آنها یکییکی وارد آپارتمان زن فالگیر میشوند؛ به ترتیب از کوچکترین تا بزرگترین: سیمون، کلارا، دنیل، و در نهایت واریا. دو خواهر و دو برادر یکی پس از دیگری پیش زن میروند تا از طالع خود آگاه شوند. وقتی خواهر و برادرها در بیرون جمع میشوند، بهوضوح دچار سرگشتگی و اضطرابی خلسهوار شدهاند. آنها نمیدانند که زن فالگیر حقیقت را میگوید یا یک شارلاتان فریبکار است.
پیشگوییهای زن فالگیر از پنج دههی آینده خبر میدهند. سیمون به ساحل غربی میگریزد و در دههی 80 در سانفرانسیسکو به دنبال عشق خود میگردد. کلارای خیالپرداز در لاس وگاس به یک شعبدهباز چیرهدست تبدیل میشود. پسر ارشد خانواده، دنیل، پس از 11 سپتامبر بهعنوان پزشک ارتش به دنبال برقراری امنیت است. و واریا که خورهی کتاب است، به تحقیق و پژوهش دربارهی طول عمر میپردازد و مرزهای علم و جاودانگی را واکاوی میکند.
دنیل با جدیت گفت: «من جورش میکنم.»
پس از این مقدمهی جذاب، رمان به چهار بخش متمایز تبدیل میشود که دربارهی اتفاقات پنجاه سال آینده است. کلوئه بنجامین هر بخش از کتاب را به یکی از این چهار نوجوان کنجکاو و ماجراجو اختصاص میدهد؛ پسران و دخترانی که میکوشند هویت خود را در پرتوی طالعی که از آن آگاهند جستوجو کنند.
همهچیز از اینجا شروع شد: مثل یک راز، یک کار بزرگ، مثل وقتی مادرشان کلی کار سرشان میریخت و یواشکی توی پله فرار قایم میشدند، مثل وقتی از آنها میخواست لباسها را پهن کنند یا گربه را از روی لولههای پشت فر بیرون بکشند، هروقت با آنها کاری داشت روی تخت دوطبقه ولو میشدند و خودشان را به خواب میزدند. برای این کار هم کلی پرسوجو کردند. صاحب فروشگاه لوازم شعبدهبازی در محلهی چینیها دربارهی زنی در خیابان هستر چیزهایی شنیده بود. به کلارا گفت که خانهبهدوش است، به همه جای آمریکا میرود و کار میکند. قبل از اینکه کلارا از مغازه بیرون برود، صاحب مغازه انگشتش را بالا برد، توی ردیفهای پشتی ناپدید شد و با یک کتاب قطور و بزرگ قطع خشتی به نام کتاب پیشگویی برگشت. تصویر روی جلدش دوازده چشم باز بود که سمبلهای مختلفی آن را احاطه کرده بودند. کلارا 65 سنت برایش پرداخت و آن را بغل کرد و به خانه برد.
بعد برای تاکید بیشتر به جلو خم شد. نفس سیمون بند آمد؛ دهان خانم بلومنستین بوی بدی میداد، انگار هوایی را که نود سال پیش در بچگی به درون کشیده بود الان بیرون داده باشد، گفت: «راستشو بخوای حرفش درست بود.»
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%DA%AF%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87-%D9%87%D8%B3%D8%AA%DB%8C/book/70982
اگر تاریخ دقیق مرگ خود را میدانستید، چگونه زندگی میکردید؟ کلوئه بنجامین در کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی ماجرای چهار فرزند از یک خانواده را روایت میکند که به جستوجوی سرنوشت خویش، سر از خانهی زنی پیشگو در میآورند. این کتاب پرفروش نیویورک تایمز جوایز و افتخارات بیشماری را از آن خود کرده است.
دربارهی کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی
خانم بلومنستین گفت: «فالم رو گرفت و گفت عمرم طولانیه.»
نویسندهی این کتاب صوتی با روایتی درخشان و گیرا، پیوسته تنشها و پیوندهایی را که در زیرمتن روابط بینفردی خانوادهی گلد وجود دارد، آشکار میکند. او در کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی، شکافهای کوچکی را که پتانسیل تبدیل شدن به گسلهای آشتیناپذیر دارند، بهزیبایی نشان میدهد. مترجم این رمان مهسا ملک مرزبان است و نشر صوتی نوین کتاب گویا آن را در قالب کتاب صوتی ارائه داده است.
