ایوا کیفدستیاش را نزدیک خود گرفت و به خودش یادآوری کرد که دکس فقط یک آدم معمولی است. او نمیتواند ذهن آدمها را بخواند یا از کنار کیفدستی ایوا نگاهی بیندازد و ضبطصوتی را ببیند که با تشخیص صدا فعال میشود. ایوا قبل از پیاده شدن از ماشینش آن را توی کیفش انداخته و دکمهی قرمز ضبط صدا را فعال کرده بود. تنها چیزی که دکس میدید، زن ترسیدهی پیش رویش بود. این به نفع ایوا بود. همیشه همینطور بود.
جولی کلارک در کتاب آخرین پرواز داستان زنانی را روایت میکند که راهی بهجز فرار از ترسها و شرایط آزاردهندهی زندگی خود نمییابند. او با شخصیتپردازی قوی، تعلیق زیاد و شگردهای روایی مخصوص به خود اشتیاق خواننده را تا آخرین صفحات کتاب حفظ میکند. چرایی فرار این دو زن و سختی سازگاری با شرایط جدید در کنار پنهان کردن هویت و تعلیقهای هیجانانگیز از نقاط برجستهی این رمان پرفروش نیویورکتایمز هستند.
دربارهی کتاب آخرین پرواز
آخرین پرواز تمام چیزی است که از یک کتاب میخواهید: داستان گیرای تعلیق، شخصیتهای آسیبپذیر و فراموشنشدنی و پایانی غافلگیرکننده که تا مدتها بعد از خواندن آخرین صفحه با شما میماند. (ایمی ملوی – نویسنده کتاب «مادر تمامعیار»)
معرفی کتاب آخرین پرواز
جولی کلارک نویسندهی پرفروش آمریکایی است. او در سانتامونیکای کالیفرنیا به دنیا آمد و بزرگ شد. «اشخاصی که انتخاب میکنیم (The one we choose)» اولین کتاب جولی کلارک است که موفقیت بسیاری کسب کرد. کتاب «دروغهایی که من میگویم (The lies I tell)» یکی دیگر از آثار پرفروش او است. کتابهای جولی کلارک به بیش از بیست زبان ترجمه شدهاند و در کشورهای مختلفی پرفروش بودهاند.
در بخشی از کتاب آخرین پرواز میخوانیم
کاملاً جذبکننده؛ نهتنها به دلیل طرح وسوسهانگیز و گامهای ماهرانهاش بلکه به دلیل تندخویی غیرمنتظره و وضوح رضایتبخشش. (نیویورکتایمز)
پارک سزار چاوز چمنزار بزرگی بود درست کنار خلیج سانفرانسیسکو، با یک مسیر طولانی پیادهرَوی در اطرافش. آخر هفتهها پر بود از خانوادههایی که بادبادک هوا میکردند، کسانی که آهسته میدویدند و تعداد زیادی سگ. ولی ساعت دو بعدازظهر روز پنجشنبه در اواخر سپتامبر، خلوت بود. ایوا دکس را دید که روی نیمکتی نشسته، پشتش به منظرهی پهناور خلیج بود و دستهایش را توی جیبهایش فرو برده بود. او وقتی ایوا را دید، ایستاد.
ایوا امیدوار بود پیامش به دکس این احساس را در او به وجود بیاورد که آشفته است و ترسیده.
پر از تعلیق و مملو از سرنخهای گمراه کننده، مناسب برای ساختن اقتباسی سینمایی به سبک هیچکاک (دیلی میل).
گاهی اوقات انسان تنها میخواهد از همهچیز فاصله بگیرد و در موارد نادری تنها راه نجات، فرار از مسائل و وضعیتهای آزار دهنده است. جولی کلارک (Julie Clark) در کتاب آخرین پرواز (The Last Flight) شخصیتهای داستانی خود را در چنین شرایطی قرار میدهد تا عاقبت غیرمنتظرهی تصمیمشان را به نمایش درآورد. او زندگی، ترس و تنهایی زنهایی را روایت میکند که آخرین فرصت خود برای شروع دوباره را در فرار از زندگی گذشتهی خود میبینند. یک ملاقات تصادفی در کافهی فرودگاه زندگی این دو زن را به هم گره میزند. کلر و ایوا در آخرین لحظه تصمیم میگیرند بلیط هواپیما و هویتهای خود را با یکدیگر عوض کنند. کلر با پرواز ایوا به اوکلند میرود و ایوا بهجای او به پورتوریکو سفر خواهد کرد.
هیجانانگیز، تأثیرگذار و ترسناک، آخرین پرواز تا مدتها بعد از ورق زدن آخرین صفحه با شما خواهد ماند. جولی کلارک یک رمان بزرگ نوشته است. (رنه دنفلد – نویسنده کتاب «دختر پروانهای»)
کتاب آخرین پرواز برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب آخرین پرواز یک ماجراجویی هیجانانگیز است. از یکسو مانند «بیگانگان در ترن» و از سوی دیگر مانند «بریکینگ بد»، همراه با چرخشهایی بیشتر از هر چرخوفلکی در یک شهربازی! جولی کلارک به شکلی شیطانی خلاق است. (جانل براون – نویسنده کتاب «پنهان شدنم را ببین»)
آخرین پرواز جولی کلارک خیرهکننده است؛ هم داستانی متقاعدکننده و پر از تعلیق دارد و هم تصویری متفکرانه و ظریف از دو زن بسیار متفاوت که هرکدام بر سر یک دوراهی خطرناک قرار دارند. (کاتلین باربر، نویسندهی کتاب مرا دنبال کن)
علاقهمندان به داستانهایی پر از تعلیق و چرخشهای غیرقابلپیشبینی از خواندن رمان آخرین پرواز لذت خواهند برد.
