معرفی و دانلود کتاب آخرش هم هیچ | والتر کمپوسکی | انتشارات ققنوس

در واقع، ماجرا خیلى جالب بود. چه کسى فکرش را مى‌کرد که چنین ماجرایى براى کاتارینا پیش بیاید. عجب اوضاع غریبى بود.

شاید هم تمام نقشه‌ها نقش بر آب مى‌شد. اگر برامز درمى‌آمد و مى‌گفت: «همه‌چیز حل شد بانوى عزیز. آن مرد را دستگیر کردند.» یا «راه‌حل دیگرى پیدا کردیم.»

کاتارینا آلبوم کاغذبُرى‌ها را ورق زد. چه خوب شد که این را به نقاش نشان نداده بود، وگرنه مرد اظهارنظر تحقیرآمیزى مى‌کرد. کاتارینا این تصاویر کوچک را براى خودش درست مى‌کرد، به هیچ‌کس ربطى نداشتند. یعنى بایست آن را به نقاش نشان مى‌داد؟

مرد مى‌توانست در انبارى کوچک اتاق او بخوابد. کاتارینا صندوق را کنار کشید و در کوچک را باز کرد و تمام بالش‌ها و پتوها را در آن جا داد و انبار را بازرسى کرد. چهار دست و پا رفت داخل. بوى تنباکو و شکلات مى‌آمد.

به صداهایى که از پایین مى‌آمد گوش داد. ظاهراً مرد رفته بود… همین مانده بود که مثل بازرس بیاید داخل اتاق‌خواب او!… شاید زن خمیده توجهش را جلب مى‌کرد.

کُنده‌اى برداشت و در اجاق گذاشت. آتش خاموش شده بود و کاتارینا مى‌بایست دوباره آن را روشن مى‌کرد.

فهرست مطالب کتاب

داستان کتاب آخرش هم هیچ (Alles umsonst) در عمارت گئورگن‏هوف فون‏گلوبیگ می‌گذرد که صاحبانش زن و شوهری اشراف‌زاده به نام‌های کاتارینا و ابرهارد فون‏گلوبیگ هستند. ابرهارد برای خدمت در جنگ راهی ایتالیا می‌شود و همسرش کاتارینا و پسرشان پتر را تنها می‌گذارد. والتر کمپوسکی (Walter Kempowski) در این رمان تاریخی، روزهای پیش از حمله‌ی ارتش سرخ و کوچ اجباری را در آلمان و شهر پروس روایت می‌کند.

تصویرى که نقاش از او کشیده بود، با آن خاک‌انداز جلوی صورتش، دوست داشت آن را ببیند، اما دیگر دیر شده بود. پیش خود گفت: «شاید این آخرین بار بود…»

معرفی و دانلود کتاب آخرش هم هیچ

در یکی از شب‌ها کشیش از کاتارینا می‌خواهد تا به مردی یهودی پناه دهد. موافقت کاتارینا و پناه دادن به مرد، باعث دستگیری یهودی و سپس کاتارینا می‌شود. اعتراف مرد یهودی، جایی برای انکار کاتارینا باقی نمی‌گذارد و کاتارینا مجبور است تاوان این کار را پس بدهد. با پیش رفتن داستان، بار شخصیت اصلی بر دوش پسر دوازده‌ساله، پتر، می‌افتد که باید با تنهایی و بحران‌های جدید دست‌وپنجه نرم کند.

نکته‌ی قابل‌توجه در کتاب آخرش هم هیچ، این است که لحنی کنایه‌آمیز و طنزی ظریف، مسئله‌ای تراژیک و غم‌بار را تعدیل می‌کند. این رمانْ حماسه‌ای تاریخی است که با ترسیم شخصیت‌های خاکستری و حال‌وهوایی واقعی از رنج و مصیبت، به شاهکاری در ژانر خود تبدیل می‌شود.

گفت: «نه! خودم را درگیر این ماجرا نمى‌کنم.»

این اثر برای دوست‌داران رمان‌های تاریخی و ادبیات آلمان مطالعه‌ای لذت‌بخش فراهم می‌کند.

