داستان «ینو دوست من بود» یکی از داستانهای غمانگیز کتاب آنوقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود به حساب میآید. ینو پسری کولی است که برونو در حین چیدن علف با او دوست میشود. آنها از زمین تا آسمان با هم فرق دارند و از خانوادههایی با فرهنگهای متفاوت برخاستهاند؛ اما بهخوبی با هم کنار میآیند. پدر برونو در ابتدا نگران دوستی پسرش با یک کولی است و عقیده دارد که این ارتباط تأثیری بد بر پسرش میگذارد. اما با خود فکر میکند که پسری نُهساله آنقدر بزرگ شده که دوست خودش را انتخاب کند و آزادی عمل داشته باشد. بههرحال دوستی این دو با همهی فراز و نشیبهایش ادامه پیدا میکند؛ تا زمانی که دولت فکر میکند کولیها خطرناک هستند…
مامان با این کار بابا و با خیلى از کارهاى دیگرش نتوانست کنار بیاید. البته زندگى با بابا حتى براى فریدا هم که بعدها جانشین مامان شد، زیاد آسان نبود. ولى به نظر من خیلى وقتها هم فریدا بیخود بهانه مىگرفت، چون اینکه بابا مرتب بیکار مىشد خدایىاش هیچ ربطى به تنبل بودنش نداشت. تنها گناه بابام این بود که دوست نداشت تمام روز از من دور باشد.
زندگی پس از جنگ جهانی اول در آلمان آنقدرها آسان نبود. معاهدهی ورسای قراردادی بود که اوضاع اقتصادی کشور آلمان را متزلزل کرد. میزان غرامتی که آلمان باید به متفقین میپرداخت، بیش از توان اقتصادی این کشور بود. این معاهده منجر به بیارزش شدن واحد پول آلمان، افزایش درصد بیکاری، گرسنگی مردم و… شد. کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود (Als Vaters Bart noch rot war)، چنین شرایطی را در برلین سالها 1926 تا 1939 به تصویر میکشد. در این زمان بود که نازیها روی کار آمدند؛ یهودیستیزی آشکار و در نهایت جنگ جهانی دوم آغاز شد.
اگر به کتابهای طنز اجتماعی و داستانهای کوتاه علاقه دارید، کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود را بخوانید.
در بخشی از کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود میخوانیم
معرفی کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود
در داستان «امانت» پدر درست قبل از کریسمس بیکار میشود و سعی دارد غم خود را نشان ندهد. او عقیده دارد که حتی اگر پول نداشته باشی، نباید غمگین باشی. ناگهان پدر برونو تصمیم میگیرد بزرگترین و زیباترین درخت کریسمس را تهیه کند. او قادر به خریدن درخت نیست و دزدی را کار اشتباهی میداند؛ پس درخت کاج باغچهی کنار خانهشان را برای مدتی قرض میگیرد!
هر وقت که عیدى چیزى در راه بود مدتى حال بابام خراب مىشد. اینجور وقتها غمبرک مىزد، مىرفت تو فکر، آه مىکشید، با خودش حرف مىزد، بیخود و بىجهت دایرهالمعارف دانستنىها را ورق مىزد و در حالى که نوک سبیل قرمزش را مىجوید مات و مبهوت زل مىزد به روبهرویش. یا مثلاً سر چهارراهى شلوغ از پاسبانى که صورتش از حرص بنفش شده بود مىپرسید: «ببخشید، اگر آدم بخواهد از تشتک بطرى آبجو یا مثلاً از انگشتانه به عنوان جاشمعى استفاده کند، فکر مىکنید کدامش بهتر باشد؟»
یادداشت مترجم
دوده در هوا
هدیه
فایتِل و مهمانهایش
خیانت
آنچه در زندگى مهم است
نجاتِ والتِر
مسابقه کلوچهخورى
آخرین سفر خرگوش
امانت
فرار به مصر
تمام زرق و برق دنیا براى ویلى
کوتولههاى من و بابام
سَرَکى به زندگى
عمو آلوکو، چندتایى پرنده و گذر زمان
همهفنحریف
مارها را ترجیح مىداد
ریچارد هم دیگر زنده نیست
دو همدرد
یِنو دوستم بود
کالونتس جزیره نیست
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A2%D9%86-%D9%88%D9%82%D8%AA-%D9%87%D8%A7-%DA%A9%D9%87-%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%D8%B1%DB%8C%D8%B4-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D9%85%D8%B2-%D8%A8%D9%88%D8%AF/book/79364
ولف دیتریش شنوره (Wolfdietrich Schnurre) اذعان میکند که زندگی شخصیت برونو در کتاب حاضر، دقیقاً مانند زندگی خودش بوده است. شنوره از سال 1939 تا 1945 بدون آنکه دلش بخواهد، در جنگ جهانی دوم خدمت میکرد. وقتی از جنگ برگشت، سرخوردگی و خمودگی بر او چیره شد و او نیز این سرخوردگی را در کارهای ادبیاش نشان داد. مادر شنوره در کودکی او را رها میکند و پدرش با وجود بیکاری و بحران اقتصادی، حضانت او را بر عهده میگیرد و بزرگش میکند. درواقع کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود، خودزندگینامهی ولف دیتریش شنوره است.
