شخصیتهای کتاب انجمن زیرشیروانی، شخصیتهایی غریب و نامأنوساند؛ آدمهایی غیرعادی که زندگی خود را بر پایهی عقاید متافیزیکیِ عجیب و پیچیدهشان سامان میدهند. شاید بتوان گفت که برای ارتباط برقرار کردن با این اثر، باید شباهتهایی به شخصیتهای اصلی آن داشت. یعنی آدمی کمابیش نامتعارف و پیچیده بود؛ آدمی که به قواعد و هنجارهای حاکم بر جامعه روی خوش نشان نمیدهد، و در سر سودای زندگیای آزاد و رها از قیدوبندهای اجتماعی دارد.
ارنست کرویدر (Ernst Kreuder) نویسندهی مطرح و نامدار آلمانیزبان بود. او به سال 1903 دیده به جهان گشود و در سال 1972 درگذشت. ارنست کرویدر دورهی تحصیلی دبیرستان را در زادگاهش، اُفِنباخ، سپری نمود، و بعد دورهی کارآموزی بانک را پشت سر گذاشت. پس از آن نیز مدتی مشغول مطالعهی فلسفه در فرانکفورت شد. همزمان مشاغل گوناگونی را تجربه کرد؛ از کار در گورستان و آجرپزخانه گرفته، تا کار به عنوان کارگر معدن. نوشتن را از حدود بیستسالگی آغاز کرد. نخستین آثارِ قلمیاش در نشریهی فرانکفورتر سایتونگ به چاپ رسیدند. اعضای این نشریه، کرویدر را در سال 1926 عازم مأموریتی در یوگوسلاوی و آلبانی کردند.
کتاب انجمن زیرشیروانی (The attic pretenders)، به گواه تمام منتقدان و صاحبنظران، بهترین کار در کارنامهی ادبی ارنست کرویدر به شمار میرود. این رمان یک سال پس از پایان جنگ جهانی دوم به انتشار رسید، و به سرعت در محافل ادبی آلمانیزبان سروصدا به پا کرد. منتقدان رمانِ انجمن زیرشیروانی را به مثابهی یک دستاورد ادبی باشکوه، در دورانِ زوال ادبیات آلمان، ستودند.
قضیه تو کَتَم نمیرفت. با خودم گفتم اینجا یه خبری هست، معلوم نیست چرا کشتی یههو راه افتاده. با خودم گفتم مراقب باش کارل، وگرنه میندازںت تو آب. اول خواستم تو یه قایق نجات قایم بشم و نگاه کنم ببینم اونجا چه خبره. ولی روی عرشه اِنقدر تاریک بود که چشم چشم رو نمیدید. با خودم گفتم برم یه نگاه دقیقتر به کشتی بندازم و از پلهها رفتم عرشۀ پایینی. اونجا کمنور و خالی بود. قدمبهقدم نور مینداختم روی دیوارها. پشت تختهای سهطبقه هم نور مینداختم. پشت یه تیرک چشمم خورد به یه تقویم قدیمی. با خودم گفتم یه تقویم قدیمی تو این تاریکی پشت یه تیرک به چه کاری میآد. تقویم رو دادم بالا و یه گودی بیضیشکل دیدم که دورش از برنج بود. اونجاش رو دیگه وارد بودم. ولی عجالتاً دوباره گوش تیز کردم که کسی اون دوروبر هست یا نه.
ارنست کرویدر یکی از نویسندگان سرشناس ادبیات آلمان در طول سدهی بیستم بود. او در کتاب انجمن زیرشیروانی سرگذشت گروهی از مردان و زنان یاغی و هنجارشکنی را روایت کرده که برای مبارزه با ابتذالِ حاکم بر زمانه، انجمنی مخفی تشکیل داده و انجام فعالیتهایی غریب را در دستور کار خود قرار میدهند.
درباره کتاب انجمن زیرشیروانی
صدای ناقوس کشتی یههو بلند شد، بعد سوتِ بخارش دراومد، طولانی و ترسناک بود. دستم رو بردم توی گودی و کشیدم بهطرف بیرون، دیوار کنار رفت، یه درِ کشویی مخفی بود. توی اون ورودی تاریک نور انداختم، چندتا پله بود که میرفت پایین. پشت در با گچ یه علامت واسه خودم گذاشتم، بعد رفتم روی پلهها و درِ پشتسرم رو بستم. با احتیاط رفتم پایین. دوازدهتا پله بود، بعد رسیدم به یه در بلند که کلید روش بود. یواش کلید رو درآوردم، دولا شدم و از توی سوراخ کلید دید زدم. حتماً انبار بود. وسطش یه داربست بود که یه چیزی ازش افتاد پایین. چیزی تو یه سبد افتاد. چونکه خوب نمیتونستم ببینم، لای در رو با احتیاط باز کردم. از ترس قبضروح شدم، چون اونجا یه سکوی اعدام بود. یه بار دیگه گیوتین پایین اومد و یه کله افتاد توی سبد، بعد جلاد روش خاکِ تورب پاشید.