نیل دونالد والش در کتاب دوستی با خدا، تجارب شخصی خود را از ارتباط با خداوند بیان میکند. او توضیح میدهد که هیچ اتفاقی در عالم تصادفی نیست، بلکه آموزشی است تا ما را به اهدافمان نزدیکتر کند. از نگاه والش خدا حواسش به ما هست، دوستمان دارد و برای رسیدن به موفقیت در کنار ما است.
دربارۀ کتاب دوستی با خدا
بله! درست است، تو سالها از من ترسیدهای.
هر بخش از کتاب جلوهای از وجهۀ الهی وجود انسان را آشکار میکند که اگر در کنار سایر وجوه قرار بگیرد، مظهری از خدا را به نمایش خواهد گذاشت. نویسنده با مهارت خود روایتکنندۀ این ارتباط است و با شرححالنویسی، راوی حقایق درون زندگی انسان میشود.
بله، شجاعت رد کردن هر پندار، عقیده و آموزشی که خدایی را توصیف میکند که تو را رد میکند. این کار به شجاعت بسیاری نیاز دارد، زیرا تدبیر دنیا چنان بوده است که افکار تو آکنده از این پندارها، عقاید و آموزشها شود. تو باید نگرشی نو را دربارۀ تمامی اینها برگزینی، نگرشی که به راستی با همۀ آن چه که به تو گفته شده است و دربارۀ من شنیدهای مغایرت دارد. کار دشواریست، برای برخی بسیار دشوار خواهد بود اما لازم است. برای آن که نمیتوانی دوستی حقیقی، صمیمانه، مفید و دوجانبه با کسی داشته باشی که از او میترسی.
معرفی کتاب دوستی با خدا: گفتوگویی نامتعارف
این نویسندهی سرشناس آمریکایی، با نوشتن هفت کتاب که برخی از آنها پرحاشیه بودند، به یکی از موفقترین نویسندههای جهان تبدیل شد. از معروفترین کتابهای والش میتوان به «گفتوگو با خدا» و «وصل با خدا» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب دوستی با خدا میخوانیم
میدانم، آن احساس را در آغاز این نوشته شرح دادم. از زمان کودکی به من یاد داده شد که از خدا بترسم. از خدا میترسیدم و حتی هنگامی که از این ترس رها میشدم دیگران با سخنان خود، مرا قانع میکردند تا دوباره بترسم. سرانجام، هنگامی که نوزده سال داشتم، خداوند خشمگین دوران جوانی را کنار گذاشتم، اما خداوند عاشق را جایگزین نکردم بلکه خدا را به کلی کنار گذاشتم، دیگر تو بخشی از زندگی من نبودی. این حالت با حالت پنج سال پیش من تفاوت چشمگیری داشت. در چهارده سالگی تمامی آن چه در فکر داشتم، فقط خدا بود. گمان میکردم بهترین راه برای پیشگیری از خشم خداوند آن است که کاری کنم تا خدا مرا دوست بدارد. رؤیای من کشیش شدن بود.
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%AE%D8%AF%D8%A7/book/67664
نویسنده در کتاب دوستی با خدا یک گفتوگوی نامتعارف شکل میدهد که آن را نتیجۀ ترس میداند، تا از این طریق، چالشهایی را که پیشتر برای دوست داشتن خداوند با آنها مواجه بوده، نشان دهد. مطالب کتاب بیشتر به صورت دیالوگ نوشته شده و بیانکنندۀ اوقاتی است که هرکسی در آن میتواند با خدا صحبت کند. به عنوان نمونه، او دربارۀ این احساس که خدا از اشتباهات ما مطلع است صحبت میکند. انسانها اشتباهاتشان را که گاهی برایشان شبیه راز هستند، با دوستانشان در میان میگذارند؛ خداوند از انسان میپرسد که چرا اشتباهاتش را به او نمیگوید؟ به خدایی که هیچ وقت او را مجازات نکرده و دوستش دارد…
کتاب دوستی با خدا مناسب چه کسانی است؟
پس در راه ایجاد دوستی با خداوند، فراموش کردن ترس از خداوند بخش مهمی را تشکیل میدهد.
نیل دونالد والش در سال 1943 در آمریکا به دنیا آمد. او متناسب با فضای خانوادگیاش، از دوران کودکی با پرسشهای فلسفی و معنوی روبهرو بود. نیل زمانی که 19 سال داشت، تحصیل در دانشگاه ویسکانسین را نیمهکاره رها کرد و به کار در رادیو مشغول شد. او همچنین به روزنامهنگاری و ویراستاری مشغول بود. در سال 1990 طی یک تصادف زندگی نیل برای همیشه تغییر کرد و ناامیدی وجودش را فرا گرفت. سرانجام، او در حدود سال 1992 تصمیم گرفت نامهای به خدا بنویسد و از او بخواهد به سؤالاتش پاسخ دهد. این تصمیم، شروع نگارش مجموعهکتابهای «گفتگو با خدا» شد.
نیل دونالد والش (Neale Donald Walsch) در کتاب مناجاتگونهاش، دوستی با خدا (Friendship with God)، دیدگاه جدیدی نسبت به انسان مطرح میکند و مطابق با آن توضیح میدهد که چگونه میتوان در راه کمال قدم برداشت. او اصرار ندارد ارتباط ویژهی خودش با خدا را نشان دهد، بلکه ذیل مجموعهای از سؤالها و جوابها، توضیح میدهد که هیچوقت صحبتهای انسان با خدا و درخواستهایش از او بیجواب نمیمانند. والش با صداقت و بدون هیچ ملاحظهای، هر موضوعی را که در درونش تبدیل به دغدغه شده است، با خدا در میان میگذارد و ایمان دارد که خدا در همه جا حضور دارد، او را میبیند و هیچوقت بندگانش را رها نمیکند. والش یقین دارد که خداوند بینا و شنوا است و تلاش میکند تا صمیمی و بیتکلف بندگانش را مورد خطاب قرار دهد. نیل از غرور و زیادهگویی در صحبتهایش میپرهیزد؛ او میداند صداقت بهترین راه ارتباط با خداست و خدا هیچگاه از او جدا نبوده و نیست. نویسنده در آغاز کتاب اصل رابطه با خدا را که درواقع باید آن را «بازگشت به خدا و توکل به او در همۀ امور» دانست، گفتوگو مینامد و با جسارت بیان میکند که همۀ ما انسانها در زمانی و با روشهای متفاوتی طعم این ارتباط را چشیدهایم و این تجربه، نشاندهندۀ عمق دوستی انسان با خدا است.
اگر به کتابهای ژانر خودسازی علاقهمند هستید، میخواهید با ابعاد غیرمادی وجودتان آشنا شوید و با شناخت بهتر خود زندگی متفاوتتری را تجربه کنید، مطالعهی این اثر را از دست ندهید.