گلرخ از بالای ایوان به صولت نگاه کرد. صولت پلهها را دو تا یکی، رد کرد و آمد بالا. گلرخ بیاختیار گفت: «قربان پسر رشیدم برم.»
۳۷ دقیقه
گلرخ از بالای ایوان به صولت نگاه کرد. صولت پلهها را دو تا یکی، رد کرد و آمد بالا. گلرخ بیاختیار گفت: «قربان پسر رشیدم برم.»
۳۷ دقیقه
صولت و ماهچهره دو دلدادهی این رمان هستند که پس از گذشت مدتها از دلدادگی این دو، زمان آنها را مقابل هم قرار میدهد. اما آیا این دیدار آبستن وصال است؟ مهرداد صدقی در سال سیل به خلق شخصیتهای فراوان و متعددی پرداخته است که ماجراهای هر کدام از خلال خردهداستانهای رمان پیش روایت میشود.
غروب که صولت خود را به خانه میرساند، بر خلاف هر روز خسته نبود. با دست پر نیامده بود. مثل هر روز. خبری که انتظارش را داشت امروز هم نیامده بود. اما خبری دیگر از گلدره به همراه خود داشت. حرف تازهای. سر راه به هر کسی که رسید، ماجرا را گفت اما کسی باور نکرد. به خانه که رسید در مثل همیشه خدا باز بود. گلجهان و دزد؟ در را هل داد و رفت داخل و از همان پایین پلهها داد زد: «اگه بدانی چی دیدم.»
۳۹ دقیقه
اگر طرفدار رمانهایی هستید که تلفیقی هنرمندانه از واقعیت و تخیل هستند و با لحنی صمیمانه روایت میشوند، کتاب سال سیل شما را راضی خواهد کرد.
مهرداد صدقی، خالق اثر پرفروش آبنبات هلدار، در سال 1356 در بجنورد متولد شده است. او دارای مدرک دکترا در رشتهی صنایع چوب از دانشگاه گرگان است. «آبنبات پستهای، آبنبات دارچینی، آبنبات نارگیلی، تعلیمات غیراجتماعی، آخرین نشان مردی، دومین نشان مردی، میرزا روبات، دژاوو، مغزنوشتههای یک نوزاد و مغزنوشتههای یک جنین» دیگر آثار این نویسنده هستند که بیشترشان در فضای طنز نوشته شدهاند. محمدرضا حاجیغلامی با اقتباس از کتاب آخرین نشان مردی، یک سریال تلویزیونی بهنام پدر پسری ساخت که در ماه رمضان سال 1399 به روی آنت شبکهی پنج رفت.
نویسنده با تکنیکهای قدرتمند خود در خلق فضا و شخصیتها اثر حاضر را به اثری شنیدنی تبدیل کرده است. یکی از ویژگیهای کتاب سال سیل است که صدقی در نوشتن دیالوگهای شخصیتها لهجهای روستایی را گنجانده است تا ما را به فضای رمان نزدیک کند. اما چیزی که این اثر را با دیگر کارهای همردهی خود از سایر نویسندگان متفاوت میکند، حضور موجودی عجیب در داستان است که زندگی تمام ساکنان روستای گلدره را دستخوش تغییر و هیجان میکند.
۳۲ دقیقه
۳۵ دقیقه
۳۰ دقیقه
قیمت نسخه صوتی
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B3%DB%8C%D9%84/book/68695
باقر که توی ایوان داشت چای میخورد، با بیحوصلهگی گفت: «تو هم اگه بدانی چی شنیدم.»
دلش میسوخت که اگر صولت خبر را بشنود چه غمی در دلش لانه خواهد کرد. آدم غم و ناراحتی خودش به کنار. دیدن درد و اندوه عزیزش است که او را از پای میاندازد. گلرخ به بهانهی ریختن چای، رفت تا در جمع مردانه نباشد. هرچند دل توی دلش نبود که بداند صولت چه دیده. اول باقر گفت که چه شنیده. حتم داشت چیزی که صولت دیده در همین ارتباط است. پس چه بهتر که خودش قال قضیه را بکند و بیواسطه جریان را تعریف کند.
۳۰ دقیقه
۳۶ دقیقه
۲۵ دقیقه
۲۴ دقیقه
مهرداد صدقی در رمان سال سیل از جاری شدن دو سیل میگوید؛ یکی سیلی خانهخرابکن که زندگی مردم روستای گلدره را به هم ریخته است، و دیگری سیلی از عشق، که سالها پشت سدّی از زمان جمع شده بوده و حالا با قدرت جریان پیدا کرده است.
مهرداد صدقی را بیشتر با آثار طنزش و مشخصاً کتاب پرطرفدار آبنبات هلدار به یاد میآوریم. اما او در کتاب صوتی سال سیل وجههای جدی و متفاوت از قلم خود نشان داده است. گرچه این اثر او هم خالی از رگههای طنز نیست. صدقی در اثر نامبرده ماجرای عاشقانهی پرپیچوخم صولت و ماهچهره را روایت میکند.
۳۷ دقیقه