قیمت نسخه الکترونیک
قیمت نسخه الکترونیک
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%88%D9%84%D9%88-%DA%A9%D9%81-%D9%85%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D9%86%D8%AF/book/70856
کتاب دستهای کوچولو کف میزنند نوشتهی دَن رودز رمانی جذاب و عجیبوغریب است. از همان شروع داستان که پیرمرد نگهبان موزه روی تختش عنکبوتی زنده را از گلویش به پایین قورت میدهد و یک دقیقه نگذشته، صدای خرناسش برمیگردد؛ میفهمیم که قرار است با داستانی متفاوت و جذاب سروکار داشته باشیم. این رمان که میتواند همزمان در ژانرهای وحشت، کمدی، جنایی، درام، فانتزی، عاشقانه و حتی رئالیسم جادویی دستهبندی شود، از تحسینشدهترین کتابهای دههی اخیر جهان است.
دن رودز، نویسندهی انگلیسی، متولد 1972 است. در دانشگاه در رشتهی نوشتن خلاق تحصیل کرده و تاکنون شش رمان و سه مجموعه داستان منتشر کرده که تنها کتاب «دستهای کوچولو کف میزنند» به فارسی ترجمه شده است. او بهخاطر نوشتن این کتابها در سال 2010 برندهی جایزهی ای. ام. فورستر شد. پیشتر در سال 2003 مجلهی گرانتا نام او را در لیست بهترین نویسندگان جوان انگلستان قرار داده بود.
این کتاب را به دوستداران رمانهایی که چند ژانر مختلف داستانی را در هم میآمیزند، و همچنین علاقهمندان به ادبیات روز اروپا پیشنهاد میکنیم.
با اینهمه، پروانهای که توی تاریکی چنباتمه زده میداند این حرفها دروغی بیش نیست. ولی برای عصبانی شدن خیلی دیر است. بذار اگه خوش دارند باورشون شه. اونها فکر راحتی خودشونند. کی میتونه ازشون ایراد بگیره؟ واسه من، کار از راحتی و اینها گذشته. صدا ضعیف میشود، محو میشود و دوباره سکوت همهجا را فرامیگیرد.
احسان کرم ویسی مترجم کتاب دستهای کوچولو کف میزنند در مقدمهی کتاب دربارهی دلیل این انتخاب نوشته: عنوان رمان برگرفته از شعری به نام نیلبکزن هاملن اثر رابرت براونینگ است. نویسندگان و شاعران زیادی، از جمله گوته و برادران گریم، روایتهایی را از این ماجرا نوشتهاند. موضوع داستان نیلبکزن که در شهر هاملنِ آلمان اتفاق میافتد، مربوط میشود به رفتن یا مرگ بیشتر کودکان این شهر؛ و در نسخههای ادبی مختلف، صدای ساز نیلبکزن رنگارنگپوشی را علت این ماجرا میدانند. این داستان که در سدهی سیزدهم میلادی اتفاق افتاده، دربارهی ماجرای موشهایی مزاحم است که شهر هاملن را قُرُق و مردم را ذلّه کردهاند. روزی اما مردی نیلبکزن با لباسهایی رنگارنگ به شهر وارد میشود و به مردم اطمینان میدهد که میتواند این مشکل را از سرشان باز کند. پس در نیلبک جادوییاش میدمد و همهی موشها از شهر رانده میشوند. مرد نیلبکزن سپس دستمزدش را از مردم طلب میکند، اما وقتی میبیند هیچکس پولی به او نمیدهد، مجدداً در نیلبکاش میدمد و اینبار همهی کودکان شهر ناپدید میشوند. دربارهی بچههای ناپدیدشده روایتهای متفاوتی وجود دارد؛ یک روایت ازاینقرار است که پس از دمیدن مرد نیلبکزن، غیر از سه کودک، 130 کودک شهر ناپدید میشوند. از آن سه، یکی شَل بوده و از گروه بچهها جا مانده، دومی ناشنوا بوده و نوای سحرآمیز نیلبک به گوشش نرسیده و سومی هم نابینا بوده و در راه گم شده. این سه بچه وقتی به شهر بازمیگردند، برای اهالی تعریف میکنند که با شنیدن نوای جادویی نیلبک، بچهها شاد و خرم، با دستهای کوچولویشان کف میزدند و پشت سر نیلبکزن میرفتند. در روایت دیگر گفته میشود که بچهها بعد از شنیدن صدای نیلبک، در رودخانهای غرق میشوند؛ همان رودخانه که پیشتر موشها را غرق کرده. برخی نسخهها هم گفتهاند که بچهها به سرزمینی بهتر و شادتر کوچ کردهاند. روایت دیگری هم از این ماجرا هست و آن، پشیمانشدن مردم، پرداخت دستمزد مرد نیلبکزن و بازگشت بچهها به شهر است. کتاب دستهای کوچولو کف میزنند را انتشارات چشمه منتشر کرده است.
