معرفی و دانلود کتاب صوتی افسون خارها | مارگارت راجرسون | نشر ماه آوا

منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%81%D8%B3%D9%88%D9%86-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7/book/78022

الیزابت در ادامه‌ی کتاب افسون خارها، شمشیر رییس کتابخانه و همینطور جسدش را پیدا می‌کند و متوجه می‌شود که یکی از کتاب‌های جادویی آنجا، به هیولایی خطرناک تبدیل شده و رییس کتابخانه را کشته است. الیزابت با هیولا درگیر می‌شود و او را می‌کشد. ولی زمانی که بقیه از این موضوع خبردار می‌شوند، به جای اینکه از او تقدیر به عمل آورند، به او تهمت می‌زنند که او رییس کتابخانه را کشته است و هیولا را ایجاد کرده است. مقرر می‌شود که الیزابت به شهر فرستاده شود تا در دادگاه مورد قضاوت قرار بگیرد؛ و نگهبان او در طول مسیر، کسی نیست جز ناتانیل و خدمتکارش، سیلاس.

در طول یک شب، الیزابت با شنیدن صدایی از خواب بیدار می‌شود. او در کتابخانه برای پیدا کردن منشأ صدا می‌گردد و متوجه می‌شود همه خوابیده‌اند. او بوی بدی را در یکی از اتاق‌ها می‌شنود؛ بویی که یک سال پیش، زمانی که جادوگری به نام ناتانیل تورن در حضورش طلسمی را اجرا کرده بود هم شنیده بود. الیزابت از کودکی متوجه شده بود باید از جادوگران بترسد، چون آن‌ها به جای اینکه قدرت‌شان را از کتاب‌ها بگیرند، سال‌های عمرشان را به یک شیطان می‌دهند و در عوض قدرت‌های جادویی پیدا می‌کنند. آمدن این بو در کتابخانه به این معنی بود که جادویی در آنجا در حال اجرا شدن است.

اگر به دنبال یافتن جادو هستید، آن را در این کتاب خواهید یافت. (استفانی گاربر، نویسنده مجموعه کتاب کاراوال)

کتاب صوتی افسون خارها برای چه کسانی مناسب است؟

آمدن مجیستر، آخرین اتفاق هیجان‌انگیز فصل محسوب می‌شد. بعد از آن تابستان با گرمایی سوزان به سامرشال یورش آورد و کمی بعد از آن، خشکی پشت کتاب‌ها طوری گریبان‌گیر همه شد که چاره‌ای جز ماساژ دادن کتاب‌های معترض با مرهم‌هایی بسیار بدبو برای چندین هفته باقی نماند. الیزابت موظف بود از کتاب کلاس دوایی به نام «فرمان ماهی بارسلومیو» مراقبت کند و این کتاب یاد گرفته بود که هر بار الیزابت را می‌دید، با شدت زیادی شروع به تکان خوردن کند. وقتی که اولین طوفان از فراز سامرشال گذر کرد، الیزابت به حدی خسته شده بود که حتی نمی‌خواست چشمش به یک ظرف حاوی پماد بیفتد. آماده بود به تخت برود. خود را در تختش رها کند و برای سال‌ها بخوابد.

دقیقاً همانند کتاب‌های جادویی که در این داستان هستند، کتاب افسون خارها، زنده است، نفس می‌کشد و با هر کلمه‌اش شما را بیشتر درون خود فرو می‌برد. (جولی سی. دائو، نویسنده‌ی جنگل هزار فانوس)