این کتاب برای تمام علاقهمندان به رمانهای فلسفی خارجی جذاب خواهد بود.
با ژوزه ساراماگو بیشتر آشنا شویم
این انفعال دیری نپایید. اینبار مرگ تصمیم گرفته بود که با فرستادن نامه، افراد را از زمان مرگشان باخبر کند. این نقطه از داستان را میتوان اوج هنرنمایی ژوزه ساراماگو (Jose Saramago) در داستانگویی دانست. او به کسانی که زمان مرگشان از راه رسیده بود، نامههایی بنفشرنگ میفرستاد؛ مانند یک عروسکگردان، نبض زندگی انسانها را در دست گرفته بود و آن را به هر شکلی میخواست، درمیآورد. با این حال، اتفاق غیرمنتظرهی دیگری نیز در راه بود: یکی از نامههای مرگ برگشت خورد! اما چه کسی میتوانست این کار را انجام دهد؟ یک فرد مهم سیاسی؟ یک انسان ثروتمند؟ یا فردی مشهور؟
یک کشور بدون مرگ! حالا باید برای مردم آن خوشحال بود یا ناراحت؟ کتاب در ستایش مرگ اثر ژوزه ساراماگو، برندهی نوبل ادبیات در سال 1998، داستان کشوری است که در آن، فرشتهی مرگ تصمیم گرفته جان هیچکس را نگیرد؛ اتفاقی که سالهای سال رؤیای بشر بوده است. این کتاب به افتخارات مختلفی از جمله نامزدی جایزهی Tähtifantasia دست یافته است.
دربارهی کتاب در ستایش مرگ
طبیعتاً، سؤال اصلی این است که آیا در تمام این مدت، حاکمیت صرفاً دست روی دست گذاشته بود و ناظر منفعلِ نمایش روزمرهای بود که دهمیلیون شهروند کشور، با زندگی خویش، در برابر نگاه او به صحنه میبردند؟ پاسخ دولایه است، در یک سطح مثبت و در سطحی دیگر، منفی. مثبت، اگر چه صرفاً به طور نسبی، چرا که مردن، به رغم همهچیز، عادیترین و معمولیترین چیز در زندگی است، واقعیتی به خودی خود پیشپاافتاده و همیشگی، بخشی از میراث بیپایانی که از دست والدین به دست فرزندان سپرده میشد، حداقل از زمان آدم و حوا، و در سراسر جهان، هیچ دولتی پیدا نمیشود که آرامش روحیِ بیثباتِ عموم را به بدترین و احمقانهترین شکل ممکن، به هم بریزد، آن هم با اعلام سه روز عزای عمومی برای هر پیرمرد عادی و بدبختی که در خانهی محقرش میمیرد.
کتاب در ستایش مرگ (Death with Interruptions)، با تصویر مردمی خوشحال آغاز میشود؛ در حالی که هرچه زمان میگذرد، مردم درمییابند که جاودانگی چندان هم که به نظر میآمد، در واقعیت دلچسب نبود. آنها باید از سالمندانی مراقبت میکردند که با پیر شدن نحیف شده بودند و اکنون بر لبهی مرز زندگی و مرگ تلوتلو میخوردند. از طرف دیگر، بیمههای عمر توان جوابگویی به تعداد زیادی از افراد را نداشتند و مخارج مربوط به زندگی نیز غیرقابلباور شده بود. حال و روز مسئولان امور مربوط به کفنودفن نیز روز به روز بدتر میشد؛ آنها دیگر به کفنودفن حیوانات رو آورده بودند.
فرشتهی مرگ، بر جایگاه خود نشسته بود و این کمدی انسانی را تماشا میکرد. مردم تا آستانهی مرگ میرفتند؛ اما نمیمردند. نخ نازک زندگی آنها در دستان کسی بود که علاقهای به قطع کردن آن نداشت. مگر نه اینکه بشر همیشه به دنبال واقعی شدن چنین آرزویی بود؟ اما وقتی به آن دست یافت، در مردابی از انفعال غرق شد.
کتاب در ستایش مرگ، یکی از رؤیاهای دور و دراز نژاد انسان را به چالش کشیده و حتی در مواقعی به آن پوزخند میزند. ساراماگو ما را در وضعیتی قرار میدهد که از خود بپرسیم آیا دیگر رؤیاها و خواستههای انسان را نیز نمیتوان به همین شکل به چالش کشید؟ آیا آنها نیز تصوراتی پوچ و توخالی از سعادتمندی نیستند؟
جوایز و افتخارات کتاب در ستایش مرگ
- نامزد جایزهی BTBA برای بهترین کتاب ترجمهشده
- نامزد جایزهی Tähtifantasia
نکوداشتهای کتاب در ستایش مرگ
- ژرف، به یاد ماندنی و سرگرم کننده. (Publishers Weekly)
- شاید ساراماگو بزرگترین نویسندهی عصر ما باشد. (شیکاگو تریبون)
- این کتاب، مخاطب را عمیقا تحت تأثیر قرار می دهد. (Washington Post)
- دنیای افسانهای ساراماگو دور از افسانه و حکایت نیست؛ همان قلمروی کافکا، گوگول و بورخس. (لوسآنجلس تایمز)
کتاب در ستایش مرگ مناسب چه کسانی است؟
با فرارسیدن اولین روز سال نو، فرشتهی مرگ تصمیم گرفت اندکی از کار دست بکشد و به تماشای نمایشی بنشیند که در غیاب او بر صحنهی زندگی بشر اجرا میشود؛ بنابراین خبری با عنوان «یک روز بدون مرگ» در همهجا پخش شد. این خبر در ابتدا همه را خوشحال کرد. مردم جشن و سرور بهپا کردند و با این فکر که به جاودانگی دست پیدا کردهاند، روز خود را گذراندند؛ اما بسیاری از مسئولان کشوری نیز به فکر فرو رفتند: در غیاب مرگ، واقعاً چه اتفاقی میافتد؟
قیمت نسخه الکترونیک