تفسیر هربرت مارکوزه از روانکاوی قابلستایش است. او با وجود آنکه روانکاو نبود، نظریهی روانکاوی را درک کرد و نشان داد که چگونه میتوان آن را بهبود بخشید؛ بااینحال هربرت مارکوزه بعضی از سؤالها را حلنشده رها کرده است. (American Imago)
این کتاب، یک اثر نقادانهی فلسفی، صادقانه و جدی بر روانکاوی است که هم بهخوبی نوشته شده و هم جذابیت دارد. هربرت مارکوزه به دلیل توسعهی منطقی و روانشناختی روندهای پویای غریزی که به یک مدینهی فاضله و تمدنی غیر سرکوبگر منتهی میشود، و همچنین بهخاطر نشاندادن اینکه آزادی واقعی در جهان امروز امکانپذیر نیست؛ قابلستایش است؛ هرچند ممکن است در برداشت محدود خود از مفهوم سرکوب اولیه اشتباه کرده باشد. (The Psychoanalytic Quarterly)
نویسنده در بخش اول کتاب اروس و تمدن، گرایشهای پنهان در روانکاوی، دیالکتیک تمدن و خاستگاه فرد و ریشههای تمدن سرکوبشده را بررسی میکند و سپس به توضیح علت حاکم بودن سرکوب در جامعههای پیشرفتهی صنعتی میپردازد. به یک معنا، او با ترسیم مانعهایی که برای آزادی در یک جامعهی متمدن وجود دارد، در تلاش است تا دیدگاه خود برای برساختن جامعهای را که در آن عاملهای سرکوب آزادیهای فردی وجود ندارد، تشریح کند. گرچه زیگموند فروید اعتقاد دارد در هر تمدن، به دلیل میل به انضباط و تضمین بقا، لذت و میل فردی بهصورت روشمند سرکوب میشوند، اما هربرت مارکوزه، با در پیشگرفتن رویکردی مارکسیستی، سیستم سرمایهداری را بهخاطر سرکوب جامعه نقد و استدلال میکند که از منظر تاریخی، جامعهپذیری و سرکوب تنها در حالتهای خاص و بر اثر دگرگونیهای اجتماعی رخ میدهند.
مکتب فرانکفورت در سال 1924 میلادی در قالب یک انجمن پژوهشهای اجتماعی و با رویکرد نظریهی انتقادی و روش دیالکتیک در شهر فرانکفورت آلمان تأسیس شد. اعضای این گروه، تعدادی از مهمترین روشنفکرهای مارکسیست اروپایی مانند ماکس هورکهایمر، تئودور آدورنو، هربرت مارکوزه و والتر بنیامین بودند که پژوهشهای خود را از منظر اجتماعی، فلسفی، فرهنگی و روانکاوانه، و بر پایهی بینش کارل مارکس و زیگموند فروید در جامعههای سرمایهداری انجام دادند و کتابهای تأثیرگذاری در زمینههای فلسفهی علوم اجتماعی، جامعهشناسی و نظریهی اجتماعی نئومارکسیستی منتشر کردند.
در آن روزها تصور میشد که نظریههای کارل مارکس و زیگموند فروید در بُعدهایی مانند آزادیهای فردی و هنر در تضاد با همدیگر قرار دارند، به همین خاطر هربرت مارکوزه تلاش کرد تا چگونگی استفاده از ایدههای فرویدی در نظریهی مارکسی در نقد اجتماعی و بازسازی اجتماعی را تشریح کند. به یک معنا، او در این اثر درخشان نشان داد که میتوان میان این دو اندیشهی اجتماعی پیوندی یافت، بهگونهای که یک نقد مارکسیستی بتواند نظریههای زیگموند فروید را اصلاح و رادیکالیز کند، و علم روانکاوی نیز در پیشرفت یک روانشناسی رادیکال، نظریهی جامعهپذیری و انسانشناسی آزادی استفاده شود.
او در بخش دوم کتاب، دورنماهایی برای آزادی فردی مطرح میکند و به توضیح نظریهی خود دربارهی فلسفهی یوتوپیایی و تمدنهای ناسرکوبگر میپردازد. این جامعهشناس بزرگ سپس با رد استدلال فیلسوفهای قبلِ خود دربارهی ویژگیهای ویرانگر و غیراجتماعی اروس، ساحتهای زیباشناسی و اروتیک تجربهی انسانی را بهمثابه اصل حیات و زایندگی فردی و اجتماعی مطرح و تلاش میکند چشماندازی تازه برای آزادی و آرمانشهر را توضیح دهد. کتاب اروس و تمدن، نوشتهی هربرت مارکوزه را نشر چشمه با ترجمهی امیرهوشنگ افتخاری راد در سال 1389 در ایران منتشر کرده است.
دربارهی مجموعه آثار مکتب فرانکفورت
کتاب اروس و تمدن به پژوهشگرهای روانکاوی و مارکسیسم، و بهویژه به علاقهمندها به نظریههای روشنفکرهای مکتب فرانکفورت پیشنهاد میشود.
با هربرت مارکوزه بیشتر آشنا شویم
هربرت مارکوزه اولین کسی بود که ایدهی جامعهی یوتوپیایی عاری از سرکوب جنسی را به یک فلسفهی سیستماتیک تبدیل کرد. بااینحال، او از اصطلاح «سرکوب» بهگونهای استفاده میکند که معنای آن را بهشدت در مقایسه با کاربرد سخت روانکاوانه تغییر میدهد و از آن برای اشاره به «توقف، تعالی، سرکوب و مهار» استفاده میکند. البته به نظر میرسد صحت درک هربرت مارکوزه از فروید مورد تردید است، در واقع او تحلیلها و نتیجهگیریهایی را ارائه میکند که قبلاً زیگموند فروید آنها را به کار بسته و اغلب نیز پذیرفته شدهاند (The Review of Metaphysics)
کتاب اروس و تمدن مناسب چه کسانی است؟
اعضای مکتب فرانکفورت با انتشار کتابهایی مانند «دیالکتیک روشنگری» (اثر مشترک تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر)، «اروس و تمدن» (اثر هربرت مارکوزه)، «دربارهی زبان و تاریخ» (اثر والتر بنیامین) و «روانکاوی و دین» (اثر اریش فروم)، توانستند نگرش انتقادی نسبت به سرمایهداری را در قالب مفهومهایی مانند روشنگری، نظریهی فرویدی، صنعت فرهنگسازی و زیباییشناسی مدرنیستی بازنمایی کنند.
نکوداشتهای کتاب اروس و تمدن