دن رودز (Dan Rhodes) در کتاب دستهای کوچولو کف میزنند (Little Hands Clapping) تلاش کرده رمانی بنویسد که شبیه رمانهای دیگر نباشد و از همین رو با ژانرهای مختلفی در این داستان روبهرو هستیم: کمدی سیاه،، گوتیک، جنایی و ترسناک، درام، فانتزی و عاشقانه. برای نوشتن چنین رمانی، طبعاً باید سوژهی داستان نیز منحصربهفرد باشد، و دن رودز از پس این کار نیز بهخوبی برآمده است. دستهای کوچولو کف میزنند دربارهی موزهای عجیبوغریب در یکی از شهرهای آلمان است که کارکردش جلوگیری از خودکشی آدمهاست. نویسنده در شخصیتپردازیها نیز بسیار خلاق عمل کرده و همهی کاراکترهایش اعم از پیرمرد متصدی موزه با آن انگشتهای باریک و چهرهی غریبش، زن وسواسی صاحب موزه، شوهر آدمخوارش، نظافتچی و…، به خلق داستانی متفاوت کمک کردهاند.
دن رودز در ساختار کتاب دستهای کوچولو کف میزنند، یک زمینهی ازپیشتعیینشده را دنبال نمیکند و در هر فصل، داستانش را با رویدادهایی غیرقابلپیشبینی روایت میکند و در این مسیر ابایی هم ندارد که واقعیت و فانتزی را در هم بیامیزد و جهانی ویژه و یگانه خلق کند. از همین رو احتمالاً بسیار سخت است اگر بخواهیم بگوییم این کتاب دربارهی چیست! بااینهمه، شاید بتوان این رمان را یک داستان عاشقانه و درعینحال، شورشی علیه بیاعتنایی آدمها به یکدیگر قلمداد کرد. شاید اگر بخواهیم نمونهی مشابهی برای ژانر کمدی سیاه این داستان در عالم سینما پیدا کنیم، فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» اثر برادران کوئن، مثال مناسبی برای آن باشد؛ بااینحال، دستهای کوچولو کف میزنند، چاشنی فانتزی را هم به این جهان واقعی کمیک اضافه میکند و جهان روایی خاص خود را میآفریند.
شاید بد نباشد بدانید دلیل انتخاب عنوان کتاب از سوی دن رودز چه بوده است؟
فریدای بیچاره باز هم جواب میدهد که بله، اگر مرد زمانی در میدان نبرد عضو دیگری را هم از دست بدهد، او هنوز هم دوستش خواهد داشت. درست وقتی که فریدا به سرباز میگوید حتی اگر پای راستش به خاطر گیر کردن در یک تله بر اثر قانقاریا قطع شود، او باز هم دوستش خواهد داشت، مست توی خمِ کوچهای میپیچد و صدایش محو میشود. هر کس که صدای مست را میشنود خوب میداند که او دارد چه ترانهای را میخواند و این ترانه آخروعاقبتش به کجا ختم میشود: سرباز پشتسرهم به اطلاع فریدا میرساند که اعضایش را یکی پس از دیگری از دست داده و دیگر چیزی برایش نمانده تا او دوستش بدارد، ولی بااینحال زن به او میگوید که این چیزها برایش مهم نیست، چون او همیشه دوستش داشته و دارد. این ترانهی ساده نشاندهندهی عشق واقعی است شاید به همین خاطر است که هنوز تا این حد محبوب مانده و حتی اگر یک نفر مستوپاتیل نصفهشبی آن را بخواند کسی به جرم مردمآزاری گزارشش را نمیدهد.