
بر پایهٔ آنچه قانون جذب بیان میکند ما واقعیت زندگی خود را خلق میکنیم. ما همان چیزی را که روی آن تمرکز میکنیم وارد زندگیمان میکنیم. به بیان دیگر به هر چیزی باور داشته باشید در زندگیتان اتفاق خواهد افتاد. برای اینکه قانون جذب را در زندگیتان به کار بگیرید میتوانید کارهای زیر را انجام دهید.
قدردان باشید
اهدافتان را تجسم کنید
در موقعیتها دنبال نکات مثبت باشید
یاد بگیرید چگونه افکار منفی را شناسایی کنید
رخدادهای منفی را به شیوهای مثبتتر بازگو نمایید
هواداران قانون جذب بر این باورند که تنها راه تحقق بخشیدن به افکار این است که باور کنید و طوری زندگی کنید که گویی در گذشته به هدف خود رسیدهاید. به بیان دیگر در صورتی میتوانید به خواستههایتان برسید که فکر کنید همین حالا هم خواستههایتان محقق شده است. استر هیکس یکی از هواداران قانون جذب میگوید: «شما به این محیط وارد نشدهاید که از طریق عمل چیزی را خلق کنید». این افراد بر این باورند که انجام کار به کائنات نشان میدهد که میدانید چیزی را ندارید و برای دستیابی به آن نیز دچار تردید هستید در نتیجه به آن چیز دست نخواهید یافت. اما همهٔ ما به خوبی میدانیم که بدون تلاش چیزی ممکن نمیشود. آیا میتوانیم بدون مطالعه دربارهٔ ویتامینها چیزی دربارهٔ آنها بدانیم؟ آیا میتوانیم بدون درس خواندن و فقط با خواستن در کنکور رتبهٔ اول را به دست آوریم؟ آیا میتوانیم بدون تمرین نواختن گیتار، فقط با خواستن بتوانیم گیتار بنوازیم؟!
۵. موفقیت بدون برنامهریزی ممکن نیست
زمانبندی در قانون جذب معنایی ندارد. هواداران این قانون ساختگی میگویند که در کوتاهترین زمان شما به خواستهٔ خود میرسید. اما زمانی که ما برنامهریزی روشنی برای رسیدن به هدف و موفقیت نداریم چگونه میتوانیم پیشبینی کنیم که در چه مدت زمانی هدف ما محقق میشود؟ راندا برن نویسندهٔ کتاب راز مینویسد: «زمانی طول نمیکشد تا جهان آنچه را که میخواهید آشکار کند». اما حقیقت این است که برای رسیدن به هر هدفی ما نیازمند داشتن جدول زمانبندی هستیم. شگفتانگیز است که هواداران قانون جذب میگویند تعیین ضرب الجل و زمانبندی برای کائنات رسیدن شما به هدف را دچار مشکل میکند. پس اگر بخواهیم به این صورت در نظر بگیریم. باید بگوییم من میتوانم روزی یک خانه بخرم اما معلوم نیست کی میتوانم این خانه را خریداری کنم. پس با این رویای شیرین باید به زندگی خودم ادامه دهم و کاری نکنم در نتیجه تا پایان زندگیم اجارهنشین خواهم بود.
۷. رسیدن به هدف بدون چالش؟!
این اصل به ما میگوید که چیزهای مشابه و همسان به یکدیگر جذب میشوند. به بیان دیگر مردم میخواهند کسانی را به خود جذب کنند که همانند و شبیهشان هستند. از طرفی دیگر افکار افراد نیز تمایل به جذب نتایج یکسان دارد. باور بر این است که باورها و افکار منفی باعث جذب تجربیات منفی میشود. در حالی که مثبتاندیشی تجربیات خوب را پدید میآورد.
