در آن روزها تصور میشد که نظریههای کارل مارکس و زیگموند فروید در بُعدهایی مانند آزادیهای فردی و هنر در تضاد با همدیگر قرار دارند، به همین خاطر هربرت مارکوزه تلاش کرد تا چگونگی استفاده از ایدههای فرویدی در نظریهی مارکسی در نقد اجتماعی و بازسازی اجتماعی را تشریح کند. به یک معنا، او در این اثر درخشان نشان داد که میتوان میان این دو اندیشهی اجتماعی پیوندی یافت، بهگونهای که یک نقد مارکسیستی بتواند نظریههای زیگموند فروید را اصلاح و رادیکالیز کند، و علم روانکاوی نیز در پیشرفت یک روانشناسی رادیکال، نظریهی جامعهپذیری و انسانشناسی آزادی استفاده شود.
اگر قرن نوزدهم را دورهی زایش اندیشهی مارکسیسم و سنتهای مارکسیستی بنامیم، سدهی بیستم را میتوان عصر شکوفایی، تحول و عینیتیافتگی تفکر چپ در نظر آورد. اگر کارل مارکس و فردریش انگلس پس از نیمقرن همدلی و همراهی، مانیفست کمونیست و یکی از بزرگترین کتابهای تاریخ اندیشهی معاصر به نام «سرمایه» را نوشتند، در سدهی بیستم ابتدا قرائت ولادیمیر لنین از ماتریالیسم دیالکتیکی، بزرگترین انقلاب اجتماعی قرن را رقم زد و سپس نظریهی انتقادیِ روشنفکرهای مکتب فرانکفورت باعث تحولی بزرگ در اندیشهی فلسفی و فرهنگی شد. هربرت مارکوزه (Herbert Marcuse) یکی از مهمترین چهرههای مکتب فرانکفورت بود که با انتشار کتاب اروس و تمدن، پرسشگری فلسفی دربارهی فروید (Eros and Civilization) در سال 1974 میلادی توانست از منظر نظریهی انتقادی اجتماعی، نظریههای کارل مارکس و زیگموند فروید را بازسازی و خطهای کلی آلترناتیوهای یوتوپیایی برای شیوهی حیات معاصر را ترسیم کند.
تفسیر هربرت مارکوزه از روانکاوی قابلستایش است. او با وجود آنکه روانکاو نبود، نظریهی روانکاوی را درک کرد و نشان داد که چگونه میتوان آن را بهبود بخشید؛ بااینحال هربرت مارکوزه بعضی از سؤالها را حلنشده رها کرده است. (American Imago)
قیمت نسخه الکترونیک