معرفی و دانلود کتاب صوتی آئورا | کارلوس فوئنتس | استودیو نوار

کارلوس فوئنتس در کتاب صوتی آئورا داستان رازآلود مردی را روایت می‌کند که به دنبال کار می‌گردد و با دیدن یک آگهی در روزنامه به دنیایی عجیب‌وغریب پا می‌گذارد. این رمان به دلیل توصیف‌های خارق‌العاده از مضامین رؤیایی و هویت چندگانه که در شخصیت‌ها به تصویر کشیده شده است، اثری متفاوت و پررمزوراز به شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب صوتی آئورا

در سال 1966 یک فیلم سینمایی با بازی ریچارد جانسون، روزانا شیافینو و جیان ماریا ولونته با اقتباس از این کتاب بر روی پرده‌ی سینما به نمایش درآمد.

نکوداشت‌های کتاب صوتی آئورا

  • رمانی مبتکرانه. (Criticas)
  • یک کتاب خارق‌العاده. (Barnes & Noble)
  • وقتی این کتاب را تمام می‌کنید، تجربه‌ای کامل را از یک داستان ترسناک، زیبا، هولناک زیبایی را پشت سر می‌گذارید. (Newsweek)

کتاب صوتی آئورا برای چه کسانی مناسب است؟

این اثر شنیدنی را مترجم توانمند و نامدار کشورمان، عبدالله کوثری، به فارسی ترجمه و نشر صوتی نوار (با خوانش تایماز رضوانی) آن را در قالب کتاب گویا تهیه و منتشر کرده است.

اقتباس سینمایی از کتاب صوتی آئورا

با رسیدن به آدرس، مونترو متوجه می‌شود که خانه کاملاً تاریک است و در باز؛ گویی صاحب‌خانه منتظر رسیدن او بوده است. سپس وارد خانه‌ی تاریک می‌شود و می‌شنود که کسی او را به نام صدا می‌زند. فیلیپه پی صدا را می‌گیرد و در نهایت به اتاقی در طبقه‌ی بالای خانه‌ی مرموز می‌رسد. اتاقی که در آن یک بیوه‌ی پیر، کونسئولو، در تختش دراز کشیده است. به نظر می‌رسد که بیوه‌ی پیر منتظر مونترو بوده است و با دیدن او بلافاصله برایش توضیح می‌دهد که باید چه کارهای را انجام دهد: ساماندهی، تکمیل و انتشار یادداشت‌ها و خاطرات شوهر متوفی‌ پیرزن.

رمان کوتاه آئورا (Aura) نوشته‌ی کارلوس فوئنتس (Carlos Fuentes) کتابی در ژانر معمایی و رازآلود است که در سال 1962 در مکزیک منتشر شد. فیلیپه مونترو، یکی از شخصیت‌های اصلی کتاب صوتی آئورا مورّخ جوانی است که روزی حین روزنامه خواندنْ یک آگهی شغلی نظرش را جلب می‌کند. در آن آگهی زنی به نام کونسئلو به دنبال یک جوان فرانسوی‌زبان، علاقه‌مند به تاریخ و قادر به انجام وظایف منشی‌گری می‌گردد که بتواند ساماندهی و تکمیل خاطرات همسر متوفی خود، ژنرال یورنته را به عهده‌ی او بسپارد. فیلیپه شرایط آگهی را با ویژگی‌های خودش منطبق می‌بیند؛ آنقدر که انگار خانم کونسوئلو این آگهی را درباره‌ی شخص فیلیپه نوشته و تنها به نام او اشاره نکرده است. چند روزی می‌گذرد و فیلیپه مونترو آن آگهی شغلی را را نادیده می‌گیرد و با خودش می‌گوید حتماً تا الان آدم مناسب را پیدا کرده‌اند. اما در نهایت وسوسه می‌شود که شانسش را امتحان کند و تصمیم می‌گیرد به آدرس درج‌شده در آگهی برود؛ خیابانی که با خانه‌های قدیمی و جدید در کنار یکدیگر.