۲. طبیعت از تهی بودن بیزار است
راندا برن نویسندهٔ کتاب راز، پا را از این هم فراتر میگذارد و مینویسد: « اگر کسی را دیدید که اضافه وزن دارد، او را نادیده بگیرید… اگر در مورد بیماریها فکر کنید یا صحبت کنید، بیمار خواهید شد. آنچه فکر میکنید یا اطرافتان را گرفته است (خوب یا بد) چیزی است که بر سر خود میآورید. اگر به قانون جذب اعتقاد دارید از شغلهای کمک و سلامت مانند پزشک، پرستار، روانشناس، کارمند بیمارستان، روحانی، افسر پلیس، وکیل و مانند اینها دوری کنید». بسیار خوب پس در شرایطی که جهان درگیر ویروسی کشنده مانند کرونا شد باید چه کار کند؟ از نظر این افراد بیماری درون ذهن ماست پس کرونا از طریق ذهن منتقل میشود و اگر به آن فکر نکنیم بیمار نمیشویم پس به واکسن هم نیاز نداریم!
۹. همه چیز تقصیر خودت است
قانون جذب یکی از بحثبرانگیزترین موضوعاتی است که هواداران بسیاری در سراسر جهان دارد. دهها سخنران انگیزشی و صدها جلد کتاب در این باره نوشته شده است. هواداران قانون جذب این موضوع را دارای اثبات علمی میدانند و اگر از آنها سندی برای تأیید حرفهایشان بخواهید به کتاب یا فیلم راز استناد میکنند. اما این موضوع مخالفان و منتقدان بسیاری نیز دارد. من در این نوشته تلاش میکنم نخست شما را با دیدگاه هواداران قانون جذب و سپس با انتقادهای وارد بر این موضوع آشنا کنم.
قانون جذب چیست؟
همانگونه که دانستیم قانون جذب میگوید هر چیز خوبی را که بخواهی، حتی اگر برای رسیدن به آن تلاش نکنی به سمت تو میآید. این همان چیزی است که کتابهایی مانند «راز» و نیز هواداران این رویکرد به آن اشاره میکنند. این دیدگاه خوشبینانه افراد را به این سمت و سو میکشاند که باور کنند بدون هیچ تلاش و فقط با خواستن میتوانند تغییرات شگرفی در زندگیشان پدید آورند و به اهدافشان دست یابند. آنچه تا اینجا گفته شد مواردی است که هواداران قانون جذب بیان میکنند. اکنون به بیان انتقادات و مواردی در رد ادعاهای قانون جذب میپردازم.
۱. قانون جذب مبنای علمی ندارد
قانون جذب (Law of attraction) باوری شبه علمی است که بر پایهٔ آن انسان با تمرکز بر افکار منفی یا مثبت میتواند تجارب منفی یا مثبت را به زندگی خود و دیگران وارد کند. نظریهپردازان قانون جذب میگویند شما به کمک فکرتان میتوانید آن چیزی را که میخواهید به سمت خود جذب کنید. پس اگر به دنبال چیزهای مثبت باشید میتوانید با فکر به آنها از کائنات بخواهید تا خواستههای شما را برآورده کند و جالب این است که شما حتی نیاز به تلاش برای رسیدن به خواستههایتان هم ندارید چون این کائنات است که هر چیزی را به شما میدهد.
پیشینهٔ قانون جذب
همه میدانیم که مثبت اندیشی خوب است اما تفاوت مهمی در مثبتاندیشی و قانون جذب وجود دارد و آن تلاش است. ما میدانیم که مثبتاندیشی به ما انگیزه و نیروی کافی برای تلاش میدهد تا بتوانیم به اهدافمان دست پیدا کنیم، از شکست نهراسیم و با چالشها روبرو شویم. پس ما اگر بخواهیم به موفقیت دست پیدا کنیم باید در کنار خوشبینی، تلاش کنیم. اما قانون جذب میگوید همه چیز در فکر توست. کافیست که بخواهی تا داشته باشی. نیاز نیست تلاش کنی. کائنات همه چیز را به تو میدهد.
