معرفی کتاب درخت ابریشم بیحاصل
سالها پیش در یکی از روستاهای کوهپایهای سلطان سبلان توی ارتفاعی نزدیک به 2000 متری، کودکی زندگی میکرد. مثل بیشتر روستاییها، آنها چند تکه زمین داشتند و تعدادی مال و حشم. ده با اینکه پای کوه واقع شده بود، جایی بود کم آب؛ از آنها که نویسندهای شاید در قصهای با نام «به دنبال صدای او»، نکبتی و فلکزده توصیفش میکرد. نه باغی در کار بود و نه زراعت آبیای. همه سرمایه خانواده همان چند تکه زمین بود و ده، بیست گوسفند. پدر خانواده هم چند سال پیش مرده بود.
مادر کبریتی برداشت و دوید به سوی دریچه. آن را باز کرد. همه جا تاریک بود. کبریت زد تا ببیند چه اتفاقی افتاده است. جریان هوا، شعله کم جان را خاموش کرد. سرانجام به هر زحمتی بود، چراغی افروختند و دیدند دزدها همه گوسفندها، یعنی همه سرمایه خانواده را با خود بردهاند. صدای حرکتشان از کوچه میآمد. شانس آورده بودند که زود متوجه ماجرا شده بودند. فریاد زنان دویدند به کوچه. اما انگار دزدها به همراه گله سرقتی آب شده و رفته بودند توی زمین.
فهرست مطالب کتاب
محمدرضا بایرامی در طول کتاب درخت ابریشم بیحاصل روایت زندگی خود را از سالهای کودکیاش آغاز میکند و رفتهرفته سیر رشد و تحول خود را در قالب پانزده یادداشت خواندنی برای مخاطب بازگو میکند. در این یادداشتها تنها با تجربیات مکتوب زندگی شخصی محمدرضا بایرامی روبهرو نیستیم؛ بلکه نویسنده کوشیده است از خلال نگارش بخشهای گوناگون کتاب درخت ابریشم بیحاصل ضمن ترسیم وقایع زندگی شخصی خود، تصویر و تصوّری از شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ادوار مختلف زندگی خود را نیز ارائه دهد.
اگر به دنبال خواندن خودزندگینامهای جذاب و روایاتی خواندنی در ژانر اتوبیوگرافی هستید، کتاب درخت ابریشم بیحاصل را به شما پیشنهاد میکنیم.
با محمدرضا بایرامی بیشتر آشنا شویم
این نویسندهی صاحبسبک ایرانی در سال 1346 در اردبیل چشم به جهان گشود. محمدرضا بایرامی از نوجوانی به داستاننویسی علاقهمند شد و در دههی سوم زندگی خود آثار ادبی ارزشمندی را تألیف و منتشر کرد که از این میان میتوان به عناوینی همچون «مرغ مهربان ننه مهتاب»، «سپیدار مدرسهی ما» و «دشت شقایقها» اشاره کرد. بایرامی در طول زندگی حرفهای خود موفق شد جوایز بسیاری را از جمله جایزهی جلال آل احمد، جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران و جایزهی کتاب سال سوئیس از آن خود کند. ناشران مهم و نامداری همچون انتشارات سورهی مهر، انتشارات قدیانی، انتشارات علمی و فرهنگی و انتشارات کانون فرهنگی کودکان و نوجوانان تا کنون آثار ارزشمند این نویسندهی چیرهدست را منتشر کردهاند.
در بخشی از کتاب درخت ابریشم بیحاصل میخوانیم
کتابی خواندنی در ژانر خودزندگینامه به قلم محمدرضا بایرامی. این نویسندهی صاحبسبک در کتاب درخت ابریشم بیحاصل روایتها و جستارهایی را از زندگی خود با لحن و بیانی شیرین و گیرا تألیف و گردآوری نموده است.
دربارهی کتاب درخت ابریشم بیحاصل
آنها سه اتاق داشتند: دوتاش چسبیده بود به هم و یکیش که انبار علوفه و کاه بود آن طرف کوچه بود. اتاقهای بههمچسبیده، محل زندگی خانواده بود و طویله نگهداری احشام. یک شب سیاه که ماه تا آخرش هم درنیامد دزدها آمدند به سراغ طویله، تا گوسفندها را ببرند. دو اتاق، توسط دریچهای به هم راه داشت. مادر خانواده اولین نفری بود که صدای ورود دزدها به طویله را شنید. سراسیمه از جا برخاست و ضمن بیدار کردن دیگران، دوید به سوی دیرک یا همان تبریک وسط اتاق. فانوس آویخته از میخ را برداشت، اما از هولش، فتیله آن را پایین کشید به جای بالا کشیدن. فانوس خاموش شد.
اتوبیوگرافی یا خودزندگینامه گونهای ادبی است که در کتاب درخت ابریشم بیحاصل نمونهای خواندنی از آن در اختیار شما قرار گرفته است. در این گونهی ادبی نویسنده میکوشد برهههای گوناگون زندگی خود را در قالب روایات و جستارهایی به رشتهی تحریر درآورد. محمدرضا بایرامی در کتاب درخت ابریشم بیحاصل زندگی خود را در پانزده بخش مختلف روایت میکند. حاصل، اثری خواندنی است که اکنون نسخهی الکترونیکی آن در دسترس شما قرار گرفته است.
قیمت نسخه الکترونیک