سهشنبه غروب ماشینی پر از شکارچیان قرقاول از کلورادو، غریبهها بیتوجه به فاجعهی محلی وقتی از چمنزارها و هولکام گذشتند، از چیزی که آنجا دیدند بهتزده شدند. پنجرهها همه پر نور، تقریباً همهی پنجرههای همهی خانهها و در اتاقهای کاملاً روشن خانهها، آدمها با لباس کامل، حتی گاهی کل اعضای خانواده همهی شب را بیدار نشسته بودند؛ هشیار! به گوش! از چی ترسیده بودند؟ «این اتفاق ممکنه دوباره بیافته». این جمله با کمی اختلاف جواب معمول بود. بههرحال این مشاهدات یک خانم بود. یک معلم مدرسه:
«هربرت کلاتر» یک کشاورز درستکار، منصف و قابلاحترام در غرب کانزاس بود. دو دختر بزرگ او جدا از خانواده زندگی میکردند و دو فرزند کوچکتر، «نانسی» و «کنیون»، بهتازگی وارد دبیرستان شده بودند. «بانی» همسر کلاتر نیز که به دلیل افسردگی پس از زایمان از ناتوانی جسمی و روحی رنج میبرد در روز واقعه در منزل حضور داشت. ترومن کاپوتی در کتاب صوتی در کمال خونسردی بهتفصیل دزدی و قتل خانوادهی کلاتر به دست دیک و پری که تازه از زندان ایالتی کانزاس آزاد شده بودند را توصیف میکند.
در ساعات اولیهی صبح 15 نوامبر 1959 چهار عضو خانوادهی کلاتر به قتل رسیدند. ترومن کاپوتی در کتاب صوتی در کمال خونسردی مراحل تحقیق و بررسی قتل یک کشاورز اهل کانزاس به همراه همسر و دو فرزندش را بازسازی، و از این راه تعلیقی مسحورکننده و همدلی شگفتانگیزی ایجاد میکند. این رمان واقعیتمحور از پرفروشترین کتابهای جنایی تاریخ محسوب میشود و جایزهی ادگار الن پو را از آن نویسندهاش کرده است.
دربارهی کتاب صوتی در کمال خونسردی
دو اقتباس سینمایی بر اساس کتاب در کمال خونسردی ساخته شده است. فیلم اول به اسم در کمال خونسردی که در سال 1967 ساخته شد، بر جزئیات کتاب تمرکز دارد. این فیلم نامزد بهترین کارگردانی، بهترین موسیقی، بهترین سینماتوگرافی و بهترین فیلمنامهی اقتباسی در مراسم اسکار 1967 بود.
دلیل دیگر سادهترینش، زشتترینش این بود که آن اجتماع تا آنوقت آرام همسایهها و دوستان قدیمی ناگهان مجبور به تحمل تجربهی ویژهای از بیاعتمادی به یکدیگر شده بودند. قابلدرک بود که این آدمها فکر میکردند قاتل میان خودشان است و تک تکشان حرفی را زدند که آرتور کلاتر برادر مرحوم هم آن را در روز 17 نوامبر در لابی هتل گاردنسیتی در گفتوگو با خبرنگاران تاییدش کرد: «وقتی همهچیز روشن بشه، شرط میبندم کسی که این کار رو انجام داده در محدوده 15 کیلومتری جایی باشه که الان وایستادیم». تقریباً 650 کیلومتری شرق جایی که آرتور کلاتر ایستاده بود. دو مرد جوان در غرفههایی در بوفهی ایگل، یکی از غذاخوریهای کانزاسسیتی نشسته بودند.
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%85%D8%A7%D9%84-%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%B3%D8%B1%D8%AF%DB%8C/book/74130
متن کتاب صوتی در کمال خونسردی ابتدا مانند سریالی چهار قسمتی در روزنامهی نیویورکر منتشر شد. انتشار این داستان در روزنامه باعث فروش سریع این شماره و نایاب شدن روزنامهی نیویورکر شد. اولین نسخهی کامل و چاپی و داستان در کمال خونسردی در سال 1966 در قالب کتاب منتشر شد. کتاب صوتی در کمال خونسردی توسط لیلا نصیریها به فارسی ترجمه و با صدای اشکان عقیلیپور به صورت صوتی منتشر شده است. انتشارات چشمه نسخهی متنی این کتاب را منتشر کرده و انتشارات صوتی رادیو گوشه عهدهدار تولید نسخهی صوتی آن بوده است.
اقتباسهای سینمایی از کتاب در کمال خونسردی
شیوهی روایت رمان صوتی در کمال خونسردی در زمان خودش بسیار غیرمعمول بود. نوع جدیدی از روزنامهنگاری داستانی تحت تأثیر ناداستان کاپوتی شکل گرفت که بعداً به ژانر ادبی خاصی تبدیل شد. ناداستان یا ادبیات غیرداستانی روش روایت ترومن کاپوتی در کتاب صوتی در کمال خونسردی است. در این ژانر ادبی، داستان بر اساس اتفاقات واقعی شکل گرفته است. این ویژگی باعث میشود جنبهی خبری و تعلیمی خاصی به اثر اضافه شود. به همین دلیل به این ژانر ادبی رمان یا داستان واقعیتمحور نیز میگویند.