این قانون نشان میدهد که با حذف چیزهای منفی از زندگی میتوانید فضا را برای دستیابی به چیزهای مثبت آماده کنید. بر اساس این اصل محال است که فضایی کاملاً خالی در ذهن و زندگی انسان وحود داشته باشد بلکه این فضا بیا مثبت است یا منفی. پس مهم است که ما این فضاها را با مثبت بودن پر کنیم.
۳. زمان حال همیشه کامل است
این قانون بر این ایده تمرکز دارد که همیشه کارهایی وجود دارد که میتوانید برای بهبود لحظهٔ حال انجام دهید. در حالی که ممکن است همیشه به نظر برسد که زمان حال به گونهای ناقص است. این اصل پیشنهاد میکند که به جای احساس ترس یا ناراحتی باید انرژی خود را روی یافتن راههایی متمرکز کنید تا زمان حال را به بهترین شکل ممکن سازد.
استفاده از قانون جذب
او بر این باور بود که بیماری در ذهن انسان است و بدن فقط خانهٔ ذهن است و ما ارزشش آن را بر اساس اهمیتش تعیین میکنیم. پس اگر ذهن به وسیلهٔ یک دشمن پنهانی به یک باور تبدیل شود مجبوریم آن را نوعی بیماری در نظر بگیریم. کویمبی در حقیقت آغازگر جنبش فلسفی اندیشهٔ نو (New Thought) است.
اگر یک میلیارد نفر در جهان به این باور داشته باشند که کرهٔ زمین مسطح است و گرد نیست آیا باید ما نیز این مورد را به عنوان حقیقت بپذیریم؟ البته که نه. باوری که احمقانه باشد احمقانه است حتی اگر میلیاردها نفر به آن باور داشته باشند.
۳. زندگی هدفمند است
بر پایهٔ اصول قانون جذب اگر به چیزی که میخواهید نمیرسید یا اگر بیمار میشوید یا شکست میخورید مقصر خودتان هستید! بله چون به چیزهای بد فکر میکنید و این چیزهای بد به سمت شما جذب میشوند. پس اگر سرطان سینه بگیرید و یا حتی دچار یک بیماری ژنتیکی شوید مقصر شما هستید. آیا باید برای مسائل وراثتی خودتان را سرزنش کنید؟ اگر سیل یا زلزله بیاید و شما قربانی این حادثه شوید مقصر شما هستید؟ یا کشته شدن یک کودک بیگناه در جنگ به خاطر این است که خواسته کشته شود؟ بیایید نمونهای از جملات احمقانهٔ بزرگان قانون جذب را بخوانیم:
باب پروکتور میگوید: بیماری نمیتواند در بدنی که وضعیت عاطفی سالم دارد زندگی کند.
والاس واتلز میگوید: اگر انسان فقط به فکر سلامتی کامل باشد میتواند درون خودش سلامت کامل را پدید آورد.
در کتاب راز آمده است: نمیتوانید چیزی را به دست آورید مگر اینکه فکر کنید که میتوانید، و فکر کنید که آن چیز را با فکر کردن به سوی خودتان دعوت میکنید.
استر هیکس میگوید: هر فردی جنبههای تجربیات خودش را پدید میآورد. ما در طول زندگی، خودکنترلی کامل روی سلامت خودمان داریم و هیچ تصادفی وجود ندارد.
جیمز آلن میگوید: افکار و رفتارهای خوب هرگز نمیتوانند نتایج بد به همراه داشته باشند. افکار و رفتار بد هرگز نمیتوانند نتیجهٔ خوبی به همراه داشته باشند. رنج همیشه در اثر تفکر اشتباه در جهتی است.
قانون جذب وجود ندارد و یک دروغ است
میدانیم که برای رسیدن به هر هدفی چالشهایی وجود دارد و باید چشمانداز درستی از مسیر داشته باشیم. این چشمانداز به ما کمک میکند تا بتوانیم چالشها را شناسایی و برای برطرف کردن آنها تلاش کنیم. در حقیقت یکی از رازهای موفقیت، غلبه کردن بر چالشها و پایداری در برابر سختیهاست. اما هواداران قانون جذب باوری عجیب در این مورد دارند. آنها بر این باورند که قانون جذب ما را بدون هیچ چالش و سختی به هدفمان میرساند! استر هیکس از نویسندگان و هواداران این قانون نادرست میگوید: «هنگامی که دانستید فکر کردن به چیزهایی که نمیخواهید فقط این چیزهای نخواستنی را بیشتر به تجربه شما جذب میکند، کنترل افکارتان کار سختی نخواهد بود». این یعنی خودتان را نگران چالشها نکنید این موارد خود به خود حل میشوند!
