معرفی و دانلود کتاب صوتی سد نصرالدین: تهران نوشته‌های یک بچه طهرون | امیر خیام

۱ دقیقه

چکمه‌ی چند ایکس لارج

۴ دقیقه

یک عاشقانه‌ی برفی

۴ دقیقه

ماه عسل در خط مقدم

۲ دقیقه

سه فیلم با یک بلیط

۳ دقیقه

گهی پشت به زین و گهی زین به پشت

۲ دقیقه

روبه‌رو خاله پَسَر چاله

۴ دقیقه

از مار گزنده‌تر

۲ دقیقه

لحاف‌دوز بامعرفت

«گچ خاکی»، «سه ماه تعطیلی»، «اوس باقر و هنر هفتم»، «مستأجرهای خونه‌ی سدنصرالدین»، «روضه‌های بی‌ریا» و «مسافر مهتابی» عناوین برخی از فصل‌های این کتاب صوتی هستند. نشر صوتی سماوا با همکاری انتشارات سوره‌ی مهر این اثر را در قالب کتاب گویا تهیه و منتشر کرده است.

کتاب صوتی سد نصرالدین برای چه کسانی مناسب است؟

۳ دقیقه

بی‌گناهی عمو پهلوون

۴ دقیقه

آقامحمود نونوا

۲ دقیقه

چتری که نداشتم

قیمت نسخه صوتی


منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B3%D8%AF-%D9%86%D8%B5%D8%B1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86/book/71282

۲ دقیقه

فرزند خوش‌قدم

۳ دقیقه

افسوس و صد افسوس

۳ دقیقه

افق‌های دوردست

اگر به روایت‌های تهران قدیم علاقه دارید، شنیدن این کتاب صوتی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی سد نصرالدین می‌شنویم

۳ دقیقه

آیین دین‌داری و مملکت‌داری

۲ دقیقه

اوس باقر و هنر هفتم

معرفی کتاب صوتی سد نصرالدین: تهران نوشته‌های یک بچه طهرون

اون وقت‌ها عزیزجون هفته‌ای یه بار پلو درست می‌کرد. بیشتر مردم همین‌جوری بودن. یا شب جمعه پلو می‌خوردن یا روز جمعه. از شنبه تا پنج‌شنبه هم آبگوشت و اشکنه و کله‌جوش و شامی و غذاهای نونی بود. البته بیشتر شب‌ها غذای ما آبگوشت بود و جون تکلیف غذای شب‌ها معلوم بود، کسی از عزیزجون درباره‌ی غذا سؤال نمی‌کرد. اگر هم کسی می‌پرسید شام چی داریم، می‌گفت کوفت داریم!

۲ دقیقه

معده‌های طوفانی

۳ دقیقه

بازگشت همه به سوی اوست

۴ دقیقه

دوست هم دوست‌های قدیم

۳ دقیقه

سیرابی: فرشته‌ی نجات

۲ دقیقه

کنترلچی سامری

۴ دقیقه

نوروز باستانی

روایتی شیرین و شنیدنی از تهران قدیم. امیر خیام در کتاب صوتی سد نصرالدین داستان زندگی خودش را در قالبی آمیخته با طنز و اصطلاحات کوچه و بازار روایت می‌کند.

درباره‌ی کتاب صوتی سد نصرالدین

۳ دقیقه

گلوله‌های هستی‌بخش

۴ دقیقه

آش نخورده و دهن سوخته

بعضی وقتا عزیزجون برامون غذایی درست می‌کرد به اسم «دُلماج». نون خشک ریزشده و خرده‌های پنیر و سبزی خردشده رو با هم قاطی می‌کرد، می‌شد دلماج. بعد دستش رو نم‌دار می‌کرد و اونا رو مثل گلوله‌های خمپاره بیضی‌شکل درست می‌کرد و می‌چید کنار مجمعه. هر وقت دلماج داشتیم عزیزجون به من می‌گفت: ‌«بخور ننه‌جون، جون بگیری. بخور که از صدتا بوقلمون هم بهتره.» منم چون به عمرم بوقلمون نخورده بودم فکر می‌کردم راستی راستی همین‌طوریه. به‌خاطر همینم تا جون داشتم دلماج می‌خوردم. اما اسمال چون از دلماج خوشش نمی‌اومد بعد از خوردن می‌گفت: «من که دیگه نفسم بالا نمی‌آد. انگار یه گاو درسته خورده‌م. هر وقت هم می‌خورم تا یه هفته شکمم کار نمی‌کنه.»

فهرست مطالب کتاب صوتی

۲ دقیقه

آخر خونه‌ی سد نصرالدین

مشخصات کتاب صوتی

۴ دقیقه

خیام اگر ز باده مستی خوش باش

۴ دقیقه

میهمانی ملک ری

۳ دقیقه

ارزش‌های واقعی

۲ دقیقه

دوازده به‌علاوه‌ی یک

۳ دقیقه

مستأجرهای خونه‌ی سدنصرالدین

۲ دقیقه

ادعای تاج و تخت

پدر و پدربزرگ نویسنده از اهالی صابون‌پزخانه بودند؛ محله‌ای که در قسمتی از بازار تهران واقع شده است. امیر خیام به دلیل متارکه‌ی والدین خود در کنار عمه‌ها و عموهایش بزرگ می‌شود و آنچه در این کتاب صوتی می‌شنویم، تجربه‌ی زیسته‌ی او در آن سال‌هاست. چنان که نویسنده در مصاحبه‌ای با دفتر طنز حوزه‌ی هنری می‌گوید، او در خاطرات خود هیچ‌گونه دخل و تصرفی به کار نبرده است. اما این بدان معنا نیست که در این کتاب با روایتی گزارش‌وار و خشک روبه‌رو هستیم. بلکه چاشنی طنز وقایع و همچنین ادبیات کوچه و بازاری و اصطلاحات اصیلی تهرانیِ به کار برده شده، این خودزندگی‌نامه را به اثری شنیدنی تبدیل کرده است.

۱ دقیقه

خانه‌ی من از درون ابرهاست و بیرون آفتاب

۲ دقیقه

سرها در گریبان

۴ دقیقه

چشم‌ها را باید شست

۳ دقیقه

قناعت از نوع همه چی

۱ دقیقه

پیشی‌های اوس‌باقر

۲ دقیقه

چارشنبه‌سوری

۳ دقیقه

روضه‌های بی‌ریا

۱ دقیقه

همه دروغ می‌گن

۱ دقیقه

ایران ناسیونال

امیر خیام زندگی‌نامه‌ی خود را از زمانی روایت می‌کند که در شکم مادرش بوده است. کتاب صوتی سد نصرالدین از یک شب تابستانی در مرداد ماه سال 1341 شمسی آغاز می‌شود. شبی که زلزله‌ای مهیب در آن رقم می‌خورد و نویسنده آن را از درون شکم مادر خود روایت می‌کند. چنان که داستان زندگی نویسنده را در کتاب صوتی سد نصرالدین با صدای اردشیر منظم می‌شنویم، او سال‌های کودکی خود را در خانه‌ای در محله‌ی ملک‌آباد و نزدیکی امامزاده سید نصرالدین سپری کرده است. خانه‌ای 75 متری و پرقصه که به «خونه‌ی سدنصرالدین» شهرت داشته و روایت نویسنده از زندگی در آن جا را در حد فاصل سال‌های 1341 تا 1363 در این اثر می‌شنویم.