معرفی کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج
میشود به طوفان پا گذاشت و از آن سالم بیرون آمد اما با خاطرات سیاه توی سرتان چه میکنید؟ کورت ونه گات آن خاطرات خونین روزهای بمباران درسدن را تبدیل به پرفروشترین رمان خودش، یعنی کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج کرد. او که در دوران جنگ جهانی دوم یک سرباز آمریکایی بود، بعد از گذشت بیست سال از بمباران درسدن، دست به قلم میبرد تا کابوسهای فراموشنشدنیاش از این واقعه را در رمانی علمیتخیلی بیان کند.
دربارهی کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج
«انسان در مقابل انسان، تفنگ در مقابل تفنگ» و این تنها تصویری است که کورت ونه گات (Kurt Vonnegut) برای بیست سال تمام، بهمحض بسته شدن چشمانش میدید. نوشتن از یک سلاخی بزرگ کار او نبود، چه کسی دلش میخواهد از مردگانی بنویسد که لحظاتی پیش با آنها دربارهی پیشبینی نتیجهی مسابقهی بسکتبال صحبت کرده است؟ کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج (Slaughterhouse – Five) داستان پسری به نام بیلی پیل گریم است که در طی جنگ جهانی دوم توسط سربازان آلمانی اسیر میشود و به سلاخخانهای در شهر درسدن منتقل میشود. او حملهی متفقین و بمباران عظیم و وحشتناک این شهر و اتفاقات عجیب پس از آن را بهعنوان یک اسیر تجربه میکند. اما بیلی در راه برگشت به خانه، اینطور خیال میکند که میتواند در زمان سفر کند، به سیارات و کهکشانهای دیگر برود و با موجودات فضایی ارتباط بگیرد!
اگر تمام سیاستمداران جنگافروز دنیا را بر سر یک میز بنشانیم و از آنها بپرسیم که به نظرشان کدام یک از عملیاتی که انجام دادهاند یک «بمباران موفق» بوده است، بیشک هیاهویی سر میز بلند میشود و هرکدام بهسرعت شروع میکنند به یاد کردن از عملیات نظامی خودشان. میدانید تنها راه ساکت کردن چنین جمع مفتخر و حرافی چیست؟ از آنها بپرسید که کدام یک از عملیات شما یک «بمباران اخلاقی» بوده است؟ بمباران درسدن آلمان در جنگ جهانی دوم یکی از آن چالشهای اخلاقی بزرگی است که حتی دلسنگترین سیاستمداران جنگ جهانی دوم را نیز به فکر فرو میبرد. کورت ونه گات نویسنده، خود شخصاً در زمان وقوع این عملیات مهیب در درسدن آلمان حضور داشته است و همین نیز به او کمک بسیاری کرده است تا این رمان را به نگارش دربیاورد که یکی از ضدجنگترین آثار مکتوب و کلاسیک ادبی است.
کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج نوشتهی کرت وانه گات بر اساس نسخهی چاپی انتشارات سپاس و ترجمهی بهاره رستمی تهیه شده است. این نسخهی صوتی با صدای دلنشین هوتن شاطری پور و با همت نشر صوتی کتابسرای نیک منتشر شده است.
جوایز و افتخارات کتاب سلاخ خانه شماره پنج
- جزو لیست کتابهای پرفروش نیویورک تایمز
- نامزد جایزه هوگو برای بهترین رمان سال 1970
- نامزد جایزه Nebula برای بهترین رمان سال 1969
- نامزد نهایی جایزه کتاب ملی سال 1970
- برنده جایزه ناشران شیکاگو سال 1970
اقتباس سینمایی از کتاب سلاخ خانه شماره پنج
جرج روی هیل در سال 1972 فیلمی با اقتباس از این اثر فوقالعاده ساختند. این فیلم یک کمدیدرام بود و در سبک علمیتخیلی تولید شده بود. یکی از موفقیتآمیزترین ابعاد این اثر سینمایی برای مخاطبان و بهویژه کارگردانش، رضایت شخص کرت ونه گات از نحوهی ساخت اثر است. این رضایت تا به جایی پیش میرود که او از هربار تماشای این فیلم لذت میبرده است و انطباق احساس جاری در لحظات فیلم با رمان برای او آرامش خاطر عجیبی را به همراه میآورده است.