با جولی کلارک بیشتر آشنا شویم
جولی کلارک داستان هیجانانگیز کتاب آخرین پرواز را از زاویهی دید کلر و ایوا روایت میکند. او خط سیر وقایع متفاوت این دو زن را باظرافت در هم میآمیزد. بیشتر داستان از طریق پرشهای زمانی به شیوهای غیرخطی روایت میشود. دشواری این شگرد نویسندگی و بازی با عناصر داستانی، تبحر جولی کلارک در نوشتن داستانی با تعلیق زیاد و ضربآهنگ سریع را نشان میدهد. فصلهای کتاب بین روایت کلر از زمان حال و روایت ایوا از زمان گذشته تقسیم شده است. این شگرد باعث افزایش ابهاماتی میشود که کشش رمان آخرین پرواز را برای خوانندگانش بیشتر میکند. فصلهای مربوط به ایوا چرایی تصمیم او برای فرار را نمایش میدهد و فصلهای مربوط به کلر چگونگی سازگاری او با زندگی جدیدش را تصویر میکند. جولی کلارک شخصیتهای رمان پر تعلیق خود را بهخوبی پرداخته است. تجربیات متفاوت این شخصیتها فرصتهای جالبی برای همذاتپنداری خوانندگان با آنها ایجاد میکند.
آخرین پرواز شما را وارد داستانی هیجانانگیز دو زن ناامید میکند که برای فرار از زندگیشان دست به هر کاری میزنند. (کایرا رودا – نویسنده کتاب «بهترین روز»)
ترکیبی عالی از نثر زیبا و تعلیق بالا و پایانی که تضمین میکنم شما را غافلگیر خواهد کرد. (کیمبرلی بل – نویسنده کتاب ازدواج دروغین)
کتاب آخرین پرواز دومین اثر موفق جولی کلارک است که به بیش از 20 زبان مختلف ترجمه شده است. پریا خوارزمی این کتاب را به فارسی ترجمه و نشر نون آن را منتشر کرده است.
افتخارات کتاب آخرین پرواز
- از پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز
- کتاب برگزیدهی ماه (تایمز)
- از پرفروشترین کتابهای یواسآ تودی
- عضو فهرست 5 کتابی که نباید از دست داد یواسآ تودی
- از بهترین کتابهای سال 2020 (ریئل سیمپل بست)
- بهترین کتاب برای مطالعه در دوران قرنطینه (پیپل)
- عضو فهرست بهترین کتابهای تابستان 2020 (فرولیک)
- کتاب برگزیدهی هفته (پابلیشرز ویکلی)
- بهترین کتاب ماه ژوئن (اینترتیمنت ویکلی)
- از بهترین کتابهای ماری کلر در سال 2020
نکوداشتهای کتاب آخرین پرواز
-
کلر کوک از نظر دیگران زندگی کاملی دارد. او با فرزند یک سیاستمدار قدرتمند ازدواج کرده و در منهتن، در خانهای پرزرقوبرق و پر از خدمتکار، زندگی میکند. در زیر این پوستهی چشمنواز، رفتار بیمارگونه و کنترلگری بیاندازهی همسر کلر باعث میشود او ماهها نقشهی یک فرار ناگهانی را در ذهن بپروراند. همسر کلر که کارنامهی درخشانی از فعالیتهای بشردوستانه دارد در خانه تبدیل به مردی پرخاشگر و محدودکننده میشود. او از تمام ابزاری که بهعنوان یک مرد بانفوذ دارد برای کنترل زندگی کلر استفاده میکند. از طرف دیگر ایوا برای یک دلال مواد مخدر کار میکند؛ عذاب وجدان و ترس همیشگی او را نیز برای فرار آماده کرده است. جولی کلارک در کتاب آخرین پرواز تعلیق و پیچیدگیهای فراوانی قرار داده است. هواپیمای ایوا در پورتوریکو، همان پروازی که قرار بود کلر در آن باشد دچار سانحهای شده و زنجیرهی اتفاقات بعدی زندگی سرشار از دلهره و خطر را برای کلر میسازد.
ایوا داشت خودش را آماده میکرد، همانجوری که دیگران ممکن بود خود را برای رویارویی با بلایای طبیعی آماده کنند؛ آب و غذا ذخیره میکنند، نقشهی راههای خروجشان را میکشند و کمکهای اولیه را بستهبندی میکنند. کاسترو برمیگشت و ایوا دام خودش را پهن میکرد، اطلاعاتی که قبلاً میدانست و اطلاعاتی که بهزودی میفهمید را با گرفتن هویتی جدید مبادله میکرد. زندگی تازهای در شهری جدید. کاسترو پیشینهای به او میداد که مادرهای معتاد، پرورشگاهها و اخراج شدن را شامل نمیشد. ایوا میتوانست صورتمسئله را پاک کند، ولی اول باید بر لبهی تیغ راه میرفت و امیدوار میبود که پایش نلغزد.
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2/book/76828
وقتی به دکس رسید، پیشنهاد داد: «بیا قدم بزنیم.»