۸. پاک کردن صورت مسئله به جای حل مسئله
بیایید فرض کنیم که رسیدن به اهداف به همین سادگی باشد که هواداران قانون جذب میگویند؛ پس برای رسیدن به هدف نکافی است که طوری زندگی کنیم که انگار پیشتر به این هدف دست پیدا کردهایم. بنابراین دلیلی برای برنامهریزی کردن و تلاش برای هدف هم وجود ندارد! چون برنامهریزی به کائنات نشان میدهد که ما نسبت به دستیابی به هدف و موفقیت شک داریم پس سزاوار رسیدن به هدف نیستیم! جک کنفیلد در کتاب راز میگوید: «وظیفهٔ ما درک چگونگی رسیدن به خواسته نیست… وظیفه ما فقط خواستن از ته دل است… باور داشته باشید که کائنات چگونگی آشکارسازی را خواهد یافت». خب پس چرا جک کنفیلد در سایت خودش دربارهٔ برنامهٔ اقدام توضیح میدهد؟! موفقیت بدون برنامهریزی و تلاش برای رسیدن به هدف ممکن نیست.
۶. زمان در قانون جذب معنا ندارد
یکی دیگر از نکات احمقانهای که در قانون جذب به شما میگویند این است که خودتان را درگیر کمک به دیگران و امور خیریه نکنید. والاس واتلز یکی از نویسندگان قانون جذبی مینویسد: «دربارهٔ فرق صحبت نکنید، دربارهٔ آن فکر نکنید و خودتان را درگیرش نکنید وقتتان را صرف امور خیریه نکنید. امور خیریه به دنبال تداوم بدبختی هستند فقط به ثروت فکر کنید و به آن توجه نمایید». منطقی باشیم فکر کردن به ثروت خوب است اما آیا فکر کردن به موضوع فقر را نوع دوستی باعث فقیر شدن ما میشود؟ نه. آیا امور خیریه به معنی تداوم بدبختی است؟ نه به معنی پایان بدبختی است. کودکی که یتیم است و هیچ سرپرستی ندارد اگر مورد حمایت دولتی و مردمی قرار نگیرد خواهد مرد. پس باید به این روش به فقر پایان دهیم؟ یعنی با پاک کردن صورت مسئله؟! آیا چهرههای سرشناس و ثروتمند جهان پول خود را صرف امور خیریه نمیکنند؟ میلیاردرهای بزرگ جهان از بیل گیتس و ایلان ماسک تا جف بزوس بخشی از سرمایه خود را صرف امور خیریه میکنند.
همه چیز در دست کائنات است. کائنات همه چیز را به شما میدهد. این همان دروغ بزرگی است که به شما میگویند. بیایید واقعبین باشیم کدام بخش کیهان (کهکشان) به اندازهای هوشمند و توانمند است که بتواند رویاهای ما را بدون هیچ تلاشی به واقعیت تبدیل کند؟ من گمان میکردم خورشید، ستارگان و سیارهها کارهای دیگری انجام میدهند اما گویا پیروان قانون جذب پا را از افراد مذهبی مطلق نیز فراتر گذاشتهاند. یک فرد مذهبی بر این باور است که نیروی به نام خدا جهان را اداره میکند و اگر تلاش کنیم به ما کمک میکند تا به اهداف خوب خودمان دست پیدا کنیم. اما هواداران قانون جذب میگویند حتی نیاز به تلاش هم نداری کافیست بخواهی تا کائنات آن را برای تو فراهم کند.