معرفی کتاب صوتی آئورا

این داستان‌نویس شهیر در سال 1928 در خانواده‌ای مکزیکی در پاناما متولد شد. کارلوس فوئنتس به‌خاطر شغل پدرش، در دوران کودکی در شهرهایی نظیر مونته ویدئو، ریودوژانیرو، واشنگتن، سانتیاگو و بوینس آیرس زندگی کرد اما درنهایت در دوران نوجوانی به مکزیک بازگشت و زندگی خود را در آن جا تشکیل داد. در بهار سال 2012 وقتی فوئنتس از دنیا رفت، بسیاری از بزرگان ادبیات جهان حسرت خوردند که چرا هیچ‌وقت جایزه‌ی نوبل ادبیات به این نویسنده اهدا نشد؛ با این‌که او بارها به‌عنوان نامزد احتمالی دریافت این جایزه انتخاب شده بود.

قیمت نسخه صوتی


منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A2%D8%A6%D9%88%D8%B1%D8%A7/book/71063

او راه پدرش را پیش گرفت و سی‌وهفت‌ساله بود که در سمت دیپلمات در شهرهایی نظیر لندن و پاریس مشغول خدمت شد. اما به‌خاطر اختلافات سیاسی با دولت مکزیک از سمت خود به‌عنوان سفیر استعفا داد. همچنین کارلوس فوئنتس مدتی در دانشگاه‌هایی نظیر کمبریج، هاروارد، جورج میسون، کلمبیا، پرینستون و… تدریس کرده است. برخی از مهم‌ترین آثار ادبی او عبارتند از: «مرگ آرتیمو کروز»، «آئورا»، «آب سوخته»، «گرینگوی پیر» و «کریستوفر نازاده».

در بخشی از کتاب صوتی آئورا می‌شنویم

اگر به ژانر آثار رازآلود، معمایی و رئالیسم جادویی علاقه دارید، شنیدن این کتاب صوتی را به هیچ وجه از دست ندهید.

با کارلوس فوئنتس بیشتر آشنا شویم

در حالی که کونسئولو دارد با فیلیپه درباره‌ی کار صحبت می‌کند، خواهرزاده‌ی پیرزن، آئورا، وارد اتاق می‌شود. فیلیپه مسحور زیبایی دختر جوان و به‌ویژه چشمان سبز روشن او می‌گردد. اندکی بعد، پیرزن مونترو را به اتاقی که قرار است در آن زندگی کند هدایت می‌کند. جایی که فقط مقدار کمی نور در آن وجود دارد. مونترو شب را در اتاقش می‌گذراند و خبر ندارد که در آینده‌ای نزدیک همه‌چیز قرار است سروشکلی عجیب‌تر و رازآلودتر به خود بگیرد. به‌راستی در این خانه‌ی مرموز چه خبر است؟

پیرزن خنده‌ای گوش‌خراش سر می‌دهد و به تو می‌گوید که چقدر از لطفت سپاسگزار است و می‌گوید که آن دختر تو را به اتاقت راهنمایی خواهد کرد. در فکر دستمزد چهارهزار پسویی هستی و این که کارت چقدر دلپذیر خواهد بود. آخر اینجور کارهای پژوهشی دقیق را دوست داری. کارهای بی‌نیاز از تقلا و دوندگی یا ملاقات کسانی که حوصله‌شان را نداری. با این فکر‌ها در پی دختر از اتاق بیرون می‌روی و درمی‌یابی که باید او را با گوش دنبال کنی نه با چشم. از پی خش‌خش دامنش می‌روی. خش‌خش تافته. و حالا آرام و قرار نداری که بار دیگر در چشمانش بنگری. به دنبال آن صدا در تاریکی از پله‌ها بالا می‌روی و هنوز به تیرگی خو نکرده‌ای. به یاد می‌آوری که ساعت در حدود شش بعدازظهر است و از هجوم نور تعجب می‌کنی. آنگاه که آئورا در اتاقت را باز می‌کند. در دیگری بدون قفل. و کنار می‌رود و می‌گوید این اتاق شماست. یک ساعت دیگر برای شام منتظرتان هستیم. با همان خش‌خش نرم تافته می‌گذرد و نمی‌توانی دیگربار چهره‌اش را ببینی. در را می‌بندی و به شبکه‌ی شیشه‌ای بالای سر که به‌جای سقف است می‌نگری.

فهرست مطالب کتاب صوتی