معرفی و دانلود کتاب در باب قتل | توماس د. کوئینسی | نشر بیدگل
توماس د. کوئینسی (Thomas De Quincey) به سال 1785 در شهر منچستر انگلیس دیده به جهان گشود و در تاریخ 8 دسامبر 1859 در ادینبرگ چشم بر جهان فرو بست. او منتقد ادبی، جستارنویس و داستاننویسی نامدار بود که عمدهی آثارش را تحت تأثیر اصول مکتب رمانتیسم به رشتهی تحریر درآورد. کتاب «اعترافات تریاکخور انگلیسیِ» دی کوینسی را آغازگر سنت ادبیات اعتیاد در تاریخ ادبیات غرب، لقب دادهاند.
آدم وسوسه میشود بگوید دی کوینسی شکست خورد چون رماننویس نبود. باید کیت را به حال خودش میگذاشت؛ او ذوق رماننویسها را برای خلق شخصیت و کنش داستانی نداشت. عبارتی کلیشهای مثل این به کار منتقدان میآید؛ اما متأسفانه آنها بیشتر وقتها در اشتباهند. چرا که در واقع، کار دی کوینسی در خلق شخصیت تحسینبرانگیز است. آنجا که موفق میشود به پرسپکتیو متناسب با نگاه خودش دست پیدا کند (ویژگیای که برای هر نویسندهای ضروری است)، استاد هنر روایت است. او در عین حال به فراغت بیپایان و آزادی عمل بیحد نیاز داشت. به زمان نیاز داشت تا در تنهایی با خودش حرف بزند و هرقدر دلش خواست دستدست کند. چیزی ناچیز را پیدا کند و همهی قدرت تحلیلش را به پایش بریزد و بیارایدش؛ و در جایی دیگر این نکتهسنجی وسواسگون را کنار بگذارد و آن چیزِ ناچیز را بسط و توسعه دهد تا جایی که چیزی به جا نماند جز کویری و دریایی بیکران. او سوژهای میخواست که دستش را کامل باز بگذارد و درعینحال آکنده از چنان شوروحرارتی باشد که بر رودهدرازی ذاتی او لگام زند. البته طبیعتاً این سوژه را در خودش یافت. او اتوبیوگرافینویسی مادرزاد بود. (ویرجینیا وولف، نویسندهی نامدار اهل انگلستان)
ولی اول بروم طبقۀ بالا تا ببینم زنم برایت جای خوابی آماده میکند یا نه؛ من که نیستم حواست به در باشد.» این را گفت و از اتاق بیرون رفت. هنوز یک دقیقه از رفتنش نگذشته بود که کسی بهآرامی در زد. باران شدیدی میبارید و این مرد جوان که در شهر غریب بود و در مخیلهاش نمیگنجید که در شهری پرجمعیت چنین اتفاقاتی بیفتد که بهواقع در این شهر در حال وقوع بود، بیدرنگ به کسی که در میزد اجازه داده بود وارد شود. بعداً اذعان کرد از لحظهای که کلون در را باز کرد شکی به دلش افتاد که کارش درست نبوده؛ اما چهبسا احساسات لحظهایاش بر احساساتی که برآمده از درک درست وضعیت بوده چربیده بود.
فهرست مطالب کتاب
حدود ساعت هفت، مسافری که او نیز دباغ بود و چنانکه در آلمان عرف است، اکنون پس از گذراندن دورۀ کارآموزیاش در پی کار سرگردان بود، از جانب جنگل وارد شهر شد. در دروازۀ شهر دربارۀ دباغان و چرمسازان شهر ما پرسوجویی کرد؛ و خوشحال از اطلاعاتی که به دست آورده بود بهسمت خانۀ آقای هاینبرگ به راه افتاد. آقای هاینبرگ، تا وقتی او قصدش را توضیح نداده و توصیهنامهاش را که به زبان سیلزیایی مرقوم شده بود از زیر در تحویل او نداد، نوشتهای که در آن کارگری عالی و ساعی معرفی شده بود، در را به رویش نگشود. آقای هاینبرگ، چون بهدنبال چنین فردی بود و با توجه به پاسخهایی که دریافت کرد مطمئن شد فرد پشت در همان شخصی است که ادعا میکند، در را باز کرد و او را به خانه راه داد. بعد وقتی کلون در را مجدداً انداخت، از او دعوت کرد جایی نزدیک شومینه بنشیند، برایش گیلاسی آبجو آورد، ده دقیقه با او صحبت کرد و بعد درآمد: «بهتر است امشب را همینجا بمانی؛ بعداً دلیلش را توضیح میدهم.
مطالب فوق را در ذهن داشته باشید تا نکتهای جالب را با شما در میان بگذاریم. این نکته از این قرار است: هر سه هنرمند نامبرده (هیچکاک، داستایوفسکی و ناباکوف) در کار خود به طور مستقیم و بیواسطه تحت تأثیر آرای توماس د. کوئینسی در کتاب در باب قتل (On Murder) بودهاند؛ کتابی که به نوعی، مانیفست «جنایت در ادبیات» به شمار میرود.