آیا هنوز هم بر این باورید که قانون جذب وجود دارد؟
نویسندگان هوادار قانون جذب شما را دوست دارند چون شما بهترین منبع تولید ثروت برای آنها هستید. اما یک بار دیگر از شما پرسشی دارم. دانستیم که برای رسیدن به هدف نیاز به تلاش نداریم و فقط کافیست که بخواهیم. پس چرا بزرگان و نظریهپردازان قانون جذب وقت خود را برای کتاب نوشتن صرف میکنند؟ چرا به این فکر نمیکنند که بدون تلاش کتابشان نوشته و چاپ شود؟ چرا مردم رو به برنامههای انگیزشی خودشان دعوت میکنند؟ بله چون باید با تلاش بتوانند افرادی زودباور را به سوی خود جذب و کسب ثروت نمایند. بگذارید مسئله را سادهتر کنیم. زمانی که یکی از هواداران قانون جذب دربارهٔ سلامتی کامل به کمک قانون جذب با من صحبت میکند و به من میگوید هر بیماری را میتوانیم با قانون جذب درمان کنیم، از او یک چیز ساده میخواهم. به وی میگویم بیا شاهرگت را با یک تیغ ببر و سعی کن با قانون جذب مانع خونریزی و مرگ شوی. یا کاری سادهتر انجام بدهید. این نوشته را با قانون جذب از اینترنت پاک کنید!
قانون جذب با مثبتاندیشی متفاوت است
همانگونه که گفته شد قانون جذب یک باور شبه علمی است. شبه علم به باورها و ادعاهایی گفته میشود که به اشتباه به عنوان یک اصل علمی بیان میشوند. این در حالی است که این موارد بر پایهٔ روش علمی نیست و نمیتوانیم آنها را به اثبات و تأیید علمی برسانیم. هواداران قانون جذب این اصول را کاملاً علمی و معتبر میدانند اما هیچ گونه مدرک و سندی برای تأیید قانون جذب وجود ندارد. حتی مواردی که به عنوان اصول فیزیک در کتاب و فیلم راز نیز بیان شده است به هیچ وجه مورد تأیید نیست. ما نمیتوانیم از فرضیات نادرست به نتایج درست برسیم. برای نمونه برخی از باورهای نادرستی که به عنوان موارد اثباتشدهٔ علمی مطرح میکنند چنین است:
الکترونها بارهای مثبت دارند
در فیزیک همیشه موارد همانند یکدیگر را جذب میکنند
فکر کردن مواد مغزی (Brain Matter) را میسوزاند
فقط اتر (نه هوا) نور و افکار را هدایت میکند
اتر همهٔ ذهنها را به هم متصل میکند. هنگامی که دو یا چند ذهن به هم نزدیک میشوند، «موارد ذهنی» با هم ترکیب میشوند و «ذهن اصلی» سومی را پدید میآورند
ارتفاعات بالاتر اکسیژن بیشتر و هوای بهتری برای تنفس دارند
صدای ارتعاشی سریعتر به گرما، نور و سپس فکر تبدیل میشود
انرژی فکر ۴۰۰۰۰ هرتز تا ۱۰۱۴x۴ هرتز یا بالاتر از ۱۰۱۴x۷ هرتز است. در واقع، امواج مغزی کند (۱ تا ۱۰۰ هرتز) هستند
کائنات و کیهان نامها را میشنود، نه صفتها و ویژگیها را؛ یا فقط تصاویر ذهنی شما را میبیند.
