ما در کودکى کاملاً واقعى هستیم. هرگز به آنچه نیستیم تظاهر نمىکنیم. تمایل ما به بازىکردن، کشف، زندگى در زمان حال و لذتبردن از زندگى است. این را کسى به ما یاد نداده است. ما به همین شکل زاده شدهایم. این طبیعت واقعى ماست، پیش از آنکه حرف زدن را بیاموزیم. هنگامىکه ذهن بشر بهقدر کافى براى درک مفاهیم مجرد رشد کند، مىآموزیم که هر چیزى را توصیف کنیم: درست یا غلط، خوب یا بد، زیبا یا زشت. دربارهى آنچه باید باشیم، داستانى خلق مىکنیم، به آن داستان ایمان مىآوریم و آن داستان براىمان به حقیقت تبدیل مىشود.
اگر به شما بگویند که برای رسیدن به آرامش، تمام چیزهایی را که آموختهاید فراموش کنید، چه واکنشی نشان میدهید؟ دون میگوئل روئیز در کتاب آوای دانش شما را با بسیاری از دروغهایی که تابهحال با آنها زندگی کردهاید مواجه میکند. شاید با خواندن این کتاب پرفروش نیویورک تایمز از خواب گران برخیزید و بهسوی مسیر آگاهی قدم بردارید.
دربارهی کتاب آوای دانش
پشت تمام آن پیامهایى که در کودکى مىشنویم، پیامهاى بىصدایى نهفته است که هرگز بیان نمىشوند، اما مىتوانیم آنها را درک کنیم: اصلاً خوب نیست که اینطورى باشم، من به اندازهى کافى خوب نیستم. درست در همان لحظهاى که بپذیریم، از خود بودن دست برمىداریم و شروع مىکنیم به تظاهر به آنچه نیستیم، فقط براى خوشایند دیگران، تنها براى تطبیق یافتن با تصویرى که آنها براساس داستانشان براى ما خلق مىکنند.
شاید شما هم این جمله را شنیده باشید: «دانش قدرت است.» نویسندهی کتاب آوای دانش فکر میکند که این یکی از دروغهایی است که ما با آن بزرگ شدهایم. ما در طول زندگیمان دروغهای فراوانی را درست پنداشتهایم و فراموش کردهایم که چگونه به خود واقعیمان عشق بورزیم و زندگی بهتری داشته باشیم. دون میگوئل روئیز در ابتدای کتاب توجه شما را به اسطورهی آفرینش، یعنی داستان آدم و حوا جلب میکند. انسان در بهشت شاد، آزاد و عاشق بود؛ اما با خوردن میوهی درخت دانش از بهشت رانده شد. دانش زهرآگین است؛ زیرا دروغهای بسیاری را به خورد ذهن ما میدهد.