کتاب در باب قتل مشتمل بر تمام مقالات توماس د. کوئینسی در باب خشونت در ادبیات روایی، و مقالاتی تکمیلی در باب زندگی و زمانهی دی کوینسی است. این اثر توسط نصرالله مرادیانی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر بیدگل در اختیار مخاطبین علاقهمند قرار گرفته است.
در نکوداشت توماس د. کوئینسی و کتاب در باب قتل
معرفی کتاب در باب قتل
علاقهمندان به مباحث زیباییشناختی و مخاطبین آثار حوزهی فلسفه و نقد ادبی، مخاطبین اصلی کتاب در باب قتل از توماس د. کوئینسی به شمار میروند.
با توماس د. کوئینسی بیشتر آشنا شویم
توماس دی کوینسی مقالهی اصلی این کتاب را که «در باب قتل به عنوان یکی از هنرهای زیبا» نام دارد، به سال 1827 در نشریهی بلک وود به انتشار رساند. او در این مقاله، به بررسی چند پروندهی جنایی واقعی و جنجالی پرداخته و از این طریق به طرح پرسشی غریب پرداخته است: آیا در قتل عنصری زیباییشناختی وجود دارد؟
هیچکاک جستار در باب قتل بهعنوان یکی از هنرهای زیبا را خوانده بود و قاتلان معرکه و خوشلباسش را بر اساس توصیف توماس د. کوئینسی از قاتل معرکه و خوشلباس خلق کرده بود. داستایفسکی صحنهی قتلِ جنایت و مکافات را بر مبنای توصیف دی کوینسی از کوبیدن و کوبیدن و کوبیدنِ دوباره به در آفرید. (فرانسیس ویلسون)
کتاب در باب قتل مناسب چه کسانی است؟
توماس د. کوئینسی، چنانکه ویریجینیا وولف به درستی اشاره کرده، اغلب آثارش را با الهام از زندگی شخصی خود به نگارش درآورده است. این آثار که از میان آنها میتوان به عناوینی چون «در باب قتل به عنوان یکی از هنرهای زیبا»، «خونخواهی» و «در باب به در کوبیدن در مکبث» اشاره کرد، بر طیف وسیعی از نویسندگان و متفکرانِ پس از دی کوینسی اثرگذار بودهاند.
در بخشی از کتاب در باب قتل میخوانیم
پاسخ توماس د. کوئینسی به پرسش فوق چیزی از این قبیل است: «نه به خودی خود.» به زعم او، هر قتلی واجد عنصری زیباییشناختی نیست، اما (و این امّایی مهم است) قتل میتواند در کار ادیب و هنرمند حاذق، واجد جلوههایی هنری و زیباییشناختی شود. به باور دی کوینسی، این کاری است که عموم داستانسرایان و درامپردازان بزرگ تاریخ، از هومر تا شکسپیر، به انجام رساندهاند. ایشان در آثار خود قتل را به عنوان یک هنر عرضه کردهاند؛ یک هنر زیبا. اما چگونه؟ پاسخ این پرسش را در کتاب پیش رو خواهید خواند.
اگر قتل را از تاریخ ادبیات غربی حذف کنیم، این ادبیات را به کویری لخت و عور بدل ساختهایم. «قتل مکن!» این فرمان توراتی همواره در آثار برجستهی ادبی به دست فراموشی سپرده شده است. گویی قتل گرانیگاه و نقطهی ثقل ادبیات -خصوصاً ادبیات روایی و نمایشی- بوده است. این نکته نه فقط در باب ادبیات، بلکه در باب تمام اشکال هنر روایی، خاصه سینما نیز، صادق است. همین حالا به شماری از برجستهترین فیلمهایی که در زندگی خود دیدهاید فکر کنید: داستانِ چند تا از آنها حول محور قتلی شنیع سازمان یافته است؟ پاسخ احتمالاً یک کلمه است: «بسیار». در این بین هیچکاک یک الگو و نمونهی تمامعیار است. او در آثار خود به معنی دقیق کلمه به قتل رنگوبویی استتیک (زیباییشناختی) بخشیده، و به تعبیری، قتل را در قامت هنری زیبا جلوه داده است. در ارتباط با این موضوع در تاریخ ادبیات، میتوان از دو نام یاد کرد: فئودور داستایوفسکی و ولادیمر ناباکوف. دو نویسندهی روس که علیرغم اختلافات سبکی فراوان، هر دو در یک نکته شریک و مشابهاند: شیفتگی نسبت به روایت صحنههای قتل و خشونت!
آیا میتوان از چیزی تحت عنوان «قتل زیبا» سخن گفت؟ به دیگر سخن، آیا در عمل شنیع قتل، عنصری زیباییشناختی وجود دارد؟ در کتاب در باب قتل، مخاطب پاسخ توماس د. کوئینسی، جستارنویس فقید اهل انگلستان، به پرسشهای مطرحشده خواهید بود.