معرفی کتاب سپید به رنگ آرامش
کتاب سپید به رنگ آرامش برای همه ی علاقه مندان به ادبیات داستانی بسیار مناسب است.
با مرضیه حیدرنیا بیشتر آشنا شویم
صبح که چشمان به خون افتاده اش را گشود، آفتاب زمستانی تا نیمه بالا زده بود و نور طلایی رنگ و گرما دهنده اش را از لابه لای پرده ی سرخ و سفید پنجره به اتاق می فرستاد. کلافگی و سردرگمی دیشب موجب شده بود که متوجه نباشد بالأخره چه زمان پلک هایش از شدت خستگی روی هم افتاده و او به خواب عمیقی فرو رفته. با دیدن جای خالی شهروز قطره اشک گرم و سوزانی بی واسطه روی بالشت نرم و مخملی رنگ زیر سرش نقش گرفت.
آهنگ موبایلش به صدا درآمد. صدای پسر سودابه را به وضوح می شنید که با لحن ناخوشایندی با مادرش گفتگو می کرد:
سرنوشت همیشه برگ جدیدی برای نمایاندن دارد و هیچکس نمی تواند جلوی آن را بگیرد. کتاب سپید به رنگ آرامش اثر مرضیه حیدرنیا در ژانر اجتماعی و عاشقانه نوشته شده و در سال 1400 توسط نشر آئی سا منتشر شده است.
آهی کشید و کش و قوسی به تن کوفته اش داد و به سختی از روی تخت پایین آمد. نگاه حسرت بارش را از جای خالی پسر سودابه برداشت و به سمت تراس کوچک طبقه ی بالا رفت. در تمام شیشه ای کشوئی آن را باز کرد و قدم به فضای بیرون از اتاق گذاشت. باد سرد و استخوان سوز زمستان به مو های باز و مشکی اش پیچ و تابی بخشید و تارهای بلندش را به هر سو کشاند. دستی به موهای رمیده ی سرش کشید و آن ها را پشت گوش های خود مهار کرد. چند قدمی به جلو برداشت و چشمانش را به حیاط و شهروز دوخت. هنوز لباس دامادی اش را به تن داشت و مشغول کندن گل و روبان های عروسی روی کاپوت و در اتومبیل خود بود.
- مادر من، وقت برای ماه عسل زیاده، من الان تو شرکت گرفتارم... نه... نه، اون هم ناراحت نمی شه، تا این اندازه که درک می کنه... خیلی خب! نه قربونت برم، خداحافظ!