در بخشی از کتاب آخرش هم هیچ می‌خوانیم

معرفی کتاب آخرش هم هیچ

کاتارینا با پسر دوازده‌ساله‌اش پتر و عضو دیگر خانواده، خاله‌‏جان، که وظیفه‌ی رسیدگی به کارهای عمارت را بر عهده دارد، زندگی می‌کند. داستانِ آخرش هیچ در ژانویه‌ی 1945، یعنی در ششمین سال جنگ‌جهانی دوم روایت می‌شود؛ زمانی که نیروهای روسی به آلمان وارد می‌شوند و به سمت غرب حرکت می‌کنند. فضای غریبی بر محیط عمارت و ساکنینش غالب است؛ قطعی گاه‌به‌گاه برق، غریبه‌هایی که درِ خانه‌ها را می‌زنند و درخواست کمک می‌کنند، همه و همه نشانه‌هایی از وضعیتی غیرعادی است که ساکنان گئورگن‏هوف را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، تاآنجاکه کاتارینا و دیگر اهالی عمارت درگیرِ وضعیتی بحرانی می‌شوند.

انتشارات ققنوس اقدام به چاپ و نشر این رمان با ترجمه‌ی ستاره نوتاج کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب آخرش هم هیچ

  • اثر منتخب ویراستاران نیویورک‌ تایمز؛
  • نامزد جایزه‌ی Jewish Quarterly-Wingate در سال 2017.

نکوداشت‌های کتاب آخرش هم هیچ

  • شاهکار متأخر والتر کمپوسکی رساله‌ای جهانی است که حقیقت باطل جنگ را به‌خوبی آشکار می‌کند. (آیریش‌ تایمز)
  • دیدگاه والتر کمپوسکی درمورد برشی تلخ از تاریخ، به رمان او رنگی از یک تراژدی بزرگ می‌بخشد. (اکونومیست)
  • بحران‌های انسانی، تضاد و پیچیدگی، کتاب آخرش هم هیچ را به یک اثر ادبی شگفت‌انگیز تبدیل کرده‌اند. (تلگراف)
  • کتاب آخرش هم هیچ با زبان شاعرانه و مایه‌ی تراژیک خود، به نهایت ویرانگری می‌رسد و کمپوسکی را به‌عنوان نویسنده‌ای بزرگ می‌شناساند. (گاردین)
  • هیچ ایدئولوژیِ مسلطی بر کتاب آخرش هم هیچ وجود ندارد. این کتاب -به‌عنوان پاسخی ادبی به یک آسیب جمعی که مدت‌ها مدفون مانده بود- ارزش خواندن دارد. (نیویورک‌ تایمز)

کتاب آخرش هم هیچ برای چه کسانی مناسب است؟

والتر کمپوسکی، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانِ پس از جنگ، در کتاب آخرش هم هیچ، ماجرای زندگی خانواده‌ای ثروتمند را در آخرین روزهای جنگ‌جهانی دوم، روایت می‌کند. این داستان در سال 1945، در پروس شرقی روایت می‌شود؛ درحالی‌که نیروهای آلمانی در حال عقب‌نشینی هستند و ارتش سرخ نزدیک می‌شود. گفتنی‌ست این رمان، یکی از آثار منتخب ویراستاران نشریه‌ی نیویورک‌ تایمز است.

درباره‌ی کتاب آخرش هم هیچ

نمى‌توانست تصور کند کشیش از چه‌جور آدمى صحبت کرده، که کاتارینا مى‌بایست به او پناه بدهد. جوان بود یا پیر؟ ظاهرى «ژولیده» داشت؟ در دستش تپانچه بود؟

گئورگن‌هوف

اقتصاددان

ویولن‌زن

خاله‌جان

پتر

کاتارینا

میتکاو

نقاش

دریگالسکى

مرد غریبه

آن یک روز

حمله

بارون

پناه‌جویان

معلم

پلیس

عزیمت

استراحت

ولادیمیر

پیرها

در راه

تنها

موزه

قایق موتورى


منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%D8%B4-%D9%87%D9%85-%D9%87%DB%8C%DA%86/book/79363

تصویر مرد غریبه‌اى که کاتارینا مى‌بایست به او پناه مى‌داد در ذهنش کمى شبیه نقاش پدیدار شد. کوتاه‌قامت، فرز و با قیافه‌اى کمى شیطنت‌آمیز. یا شاید اسکلتى بود که اسهال خونى داشت.