معرفی و دانلود کتاب افسانه دیانا - جلد سوم | سارا رجب پور | انتشارات نارون دانش
انتشار: آذر 22، 1401
بروزرسانی: 11 اردیبهشت 1404

معرفی و دانلود کتاب افسانه دیانا - جلد سوم | سارا رجب پور | انتشارات نارون دانش

قیمت نسخه الکترونیک



منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%A7-%D8%AC%D9%84%D8%AF-%D8%B3%D9%88%D9%85/book/71602

کتاب افسانه دیانا - جلد سوم در حقیقت پایان مأموریت پرکشش و طولانی دیانا را به تصویر می کشد. در این قسمت او بار دیگر به مسیری دشوار و خطرناک پامی گذارد و سرانجام داستانش با یک سورپرایز غیر منتظره پایان می یابد. باید دید دیانا این بار چطور از پس این جنگ بی پایان و موانعی که بر سر راهش قرار گرفته برمی آید. جزئیات بیشتر را از زبان سارا رجب پور بخوانید.

درباره ی کتاب افسانه دیانا - جلد سوم

فصل اول: چشم صحرا - پل معلق توئید
فصل دوم: در آغوش شیطان - آواز خوش
فصل سوم: ماموریت مهم
فصل چهارم: جنگ بی پایان
فصل پنجم: نیمه ی تاریک زندگی نامیرا\xa0
فصل ششم: خداحافظ جین ژان!\xa0
فصل هفتم: داروی شفابخش
فصل هشتم: ارواح آب - جادوی وودو\xa0
فصل نهم: عشق و دیگر هیچ\xa0
فصل دهم: نفرین افعی - پایان جنگ
فصل یازدهم: فرشته ی آرزو
فصل دوازدهم: سورپرایز!\xa0
سخنی با دنبال کنندگان داستان دیانا

مشخصات کتاب الکترونیک

معرفی کتاب افسانه دیانا - جلد سوم

در جلد اول و دوم این داستان خواندید که دیانا به عنوان یک قهرمان چطور در مسیر رسیدن به اهداف و آرمان های زندگی خود جنگید و تجربیات تازه ای درباره ی مکر و حیله ی نیروهای شر به دست آورد. در این قسمت او بار دیگر برای اتمام مأموریت خود تلاش می کند. او که عشق را با تمام وجود احساس کرده، حالا قرار است باز هم در مسیر تقدیر خود با فرازونشیب های تازه ای روبه رو شود. در کتاب حاضر قصه ی دیانا در این برهه ی زمانی به پایان می رسد، اما همچنان منتظر قصه های تازه ای از این قهرمان زنِ ماموریت های عجیب باشید. کتاب افسانه دیانا - جلد سوم از سوی انتشارات نارون دانش در دسترس علاقمندان قرار دارد.

درباره ی مجموعه داستان نوجوان افسانه دیانا

دیانا به سرعت سبد میوه ای که در دست داشت را روی زمین گذاشته، و به دنبال آن ها رفت. او از کنار درخت های سر به فلک کشیده گذشت، و با دیدن پل معلق مقابلش، محو تماشای آن گشت... ناخودآگاه به یاد پل مقابل قصر ونوس افتاده، و غرق در خاطرات گذشته شد... که با دیدن بچه ها، که قصد داشتند وارد رودخانه شوند، از فکر درآمده و به دنبالشان رفت و با صدای بلند گفت: «صبر کنید بچه ها. اونجا خطرناکه!» یکی از پسرها که ظاهرا ده، یازده سالش بود، هیجان زده گفت: « اما ما می خوایم رودخونه رو ببینیم!» دیانا که دید آن ها به هیچ وجه قصد بازگشت یا فرمان برداری ندارند، به ناچار همراهی شان کرد و گفت: « خب از اونجا که نمیشه چیزی دید! همراه من بیاید...»

در افسانه ها و قصه های فارسی زبان، می توانیم شخصیت های زنی را بیابیم که هم پای مردان قصه، با شجاعت و قدرت برای تغییر جهان خود می جنگند و تلاش می کنند تسلیم جبر زمانه ی خود نباشند. از این دست قهرمانان می توان به شخصیت گردآفرید در شاهنامه اشاره کرد که جنگاور و خواهان برابری است. رودابه و تهمینه نیز نمونه هایی از زنان اسطوره ای ایرانی هستند که در انتخاب شریک عاطفی خود شخصیتی پویا دارند و خود برای شروع رابطه ی عاشقانه پیش قدم می شوند. در کتاب افسانه دیانا - جلد سوم، نوشته ی سارا رجب پور نیز با قهرمانی با شخصیتی قدرتمند و کنشگر مواجهیم.

دیانا درست در آستانه ی هجده سالگی وارد ماموریتی عجیب می شود و به دنیایی قدم می گذارد که در آن سرنوشت بسیاری از آدم ها به دست اوست. او در پی یافتن خود حقیقی اش است و در این دنیا عشق را با نگاهی تازه به تماشا می نشیند. بنابراین به رغم سختی های زندگی اش عیار خود را پیدا کرده و با وجود تمام ناملایمات، امید در قلب او جوانه زده است. دیانا مایل است دنیا را برای دیگران تبدیل به مکان بهتری کند و می داند برای رسیدن به اهدافش باید قدم های خود را محکم تر بردارد.

کتاب افسانه دیانا – جلد سوم مناسب چه کسانی است؟

او دست دختر و پسر کوچکی را گرفته، و با خود به روی پل برد. بقیه ی بچه ها نیز، با مشاهده ی این صحنه، با شور و ذوق بسیار، جیغ زنان به دنبالش راه افتاده و خود را روی پل رساندند. فقط برای چند دقیقه، دیانا تمام چیزهایی که از سر گذرانده بود را از یاد برد، و به یاد مارول و بچه های کوچک و بی سرپرستی افتاد که در کنارشان بزرگ شده بود... حس وحال خوبی که در تلفیق با فضای بسیار زیبای آنجا، روحش را نوازش داده، و او هیچ دلش نمی خواست نزد بقیه بازگردد، و با شنیدن صدای لاچینا، تمام این تصورات زیبایش به هم ریخته و خراب شود! اما حسی که داشت، بلافاصله جایش را به اضطراب داد... فرکانس عجیبی از آن سوی پل، روی تمام افکار زیبایش خش انداخت! انرژی ای که او را به گذشته ای نه چندان دور، و دنیای موازی می برد! و همین هم برای فرارش از آن قسمت، کافی بود...! او نمی دانست که فرام درست آن سوی پل ایستاده و بدون آنکه به منفی یا مثبت بودن آن فرکانس بیندیشد، رو به بچه ها کرد و گفت: «واسه الان کافیه! بهتره برگردیم تا خانم لاچینا رو عصبانی نکردیم!»

فهرست مطالب کتاب

این کتاب را به نوجوانانی که به کتاب های علمی تخیلی، با درونمایه ی عاشقانه علاقه دارند توصیه می کنیم.

در بخشی از کتاب افسانه دیانا – جلد سوم می خوانیم