بالهای آتش اولین بار در سال 2000 منتشر شد. نویسندهی کتاب آرون تیواری یکی از دانشمندان مشهور صنعت موشکی هند بهشمار میرود که با دکتر عبدالکلام همکار بوده است. این کتاب پرفروش به چندین زبان مختلف ترجمه شده است و فرزاد مرتضایی این اثر را به فارسی ترجمه و انتشارات خانه رود نسخهی چاپی آن را منتشر کرده است. نسخهی صوتی این کتاب با صدای نوید پدرام، رضا بصیری، معین وصال و ویکتوریا براری و با همت نشر صوتی ترانه پدرام تهیه شده است.
افتخارات کتاب صوتی بالهای آتش
- بیش از 30 بار چاپ مجدد
- ترجمه به بیش از 18 زبان مختلف
کتاب صوتی بالهای آتش برای چه کسانی مناسب است؟
دکتر عبدالکلام در کودکی بهعنوان یک نابغه شناخته نمیشد. اما او را بهعنوان کودک سختکوشی میشناختند که اگرچه هوش بیشتری از دیگر همسنوسالان خود نداشت اما با پشتکار فراوان برای یادگیری تلاش میکرد. آرون تیواری در کتاب صوتی بالهای آتش داستان بیرون آمدن دکتر عبدالکلام از گمنامی را روایت میکند. این زندگینامه که خود عبدالکلام نیز در نوشتن آن مشارکت داشته است روایت درگیریها و سختیهای شخصی، سیاسی و احساسی یکی از تأثیرگذارترین افراد در برنامهی هستهای هند است.
آرون کومار تیواری (Arun Kumar Tiwari) دانشمند، نویسنده و پروفسور موشکی هندی است که در فوریهی 1955 به دنیا آمده است. او نویسندهی کتابهای متعددی است و از دوستان و همکاران نزدیک دکتر عبدالکلام محسوب میشود. «روحهای راهنما: گفتوگوهایی دربارهی هدف زندگی»، «متولد شدهاید تا شکوفا شوید» و «غذا دادن به فقرای فراموش شده» از کتابهای آرون تیواری است که با همکاری دکتر عبدالکلام نوشته شده است. علاوه بر اینها کتاب «زندگی و زمان گوتام بودا» و «تفسیری مدرن از رهاسیا» از کتابهایی است که او بهتنهایی نوشته است.
در بخشی از کتاب صوتی بالهای آتش میشنویم
این کتاب صوتی برای علاقهمندان به زندگینامهی انسانهای تأثیرگذار جذاب خواهد بود. اگر دوست دارید با قهرمانهایی که باعث پیشرفت کشورشان شدهاند، آشنا شوید یا علاقهمندید اصطلاحها و داستانهای مربوط به صنعت هستهای و موشکی را بدانید، از خواندن این کتاب لذت میبرید.
با آرون تیواری بیشتر آشنا شویم
خودزندگینامهی صوتی بالهای آتش داستانی دربارهی شجاعت و باور به پیشرفت است. آرون تیواری در این کتاب تناظر جالبی را بین تلاش فرزند چهارم خانوادهای مسلمان و فقیر در مسیر موفقیت و تلاش ملت هند برای توسعه ایجاد کرده است. هند که پس از استقلال همچنان به دنبال پیشرفت و مطرحشدن بهعنوان کشوری توسعهیافته در سطح جهانی بود راه دشواری را برای تبدیلشدن به یکی از قدرتهای نظامی جهان طی کرد. این مسیر مشابه مسیری است که دکتر عبدالکلام برای تبدیلشدن به رئیسجمهور کشورش طی کرده است.
پدرم زینالعابدین پس از 102 سال زندگی در جزیرهی رامسوارام درگذشت و 15 نوه و یک نبیره از خود بهجای گذاشت. زندگی او سرمشقی برای دیگران بود. ازنظر دنیوی این فقط مرگ یک پیرمرد دیگر بود. نه مجلس عزای عمومی برای او برگزار شد نه نوشته و پرچمی برافراشته شد و نه هیچ روزنامهای آگهی فوت او را به چاپ رسانید. او یک سیاستمدار دانشمند یا تاجر نبود. او مردی ساده و بیآلایش بود. پدرم همواره در پی ارزش متعالی یعنی خوبی بود. زندگی او آینهی تمام نمای همهی خوبیها و فرشتهخوییها بود. نماد خردمندی و شرافت. پدرم همیشه مرا به یاد افسانهی ابراهیم ادهم میاندازد که نیمهشب از خواب آرام خود برخاست و فرشتهای را دید که نام دوستداران خداوند را در دفتری از طلا مینویسد.