مریم السادات نیکنام از نویسندگان جوان ایرانی است که بیشتر در حوزهی نوشتن رمان مشغول به فعالیت است.
کتاب دچارت شدم برای چه کسانی مناسب است؟
قیمت نسخه الکترونیک
مریم السادات نیکنام از نویسندگان جوان ایرانی است که بیشتر در حوزهی نوشتن رمان مشغول به فعالیت است.
قیمت نسخه الکترونیک
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%DA%86%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%B4%D8%AF%D9%85/book/68334
اگر از خوانندگان رمانهای ایرانی عاشقانه هستید کتاب دچارت شدم میتواند انتخابی خوب برای شما باشد.
مراسم پایان یافت و خانوادهی یاسمن یک به یک او را در آغوش کشیده و برایش آرزوی خوشبختی کردند. همگی از همان مقابل محضر به دعوت حاج محسن برای ناهار به یکی از رستورانهایی که احسان از قبل برایشان رزرو کرده بود، رفتند. نگاه به زور خودش را در ماشین آنها جای داد و تا پایان مسیر با شیرینزبانیهای کودکانهاش سکوت سنگین بین این زن و شوهر فراری از هم را شکست. محمد هر از گاهی نیمنگاهی به یاسمن و نوزاد خفته در آغوشش میکرد. چقدر شیرین و دوستداشتنی بود. آرام و بیصدا در آغوش مادرش خوابیده بود و صورت سفید و گردش برایش دلبری میکرد. بچهی مسیح بود دیگر.
احسان، دوست صمیمی محمد، او را به ازدواج با یاسمن تشویق میکند و سعی دارد به او بفهماند که یاسمن به حمایت خانواده نیاز دارد. احسان باور دارد که این وظیفهی محمد است و باید به آن عمل کند. اما نه محمد و نه یاسمن علاقهای به یکدیگر ندارند و میخواهند هر طور که شده است جلوی این ازدواج را بگیرند. محمد یاسمن را دختری ساده میپندارد که هیچ بهرهای از کمال نبرده است. مریم السادات نیکنام در ادامهی داستان به ماجرای این دو تن و فرازونشیب زندگیشان میپردازد.
اخمهای محمد درهم تنیده شد. دخترهی لجباز یکدنده. هنوز هم محمد را به عنوان مرد زندگیاش نپذیرفته بود. مریم پیشدستی کرد و برای شکستن این سکوت سنگین قدم پیش گذاشت و ساعت مچی گرانقیمتی به دامادش هدیه داد. ساعتی را که به انتخاب یسنا روز گذشته به قیمت گزافی خریده بود بلکه خوشایند داماد جدیدش باشد. محمد با لبخند از مادرزنش تشکر کرد. دلش میخواست به جای ساعت مهیار را به بغل بگیرد. دلش برای بچهی برادرش پر میکشید ولی غرورش اجازهی لب باز کردن به او نمیداد و یاسمن نمیدانست لبخند محمد را به پای چه بگذارد. احترامش به بزرگتر یا تمایلش به این وصلت؟ مریم مهیار را به یسنا سپرد و گردنبندی هم به گردن دخترش انداخت. زیر گوشش برایش آرزوی خوشبختی کرد و به سختی جلوی ریزش اشکش را گرفت. در کل خرج این مراسم برایش سنگین تمام شده بود که همه را یسنا از حساب بانکی خودش پرداخت کرده بود. تمام حقوق شش ماه کارش در شهرداری را خرج حفظ آبروی پدر و مادرش و سرافرازی خواهرش کرده بود. بعد از او مهدی قدم پیش گذاشت و دو جعبه را پیشکش کرد. داخل هر کدام، یک سکهی تمامبهار آزادی موجود بود. بعد مهدی احسان با لبخند جلو رفت و با تقدیم هدیهاش به عروس و داماد برایشان ابراز خوشبختی کرد. حاج محسن بعد از همه جلو رفت. هدیهاش کاملاً متفاوت و معنوی بود. یک جلد کلام الله مجید را به دست عروسش داد و در حالی که از پیشانیاش میبوسید برایش آرزوی خوشبختی کرد. پیشانی محمد را هم بوسید و کنار گوشش نصیحتوار چیزی را زمزمه کرد.
داستان کتابی که مریم السادات نیکنام نویسندهی آن بوده است و «دچارت شدم» نام گرفته است، میان دو شخصیت به نام محمد و یاسمن جریان دارد. مسیح، برادر محمد و همسر سابق یاسمن، جان خودش را در بهار جوانی از دست میدهد. خانوادهی مسیح و محمد بعد از مرگ پسرشان متوجه میشوند که عروسشان باردار است. یاسمن که دختر جوانی است و دوست ندارد تنها زندگی کند، تصمیم به ازدواج مجدد گرفته است؛ اما پدرشوهرش، حاجی، اجازهی این کار را نمیدهد. حاجی که دلش نمیخواهد نوهاش به دست یک غریبه بزرگ شود، از محمد و یاسمن درخواست میکند که با هم ازدواج کنند تا محمد بتواند جای خالی مسیح برای فرزندش را پر کند.
کتاب دچارت شدم که به قلم مریم السادات نیکنام نوشته شده، داستانی عاشقانه است. قصهای که با خواندن آن با زندگی مرد و زنی به نام محمد و یاسمن آشنا میشویم. آن دو با بیمیلی تمام زندگی مشترکشان را آغاز میکنند و درگیر اتفاقات مختلفی میشوند.