معرفی و دانلود کتاب بر سنگفرش خیس شانزه‌ لیزه | مولود قضات | نشر چشمه

بچه‌ها غرغرکنان ‌کتاب و دفترشان را بردند تو‌ هال، زیر پنجره‌ی بالکن، روبه‌روی اسماعیل و ثریا که کنار هم لم داده بودند. سر ثریا خم شده بود روی سینه‌ی اسماعیل و زیر گوش هم حرف می‌زدند و می‌خندیدند، گاهی ریز و گاهی بلند.


منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D9%86%DA%AF%D9%81%D8%B1%D8%B4-%D8%AE%DB%8C%D8%B3-%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B2%D9%87-%D9%84%DB%8C%D8%B2%D9%87/book/69021

صبا گفت «آبجی، من هم صدتا صلوات نذر کرده‌ام که امشب احمدآقا بیاید پدر و داداش را ببیند.»

مطالعۀ این کتاب را به دوست‌داران ادبیات داستانی و علاقه‌مندان به خواندن رمان‌های اجتماعی پیشنهاد می‌کنیم.

با مولود قضات بیشتر آشنا شویم

شیدا از بالکن که برگشت، باز حالش خراب شد. زیرلب به خودش لعنت فرستاد. به بی‌موقع آمدن احمد هم لعنت فرستاد. راه رفت و نفرین کرد؛ مادر احمد را، ندا را، خودش را، و راه رفت. مادر احمد از اول هم با ازدواج‌شان مخالف بود. حالا که همه‌چیز داشت به هم می‌خورد، حتماً تو دلش عروسی بود. حتماً قند تو دلش آب می‌شد اگر عروسی به ‌هم می‌خورد. بار اولی که احمد رفته بود خانه‌شان، با تعجب به درودیوار نگاه کرده بود. ‌می‌گفت براش جالب بوده که چه‌طور توی خانه‌ای که فقط یک پنجره به بیرون دارد سه خانواده زندگی ‌می‌کنند. از اتاق‌های ردیف هم تعجب کرده بوده. گفته بود «پدرت از اول هم خیال داشته پسرهایش را همین‌ جا نگه ‌دارد که خانه‌اش را این‌طوری ساخته.» ‌ خانه‌ی خودشان دو واحد مجزا بود. پدرش گفته بود اگر دوست داشتید، بیایید طبقه‌ی بالا زندگی کنید، اگر هم نخواستید، بروید خانه بگیرید.

نویسنده در این کتاب تصویری از قشر مذهبی ایران به نمایش می‌گذارد و در عین حال، با دغدغه‌ای زنانه به روایت داستان این گروه می‌پردازد. موضوع متفاوت این اثر موجب شده است طیف بسیاری از خوانندگان از آن استقبال کنند. با این حال، برخی خوانندگان مذهبی نویسنده این اثر را به سیاه‌نمایی متهم می‌کنند و معتقدند این رمان در به تصویر کشیدن زندگی جامعۀ مذهبی ایران چندان موفق عمل نکرده است.

کتاب بر سنگفرش خیس شانزه‌ لیزه برای چه کسانی مناسب است؟

شیدا گفت «تو از کِی این‌جایی؟» کمی نگاهش کرد. چتری‌هاش تازه قیچی خورده و ریخته بود تو پیشانیش. بلوزش هم کوتاه بود و تکان که می‌خورد، نافش دیده می‌شد.

معرفی کتاب بر سنگفرش خیس شانزه‌ لیزه

شیدا تلویزیون را خاموش کرد. «آخرش این است که تو ولگرد بار می‌آیی و سر خیابان تسبیح می‌گردانی. تا مشق‌تان تمام نشود کسی دست به این نمی‌زند.»

عماد گفت «آبجی، آخرِ دکتر ارنست چی می‌شود؟»

کتاب بر سنگفرش خیس شانزه‌ لیزه نوشتۀ مولود قضات داستان جذاب و خواندنی زنی مذهبی به نام شیدا است که از سوی سازمانی دعوت می‌شود تا به عنوان یک مبلغ مذهبی راهی پاریس شود. این اثر پرکشش خواننده را تا انتهای کتاب با خود همراه می‌کند.

دربارۀ کتاب بر سنگفرش خیس شانزه‌ لیزه

مولود قضات نویسنده و رمان‌نویس ایرانی است که به نوشتن داستان‌های اجتماعی علاقه دارد. او داستان‌نویسی را با شرکت در کارگاه‌های حسین سناپور و زیر نظر او آغاز کرد. از دیگر آثار مولود قضات می‌توان به کتاب‌های «دریای خاکستری» و «چهار سایه» اشاره کرد. همچنین، در کتاب «پرسه در حوالی داستان امروز» اثری به قلم او در کنار هفده داستان دیگر زیر نظر حسین سناپور منتشر شده است.

در بخشی از کتاب بر سنگفرش خیس شانزه‌ لیزه می‌خوانیم

«این چه لباسی است؟ برو عوضش کن. از آن شلوارکمری‌ها ‌بپوش که دَم‌به‌ساعت خشتکت نیاید زیر دست‌وپا. مگر نگفتم تا مشقت تمام نشده از اتاق نیا بیرون؟!»

در خلال داستان کتاب نوعی تقابل میان سنت و مدرنیته نیز به چشم می‌خورد. شیدا از کودکی در روضه‌های خانگی و مجالس مذهبی شرکت کرده است و حالا به عنوان مبلغ دینی راهی پاریس می‌شود تا باورهای مذهبی خود را تبلیغ کند. اینجاست که شیدا باورها و عقاید دیگری را نیز می‌تواند از نزدیک ببیند و آن را با باورها و عقاید خود مقایسه کند. این سفر به نوعی موجب می‌شود او عیار باورهای مذهبی و دینی خود را در معرض سنجش قرار دهد و در مسیر سیروسلوک قرار گیرد و در نهایت به ثبات و پختگی برسد.

مولود قضات در کتاب بر سنگفرش خیس شانزه‌ لیزه که تازه‌ترین اثر اوست، سراغ روایت زنی به نام شیدا از خانواده‌ای مذهبی رفته است. او داستان زندگی شیدا را در یک دوره‌ی ده‌ساله و در دو موقعیت مکانی مختلف، تهران و پاریس، روایت می‌کند. داستان از اواخر دورۀ نوجوانی شیدا آغاز می‌شود و تا حدود سی سالگی‌اش ادامه پیدا می‌کند. شیدا در خانه‌‌ای در محله‌ای در پایین شهر به همراه خانوادهٔ شلوغ و پرجمعیت خود زندگی می‌کند. در واقع، برادران او نیز با همسر و فرزندانشان در خانه آن‌ها زندگی می‌کنند.