هر فکری که دارید روزانه حدود ۷۰۰۰۰ فرکانس یا طول موج خاصی از انرژی دارد. «مواد فکری» از مغز شما بیرون میآیند؛ به وسیلهٔ اتر پیرامون شما سفر میکنند و باعث میشوند که «مواد بدون شکل» هر چیزی را که به آن فکر میکنید پدید آورند
تاریخچه قانون جذب به اوایل قرن نوزدهم باز میگردد. در آن دوران فینیاس پارکورست کویمبی ساعتساز و منتالیست آمریکایی به بیماری سل دچار شد و درمانهای دارویی نیز به بهبود حال وی کمک نکرد. در نتیجه تصمیم گرفت که خودش راهی برای درمان بیماریش پیدا کند. به مرور زمان او به این نکته پی برد که اگر کاری هیجانات شدید را در وی پدید آورد، درد وی برای مدتی کوتاه کاهش مییابد. برای نمونه دریافت که در هنگام تاختن روی اسبش درد کمتری را احساس میکند. به همین خاطر به توانمندیهای ذهن در تسکین درد علاقهمند شد و در پایان ادعا کرد که توانسته با همین افکار و روشها بیماری سل را در خود درمان کند. اما سندی در تأیید این مسئله وجود ندارد.
واژهٔ قانون جذب در سال ۱۸۷۷ در کتاب هلنا پتروفنا بلاواتسکی چاپ شد. او از علاقهمندان به علوم ماورایی بود و در آثارش به بررسی عرفانهای کهن و مسائل متافیزیکی میپرداخت و سرانجام انجمن تئوسوفی را بنیان نهاد. در اواخر قرن نوزدهم نیز نویسندگان و متفکران جنبش اندیشهٔ نو مانند پرنتایس مالفورد و رالف والدو تراین از قانون جذب و اثرات اندیشهٔ مثبت یاد کردند. اما دیگر این اندیشهها فقط برای سلامت کاربرد نداشت بلکه این افراد بر این باور بودند که اندیشهٔ مثبت در تمام زمینههای زندگی اثرگذار است.
در حالی که قانون جذب ممکن است راه حلی فوری برای چالشهای زندگی نباشد اما میتواند به شما کمک کند که دیدگاه خوشبینانهتری نسبت به زندگی پرورش دهید. همچنین ممکن است به شما کمک کند انگیزهٔ خود را برای ادامهٔ کار در جهت اهداف خود حفظ کنید.
چرا قانون جذب عمل نمیکند؟
مشهورترین و پرفروشترین کتاب در زمینهٔ قانون جذب، کتاب راز است که آن را راندا برن نوشت. بعدها از همین کتاب فیلمی نیز ساخته شد. محتوای کتاب راز میگوید که ذهن ناخودآگاه میتواند هر چیزی که اطراف ما رخ میدهد را کنترل نماید؛ از جمله تجارب مثبت مانند هنگامی که عزیزان دور از شما با شما تماس میگیرند، و تجارب منفی، مانند مرگ. این کتاب به قدری خواستن و ذهن را در زندگی موثر میداند که بیان میکند میتوان ثروت و سلامتی را با قانون جذب به دست آورد.
ما میدانیم که خودمان در مسیر زندگی اهدافی را که برایمان ارزشمند است تعیین میکنیم. در حقیقت هدف، خواستهای ارزشمند است که رسیدن به آن برای ما اهمیت دارد و در راستای دستیابی به آن نیازمند تلاش هستیم. پس این ما هستیم که اهداف را تعیین میکنیم. این در حالی است که هواداران قانون جذب نگاهی منفعلانه به انسان در این مورد دارند؛ آنها میگویند که کائنات اهداف ما را در زندگی مشخص میکنند.
۴. بدون تلاش شدنی نیست
چرا این موارد مطرح میشود؟ چون میخواهند این موضوع را از حالت شبه علم بیرون بیاورند و به آن جنبهٔ علمی و اثبات شده دهند. با این حال هیچ اثبات علمی برای موارد مطرح شده از سوی هواداران قانون جذب وجود ندارد. حتی در فیلم راز نیز افرادی را به عنوان دانشمند و محقق برای پذیرش افکار نشان میدهند که دارای جایگاه علمی روشنی در جوامع علمی ندارند. پس از فرضیات نادرست نمیتوانیم به نتایج درست برسیم!
۲. باور احمقانه احمقانه است!
قانون جذب ۳ اصل مهم دارد. این اصول پایهٔ اندیشه و رویکرد هواداران قانون جذب است.