معرفی و دانلود کتاب زمان کاغذی | ملانی کانکلین | انتشارات پرتقال

معرفی کتاب زمان کاغذی

این داستان، روایتگر رنج درونی دختربچه‌ای به نام تایم است که به‌دنبال بیماری برادرش و با تغییر ناگهانی وضعیت خانواده‌ی خود دچار نگرانی می‌شود. ملانی کانکلین در کتاب زمان کاغذی ماجرای سفر ناگهانی و طولانی‌مدت خانواده‌ی تایم را در مسیری سرشار از بیم و امید به آینده، برایتان شرح می‌دهد. کتاب حاضر اولین رمان کودک این نویسنده است و برنده‌ی جوایز متعددی چون جایزه‌ی کتاب بلوستم شده است.

درباره‌ی کتاب زمان کاغذی

ملانی کانکلین در رمان زمان کاغذی، داستانی لطیف را روایت می‌کند که با امید شکل گرفته و شهر نیویورک را به وضوح در برابر چشمتان زنده می‌کند. (Pat Schmatz)

  • ایستاده بودم جلوی خانه و هنوز مشکوک بودم. هوا آن‌قدر سرد بود که بخارِ نفس‌هایمان را می‌دیدیم. نور داشت کم‌کم می‌رفت. به‌ لطف تفاوت زمانی، اینجا ساعت شش بود. یعنی الآن ساعت در خانه‌مان سه بود. دقیقاً زمانی که همیشه شام عید شکرگزاری را توی خانه‌ی مامان‌بزرگ شروع می‌کردیم. همیشه کارم بود که از میز غذا لوبیاسبزها را بقاپم.

    استقامت و انعطاف‌پذیری قابل توجه شخصیت تایم الهام‌بخش خوانندگان داستان ملانی کانکلین خواهد بود. (Kirkus Reviews)

  • ملانی کانکلین این کتاب را به کودکانی تقدیم کرده که زود بزرگ می‌شوند. شاید چون پذیرش بیمار شدن یکی از اعضای خانواده برای کودکان بسیار دشوار است، اما گاهی ناملایمات زندگی و رنج‌ها به آدم‌ها کمک می‌کنند اتفاقات را از دریچه‌ی تازه‌ای ببینند و با وجوه دیگری از شخصیت خود آشنا شوند.

    کتاب زمان کاغذی یک انتخاب خوب برای خوانندگانی‌ست که از رمان‌های صمیمانه و احساسی لذت می‌برند. (Booklist)

  • مامان به صندوق عقب ماشین نگاه ‌کرد؛ چمدان‌هایمان آنجا بود. داشت آن‌ها را می‌شمرد تا چیزی جا نماند. یک‌بار دیگر راننده را مجبور کرد صندوق ‌عقب را باز کند مبادا اشتباه کرده باشد. بقیه‌مان داشتیم از سرما می‌لرزیدیم. مامان‌بزرگ‌ کی بهم هشدار داده بود که هوا در نیویورک سرد است، اما نگفته بود که آدم این‌طور یخ می‌زند. بابا ول را بغل کرد و گفت: «بریم تو.» ریشش را روی صورت ول کشید و او را خنداند. دلم می‌خواست مرا هم بغل کند، اما دیگر یازده سالم بود و تازه انتظار می‌رفت نسبت به سنم قوی‌تر هم باشم؛ چمدانم را برداشتم و پشت سرشان راه افتادم. بابا رفت تا به مامان کمک کند بقیه‌ی چمدان‌ها را بیاورد. من و کری و ول هم توی راهرو منتظر ماندیم. ول کنارم ایستاده بود، به راه‌پله‌ی نیمه‌روشن نگاه کرد و گفت: «انگار شبح داره.»

  • فهرست مطالب کتاب

    ملانی کانکلین نویسنده، خواننده و عاشق کتاب‌ها و کسانی‌ست که آن‌ها را خلق می‌کنند. او در ساوت اورنج، نیوجرسی زندگی می‌کند. ملانی یک دهه به‌عنوان طراح محصول فعالیت داشته و با تفکر سه‌بعدی و توجه دقیق به جزییات به نوشتن خود ادامه داده است. کتاب «زمان کاغذی» اولین رمان اوست.

    کتاب زمان کاغذی مناسب چه کسانی است؟

    کوچ‌کردن به نیویورک برای تایم به معنای این است که چندین هزار کیلومتر از خانه‌شان در سندیگو دور شده‌اند. این مسئله باعث شده او برای خاطرات شهر خودشان با دوست صمیمی‌اش شانی و باغچه‌ی مخفی مادربزرگ احساس دلتنگی کند. اگرچه ابتدا این تغییر محل سکونت موقتی است، اما پذیرش آن از جانب تایم کار بسیار دشواری‌ست که نیاز به گذشت زمان دارد.