نکوداشتهای کتاب سلاخ خانه شماره پنج
- طنزآمیز، هزلآمیز، قابلباور، ظالمانه، وهمانگیز، نیشدار، اثرگذار و در نهایت، بهراحتی میتواند دود از سر شما بلند کند. (لس آنجلس تایمز)
- یکه و خاص. کورت ونه گات یکی از آن نویسندگانی است که مکانهایی را که میشناسیم انتخاب میکند و به آن نام و نشانی میبخشد که لایق آنهاست. (دوریس لسینگ، نویسنده)
- کتابی منعطف و انسانی که همیشه بهجای آنکه بهعنوان یک اثر زندگینامه شناخته شود، برای ما به شکل یک اثر هنری باقی میماند و اینکه حضور نویسنده در متن تا چه حد واضح و آشکار است نیز اهمیت چندانی ندارد. (کیت اتکینسون، نویسنده)
کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج برای چه کسانی مناسب است؟
علاقهمندان به رمانهای ضدجنگ با نمایههایی فانتزی و تخیلی میتوانند با شنیدن این کتاب صوتی جذاب از هوش عاطفی و طنازی کورت ونه گات در به چالش کشیدن مفهوم جنگ لذت بسیاری ببرند.
در بخشی از کتاب صوتی سلاخ خانه شماره پنج میشنویم
اما سرهنگ در خیال خودش داشت برای آخرین بار با گروه محبوبش حرف میزد و به آنها میگفت که نباید از چیزی خجالت بکشند، میدان نبرد پر از جنازههای آلمانیهایی است که دعا میکردند ایکاش حتی اسم هنگ 451 به گوششان نمیخورد. میگفت که میخواهد بعد از پایان جنگ همه افراد هنگ را در شهر کادی ایالت وایومینگ، که زادگاهش بود، جمع کند. میگفت که میخواهد برایشان یک گاو کامل را کباب کند.
همه این حرفها را مادامیکه به چشمان بیلی خیره مانده بود میگفت. پژواک چرندیاتی که میگفت مغز بیلی بیچاره را میکوبید. سرهنگ گفت: «خدا به همراهتان بچهها!» و این صدا پشت هم مغز بیلی را میکوبید. «اگه گذرتان به شهر کادی ایالت وایومینگ افتاد، فقط کافیه سراغ باب بیکلّه رو بگیرید». من هم آن جا بودم. رفیق و همرزم قدیمی من، برنارد وی اوهار هم آن جا بود. بیلی پیلگریم و عده زیادی سرباز دیگر را در یک واگن باری چپاندند. او و رولاند ویری از هم جدا شدند. ویری در همان قطار ولی در واگن دیگری بود.
در گوشههای واگن، زیر برآمدگیهای لبه سقف، هواکش باریکی قرار داشت. بیلی زیر یکی از دریچهها ایستاده بود و هر زمان که فشار جمعیت به او وارد میشد، کمی از تیر چوبی گوشه واگن بالا میرفت تا فضا باز کند. این کار باعث شد تا چشمهایش همسطح هواکش قرار بگیرد و بتواند قطار دیگری را ببیند که در فاصله ده متری قطار خودشان بود.
فهرست مطالب کتاب صوتی
15 دقیقه
13 دقیقه
21 دقیقه
18 دقیقه
22 دقیقه
24 دقیقه
7 دقیقه
7 دقیقه
20 دقیقه
16 دقیقه
مشخصات کتاب صوتی
قیمت نسخه صوتی
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D8%AE-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%BE%D9%86%D8%AC/book/89649