مىگفت: «اگر من فقط سر شام بچهام را ببینم، چهجورى باید تربیتش کنم؟»
جز پدر و پسر که نقش اصلی را در داستانهای پیش رو ایفا میکنند، یکی دیگر از شخصیتهای کتاب، فریدا نام دارد که با برونو و پدرش زندگی میکند. او کمکم تبدیل به جانشین مادر برونو میشود. او از داستان «آنچه در زندگی مهم است» وارد کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود میشود. شخصیتهای کتاب با وجود تمام سختیها و شرایط ناراحتکنندهی زندگی، سعی میکنند شادی را در زندگی پیدا کنند. البته ولف دیتریش شنوره واقعیتها را به تصویر میکشد و گاهی اوقات این شخصیتهای بهظاهر شاد، آنقدر مخاطب را غمگین میکنند که اشک از چشمانش روان میشود.
نویسنده داستان کتاب را از زبان برونو روایت میکند؛ روایتی ساده و سرراست از یکی از سختترین دورانها در تاریخ کشور آلمان. ولف دیتریش شنوره کوچهها و خیابانهای برلین و مردم آنجا را با جزئیاتی بینظیر توصیف میکند. بیست داستان کوتاه کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود، همه درونمایهای یکسان دارند و فقر و تیرهبختی مردم آلمان را به تصویر میکشند؛ اما در پایان، نور امید هنوز هم دیده میشود.
ولف دیتریش شنوره در کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود، با زبانی طنز و از دید یک پسربچه، اوضاع آلمان را بعد از جنگ جهانی اول و قبل از جنگ جهانی دوم به تصویر میکشد. داستانهای کوتاه این کتاب روایت زندگی پدر و پسری هستند که با وجود فقر و ریاضت اقتصادی، سعی میکنند از لحظه لحظهی زندگیشان لذت ببرند.
دربارهی کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود
کتایون سلطانی این کتاب را از زبان اصلی یعنی آلمانی به زبان فارسی برگردانده. ترجمهای روان و ظریف که انتشارات ققنوس آن را به زیور طبع آراسته است.
در نکوداشت کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود
- ولف دیتریش شنوره قصهگویی است که لحظات زندگی را بهخوبی ثبت میکند. او همهی جزئیات را با دقت میبیند و با زبانی سحرآمیز، آنها را به تصویر میکشد. (مارسل رایش رانیتسکی)
کتاب آن وقتها که هنوز ریش پدر قرمز بود برای چه کسانی مناسب است؟
اینجور مواقع فریدا سکوت مىکرد و با اخم و تَخم لب پایینش را مىجوید، در حالى که واقعاً هیچ دلیلى نداشت که بق بکند. چون معمولاً بعد از دو هفته، یعنى موقعى که فقط یک هفته مانده بود به عید، یکهو اتفاقى مىافتاد که آدم فکرش را هم نمىکرد: روحیه پدرم به طور ناگهانى خوب مىشد و فریدا را که آن موقع هنوز همخانهمان نبود به خوردن یک فنجان قهوه مالتس دعوت مىکرد و برایش از ایدههاى محشرى حرف مىزد که باز به ذهنش رسیده بود.