جوایز و افتخارات کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی
- بهترین کتاب سال واشنگتن پست در سال 2018
- بهترین کتاب NPR
- بهترین کتاب Entertainment Weekly
- بهترین کتاب Real Simple
- بهترین کتاب ماری کلر
- بهترین کتاب کتابخانه عمومی نیویورک
- بهترین کتاب LibraryReads
- بهترین کتاب The Skimm
- بهترین کتاب Lit Hub
- بهترین کتاب Lit Reactor
- بهترین کتاب Indie Next
- بهترین کتاب LibraryReads
- بهترین کتاب رادیو نشنال پابلیک
- بهترین کتاب ماه آمازون
- از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز در سال 2018
- نامزد جایزهی بهترین کتاب گودریدز در سال 2018
نکوداشتهای کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی
- داستانی گیرا و تأثیرگذار. (وال استریت ژورنال)
- جادوی قصهگویی بنجامین… کتابی تکاندهنده. (واشنگتن پست)
- این کتاب دهها سال از تاریخ معاصر را مرور میکند و به رخدادهای تاریخی همچون بحران ایدز، 11 سپتامبر و… میپردازد. اما در اصل کتابی دربارهی اراده و سرنوشت است. (The New Yorker)
- یک درام خانوادگی جذاب. (Esquire)
- کلوئه بنجامین یک نویسندهی خارقالعاده است. (لوری مور)
- این یک رمان ادبی مهیج است، آنهم از بهترین نوعش. (ریچارد روسو)
- رمانی زیبا، اعجابانگیز و بسیار لذتبخش. کلوئه بنجامین کتاب تاثیرگذاری نوشته که آدم را سخت به این فکر وامیدارد که میخواهد با عمرش چهکار کند. این کتاب فقط دربارهی مردن نیست؛ این کتاب دربارهی چگونه زیستن است. (ناتان هیل)
- اگر کسی مثل من عاشق داستانهای خانوادگی و روابط خواهر و برادرها باشد، این رمان بهترین چیزیست که میتواند بخواند. نگاهی ماندگار و تاثیرگذار به اتفاقی که ممکن است برای هر خانوادهای که زیاد میداند، بیفتد. نمیتوانم بگویم چقدر این کتاب خوب است. (کارن جوی فولر)
کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی مناسب چه کسانی است؟
واریا پرسید: «خب چطوری باید ازش وقت بگیریم؟» او که سیزده سالش بود خوب میدانست هیچ چیزی مجانی نمیشود، گفت: «پولشو از کجا بیاریم؟»
معرفی کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی
بنجامین بهزیبایی روایتی از زندگی پرفرازونشیب این چهار نوجوان ارائه میدهد. داستان زندگی همهی آنها به یک اندازه قابل باور است و هر یک بر اساس منطق درونی خود عمل میکنند. دنیل، که در آن روز تابستانی اولین کسی بود که ایدهی ملاقات با فالگیر را در حضور برادر و خواهرانش مطرح کرد، بهخاطر اینکه اینچنین آنها را به آشفتگی روانی دچار کرده است، به احساس گناه و عذاب وجدانی مادامالعمر مبتلا میشود. او دائماً در تلاش است تا خانوادهاش را ایمن نگه دارد اما مدام شکست میخورد.
با وجود نوشتن تنها دو کتاب، او نویسندهای موفق و شناخته شده است که تاکنون کتابهایش افتخارات متعددی را کسب کردهاند. رمانهای بنجامین به 30 زبان زنده ترجمه شدهاند و همچنین در بسیاری از کشورها از جمله ایران پرفروش بودهاند. او دانش آموختهی نویسندگی خلاق از دانشگاه ویسکانسین است. کتاب «آناتومی رویاها» اولین کتاب اوست که همچون اثر بعدیاش یعنی کتاب «اگر میدانستی تا کی زنده هستی چطور زندگی میکردی» به موفقیت جهانی دست یافت.
در بخشی از کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی میشنویم
اگر میخواهید یک رمان پرافتخار و تحسینشده را بشنوید، کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی را به شما پیشنهاد میکنیم.
با کلوئه بنجامین بیشتر آشنا شویم
ماجرای کتاب صوتی اگر میدانستی تا کی زنده هستی (The Immortalists) نوشتهی کلوئه بنجامین (Chloe Benjamin) در سال 1969 میلادی در شهر نیویورک به وقوع میپیوندد. خبر پیچیده است که در شهر سروکلهی زنی غیبگو پیدا شده است که ادعا میکند میتواند روز و تاریخ مرگ هرکس را به او بگوید. چهار نوجوان در آستانهی خودآگاهی که فرزندان خانوادهی ششنفرهی گُلد هستند، تصمیم میگیرند برای آگاه شدن از بخت و اقبالشان به خانهی زن پیشگو بروند.
بعضی از ساکنین خیابان 72 کلینتون هم آن زن را میشناختند. خانم بلومنستین به سیمون گفت با او در یک میهمانی آنچنانی در خیابان پنجاهم آشنا شده. سگ تریر خانم بلومنستین به ایوانچهی جلوی خانه، همانجا که سیمون نشسته بود رفت و سندهای به قاعدهی یک گلوله انداخت اما خانم بلومنستین به آن دست نزد.