طاهره آرموئیان، نویسندهی ایرانی است. از میان آثار او میتوان به کتابهای «آقای باقری به خانه بر نمیگردد»، «شب ابدی»، «قانونشکنی» و «ویلچر» اشاره کرد. فاطمه قربانی، نیز نویسندهی ایرانی، متولد سال 1376 است.
در بخشی از کتاب حیثیت میخوانیم
گرم بود. هر اشعهی خورشید مثل سوزنی ریز پوست پسگردنش را میگزید. انگشتانش را مشت کرد تا برای هزارمین بار کف دست عرق کردهاش را به گردن خیسش نکشد. بیفایدهترین کار ممکن بود.
معرفی کتاب حیثیت
حق داشت. مادرش حق داشت. عاطفه حق داشت. دیشب را به جای اتاق خودش بین آن دو صبح کرده بود و وقتی میدید با هر تکانش از جا میپرند، دلش میلرزید. از خودش بدش میآمد و غیظش از داریوشِ نارفیق صدبرابر میشد.
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AD%DB%8C%D8%AB%DB%8C%D8%AA/book/68694
از دیروز که آزاد شده بود، زن بیچاره مثل پروانه دورش میگشت. چشمانِ درشتِ شبرنگش را پردهی اشک پوشانده و براق کرده بود و ته صدایش تمام مدت بغض داشت. چند چین ریز به صورت گندمیاش اضافه شده بود که عادل توانسته بود از نزدیک ببیندشان. نمیگذاشت پسرش از جایش تکان بخورد. مدام از شرایط زندان و آدمهایش سؤال میکرد و او هم برای اینکه مجبور به دروغ گفتن نشود و دل مادرش را هم بیخودی نلرزاند، مثل همیشه که توی ملاقاتهای کوتاهشان با این پرسشها روبهرو میشد، خندهخنده جوابها را یکجوری میپیچاند.
فاطمه قربانی و طاهره آرموئیان در کتاب حیثیت داستان دو رفیق به نامهای «عادل» و «داریوش» را روایت میکنند. پس از گذشت هجدهسال رفاقت، ماجرای یک عشق باعث میشود که دوستی این دو از هم بپاشد و رفاقت آنها به دشمنی و کینه بدل شود.
دربارهی کتاب حیثیت
فاطمه قربانی و طاهره آرموئیان در کتاب حیثیت ماجرایی از تهمت و دروغ را روایت میکنند که باعث آبرویزی عدهای و به دردسر افتادن عدهای دیگر میشود. موضوع داستان حول محور رفاقت دو شخصیت اصلی یعنی «عادل» و «داریوش» میچرخد که عمر رفاقت آنها به هجده سال میرسد.
طفلک مادرش کِی چنین چیزهایی دیده بود؟! کِی این همه مدت از پسرش دور مانده بود؟! هیچوقت… عادل با داشتن کفالت مادر و خواهرش حتی سربازی هم نرفته بود. قبل از این دوسال، حتی یک شب را بیرون از خانه و دور از امانتیهای آقاجانش سر نکرده بود. امالبنین خانم حق داشت که اینطور از برگشتنش به خانه بعد از دوسال پرپر بزند و حتی برای لحظهای نگاهش را از او دور نکند.
داستان از جایی رقم میخورد که یکی از آنها عاشق میشود. به سبب این عشق رابطهی آنها شکرآب میشود. آنها به یکدیگر تهمت میزنند و همدیگر را قضاوت میکنند. عادل بخاطر تهمتی که داریوش به او میزند به زندان میرود، بدون این که واقعاً مرتکب گناهی شده باشد. از نگاه او علت تمام بدبختیهایی که به آنها دچار شده داریوش است. از طرفی داریوش هم آبرویش رفته، در صورتی که مرتکب هیچ خطایی نشده است. او نمیتواند در محل سرش را بالا بگیرد، زیرا همه به چشم یک گناهکار به او نگاه میکنند. اکنون عادل تصمیم دارد داریوش را بخاطر دشمنیهایش مجازات کند.
کتاب حیثیت مناسب چه کسانی است؟
آرام توی پیادهرو قدم برمیداشت. هرچه بیشتر به مقصدش نزدیک میشد، حسی ترکیب شده از خشم و عصیان و حیرانی، بیشتر درون جانش قُل میزد. تپش قلبش نامیزانتر میشد و صدای نالههای مادرش توی گوشش بلندتر.
این کتاب برای علاقمندان به کتابهای اجتماعی و عاشقانهی ایرانی مناسب است.