    گاهی اتفاقات ناگوار و پیش‌بینی‌ناپذیر زندگی سرنوشت انسان را دستخوش تغییراتی بنیادین می‌کنند؛ خصوصاً وقتی جان یکی از عزیزانمان به خاطر بیماری به خطر افتاده باشد. با بیمار شدن «ول»، برادر کوچک تایم، خانواده‌ی آن‌ها وارد چنین بحرانی می‌شود. آن‌ها از طرفی به‌خاطر شروع درمان او نسبت به سفر به نیویورک امیدوارند و از سوی دیگر نمی‌توانند کاملا به درمان ول و بهبود وضعیتش چشم امید داشته باشند. در رمان زمان کاغذی (Counting Thyme)، نوشته‌ی ملانی کانکلین (Melanie Conklin) در این سفر پرماجرا با خانواده‌ی تایم همراه شوید.

    به‌علاوه تایم کم‌کم باید بپذیرد که ممکن است به‌خاطر ادامه‌ی روند درمان اقامتشان در نیویورک دائمی شود. او به‌مرور متوجه می‌شود به این شهر علاقه‌مند شده؛ شهری که می‌تواند در آن خاطرات شیرین تازه‌ای را رقم بزند، دوستان جدیدی پیدا کند و این تجربیات تازه‌ را از صمیم قلب دوست بدارد. با این‌حال تایم همچنان امید دارد که معجزه‌ای رخ دهد و برادرش، ول، بتواند بر بیماری سرطان غلبه کند و بهبود یابد.

    کانکلین توانسته با موفقیت، پویایی خانواده‌ای دوست‌داشتنی و بحران‌زده را به تصویر بکشد. (Publishers Weekly)

  • رمان زمان کاغذی ترجمه‌ی فروغ منصور قناعی است که انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده.

    جوایز و افتخارات کتاب زمان کاغذی

    • برنده‌ی جایزه باشگاه کتاب نِردی، سال 2016
    • نامزد جایزه‌ی کتاب بلوستم، سال 2019
    • برنده بهترین کتاب جایزه‌ی «همه‌ی شگفتی‌ها» در سال 2016
    • کتاب‌ منتخب جایزه‌ی «کودکان در خیابان بانک» در سال 2017
    • فینالیست جایزه‌ی بادبادک کریستال SCBWI در سال 2017
    • کتاب منتخب معلمان انجمن بین‌المللی سوادآموزی در سال 2017
    • نامزد نهایی جایزه‌ی کتاب مارک تواین میسوری
    • فینالیست جایزه‌ی کتاب منتخب کودکان آیووا
    • فینالیست جایزه‌ی چارلی می سایمون آرکانزاس

    نکوداشت‌های کتاب زمان کاغذی

    • 1: نیویورک

      2: همینه

      3: شیشه ی تایم

      4: جدید

      5: چی مرا آورد اینجا

      6: از موش ها می آید

      7: نمایش

      8: راویولی

      9: درد

      10: اثرات جانبی

      11: غافل‌گیری!

      12: طبل توخالی

      13: دوست‌های واقعی

      14: دلیل

      15: شما دعوتید

      16: وی آی پی

      17: اورژانس

      18: شانس

      19: وسایل محبوب

      20: مَزِل تُو

      21: روز برفی

      22: یک  چیز جدید

      23: رازها

      24: حمله نه

      25: اخبار

      26: زمان بده

      27: گروه صدا

      28: هم آره، هم نه

      29: زیر حرفت نزن

      30: آتش زیرِ خاکستر

      31: گوشه‌گیری

      32: نشانه‌ی خوب

      33: باید امتحانش کنی

      34: بال های کوچک

      35: پروانه ها

      36: حافظه‌ی شنیداری

      37: گم شده

      38: حقیقت

      39: خوش بدرخشین


  • منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%A7%D8%BA%D8%B0%DB%8C/book/56796

    این شهر این‌قدر قشنگه که اسمش رو دوبار می‌گن!»

    این کتاب برای کودکان 7 تا 12 سال نوشته شده و مفهوم پذیرش رنج و ناملایمات و انعطاف‌پذیری در زندگی را به آن‌ها می‌آموزد.

    در بخشی از کتاب زمان کاغذی می‌خوانیم

    این داستان عمیق و تکان‌دهنده درباره‌ی خانواده، دوستی و تعلق در اعماق قلب شما خواهد ماند و مدت‌ها پس از خواندن صفحه‌ی آخرش وجودتان در سطرهای آن جا می‌ماند. (Donna Gephart)

    با ملانی کانکلین بیشتر آشنا شویم

    بابا مشوق اصلی خانواده‌مان بود. برعکس همه‌مان که مشکوک بودیم. حتی یک برچسب روی میزش داشت که رویش نوشته بود: «به موقعیت‌های جدید خوشامد بگو!» قبل از اینکه سن‌دیگو را ترک کنیم روی ظرف ناهار برایم کاغذی می‌گذاشت و شعار می‌نوشت تا قانعم کند نیویورک جای خوبی‌ است:

    «یه گاز از سیب بزرگ بزن!