ترومن کاپوتی، نویسندهی آمریکایی متولد سپتامبر 1924 در نیواورلئان است. کاپوتی پس از اتمام دبیرستان در سال 1942 به پادویی در روزنامهی نیویورکر مشغول شد. در این دوران او شروع به نویسندگی کرد و چندین داستان کوتاه نیز منتشر کرد. اول رمان کاپوتی «صداهای دیگر، اتاقهای دیگر» که در سال 1948 منتشر شد به مدت 9 هفته در فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز قرار گرفت.
معرفی کتاب صوتی در کمال خونسردی: گزارشی واقعی از چند فقره قتل و پیامدهای آن
اقتباس دیگر از داستان در کمال خونسردی به تجربیات کاپوتی در طول نوشتن رمان در کمال خونسردی و شیفتگیاش نسبت به مسائل جنایی میپردازد. فیلم «کاپوتی» (Capote) تصویر تحسین برانگیزی از ترومن کاپوتی رسم میکند. این فیلم در مراسم اسکار 2006 نامزد بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش دوم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامهی اقتباسی شده و فیلیپ سیمور هافمن (Philip Seymour Hoffman) به خاطر بازی در نقش ترومن کاپوتی جایزهی اسکار بهترین بازیگر مرد را دریافت میکند.
جوایز و افتخارات کتاب در کمال خونسردی
- برندهی جایزهی ادگار الن پو برای بهترین اثر جنایی بر مبنای واقعیت. (1966)
- در فهرست برترین رمانهای انگلیسی گاردین
- دومین کتاب پرفروش جنایی تاریخ.
نکوداشتهای کتاب در کمال خونسردی
- خون را سرد میکند و هوش را به بازی میگیرد. (نیویورک تایمز)
- این رؤیایی آمریکایی است که به کابوسی آمریکایی تبدیل میشود. کاپوتی تصویری واضح از دوگانگی عمیق زندگی آمریکایی ارائه میدهد. (اسپکتیتور)
کتاب صوتی در کمال خونسردی برای چه کسی مناسب است؟
این کتاب برای علاقهمندان به ژانر جنایی، برای کسانی که رمانهایی بر اساس واقعیت را میپسندند و تمام خوانندههایی که روایتی پرکشش را دوست دارند مناسب خواهد بود.
با ترومن کاپوتی بیشتر آشنا شویم
در دهههای 1950 و 1960 کاپوتی آثار داستانی و غیرداستانی فراوانی منتشر کرد. «صبحانه در تیفانی» و «بچهها در جشن تولد» و «تابوتهای دستساز» از جمله کتابهای کاپوتی است که به زبان فارسی ترجمه شدهاند. حداقل بیشتر 20 اقتباس سینمایی از رمانها، داستانها و فیلمنامههای کاپوتی تولید شده است. پس از انتشار در کمال خونسردی و موفقیت جهانی این کتاب، کاپوتی بسیار کمکار شد و به دلیل اعتیاد به نوشیدن الکل در سال 1984 و در 59 سالگی درگذشت.
در بخشی از کتاب صوتی در کمال خونسردی میشنویم
پس از خواندن موضوع قتل کلاترها در روزنامهی نیویورک تایمز، کاپوتی به همراه نل هارپر لی (Nelle Harper Lee) برای تحقیق در مورد این اتفاق به کانزاس سفر کرد. در این سفر او بیش از 8000 صفحه یادداشتبرداری کرد تا بعداً برای نوشتن کتاب در کمال خونسردی از آنها استفاده کند. بخش دیگری از تحقیقات کاپوتی شامل نامهها و متنهای دادگاه اسمیت و پری است.
رمان غیرداستانی جنایی که نام ترومن کاپوتی (Truman Capote) را بر سر زبانها انداخت، ترکیبی قابلتوجه از مهارت روزنامهنگاری و روایتی تهییجکننده است. کتاب صوتی در کمال خونسردی (In Cold Blood) اثری است که از داستان یک قتل فراتر رفته و تصویری تکاندهنده از ماهیت خشونت آمریکایی به دست میدهد. مطالعهی جامع ترومن کاپوتی در مورد قتلها و تحقیقات بعد از آن، تأثیر این جنایت وحشتناک بر افراد درگیر در واقعه را روشن میکند. «پری اسمیت» و «دیک هیکاک»، قاتلان جوان و بیاخلاقی هستند که بهوضوح توسط کاپوتی ترسیم شدهاند. تصویر مذمومی که کاپوتی از این دو نفر ترسیم میکند در عین ترسناکی، جنبههای تاریکی از وجود انسان را در برابر نور قرار میدهد.
«اگر این اتفاق برای کس دیگهای جز کلاترا میافتاد، احساسات مردم انقدر تحریک نمیشد. اگر خونوادهی دیگهای بود که مردم کمتر از این تحسینش میکردن، خونوادهای کمتر موفق و قرص و محکم. اما این خونواده نمایندهی همهی اون چیزی بود که مردم این اطراف واقعا براش ارزش قائلن و بهش احترام میذارن و وقتی چنین اتفاقی تونسته برای اونها بیافته؛ خب! مثل این میمونه که انگار دیگه خدایی در کار نیست. این اتفاق کاری کرده که زندگی بیمعنا به نظر برسه. به نظرم مردم بیشتر از اونی که ترسیده باشن، افسرده شدن».