– چگونه تحمل کنیم؟ چگونه فرار کنیم؟ چگونه می‌توانیم در شرایط آشفته و بغرنج یک زندگی جداگانه داشته باشیم؟ این‌ها سؤالاتی هستند در این رمان به آن‌ها پرداخته می‌شود. کتابی که نه فقط درباره‌ی مادری، بلکه‌ی درباره روابط با مردم، کشاورزی و خفقان سرمایه‌داری نیز هست. (Literary Hub)
کتاب صوتی شرم برای چه کسانی مناسب است؟
– در این رمان کوتاه و جذاب، مادری خانه‌دار، در نیمه‌های شب خانواده‌اش را ترک می‌کند. آیا آلما به‌سادگی از زندگی خانه‌داری خسته شده است یا چیزی بیشتر در تصمیم او وجود دارد؟ رمان شرم با صبوری این معما را دنبال می‌کند. (Bustle)
به هر زنی که تا به حال در هر جنبه‌ای از زندگی‌اش احساس اسارت کرده است، شنیدن کتاب شرم را پیشنهاد می‌کنیم. اگر به ادبیات آمریکا و شنیدن رمان‌های صوتی که حجم گسترده و متنوعی از احساسات را در شما برمی‌انگیزند علاقه دارید، این کتاب را از دست ندهید.
با مکنا گودمن بیشتر آشنا شویم
شنیدن کتاب صوتی شرم (The Shame: A Novel) احساسات گوناگونی را در شما بیدار می‌کند: آشفتگی، هیجان، شادی، غم و البته شرم. درست مطابق هرآنچه که آلما، شخصیت اصلی رمان حاضر تجربه می‌کند. او و خانواده‌اش مزرعه‌ای دارند که در آن مرغ و گوسفند پرورش می‌دهند و در خانه‌ای نزدیک آن‌جا زندگی می‌کنند. شوهر آلما در کالجی در همان حوالی کار می‌کند و آلما با فرزندان خردسالش، ادی و فین، در خانه می‌ماند و به نگه‌داری و مراقبت از آن‌ها می‌پردازد. او بیشتر وقت خود را در خانه به بچه‌داری، نظافت خانه، جست‌وجو در سایت‌های آنلاین خرید اجناس دست دوم و خواندن کتاب‌های نویسندگان زن محبوبش اختصاص می‌دهد. شادی‌ها، ترس‌ها، تردیدهای مادرانه، احساس تنهایی و شکست، و کمی بعدتر شیفتگی فزاینده نسبت به دوستی نادیده و ناشناخته؛ این‌ها تمام دغدغه‌های ذهنی آلما هستند.
زندگی آلما را تکرار و ملال فرا گرفته است. اما شمایلی که آلما از خودش در شبکه‌های مجازی ترسیم می‌کند، تصویر یک اینفلوئنسر تمجیدبرانگیز است. چیزی که به نظر می‌رسد با حقیقت زندگی او فرق دارد. آلما در اینستاگرام با زنی آشنا می‌شود و به‌شدت تحت تأثیر او قرار می‌گیرد؛ آنقدر که یک شب، تصمیم می‌گیرد تمام زندگی‌اش را رها کند و بی‌خبر و تنها از خانه بیرون برود و سفری را به مقصد نیویورک آغاز کند. سفری که قرار است او را با واقعیتی که خارج از فیلترهای اینستاگرامی در جریان است، روبه‌رو کند.
– فانتزی بی‌پروای آلما درمورد رها شدن کامل از خانواده، گویی به وظیفه‌ی عاطفی و فیزیکی مادر شدن در خانه بازمی‌گردد. اولین کار گودمن، یک کتاب ورق‌زدنی جذاب و یک مطالعه‌ی موردی روان‌شناختی و همچنین تفسیری جدید از مسئله‌ی والدگری و سرمایه‌داری است. (Booklist)
جوایز و افتخارات کتاب صوتی شرم
- استقبال‌شده‌ترین کتاب Bustle
- پیشنهادِ White Review برای کتابخوانی
- کتاب توصیه‌شده به پیشنهاد Literary Hub
- پیشنهاد مجله‌ی Mpls. St. Paul برای مطالعه
- کتاب منتخب Harvard Review در سال 2022
- بهترین کتاب جدید پاییز 2020 به‌انتخاب A Refinery29
نکوداشت‌های کتاب صوتی شرم
– گودمن در اولین کتاب خود از اضطراب مادرانه‌ی طبقه متوسط جامعه می‌گوید. کسانی که احساس می‌کنند دارند خود را در روزمرگی گم می‌کنند، از فانتزی آلما برای فرار کردن لذت خواهند برد. (Publishers Weekly)
– این رمان جذاب، خشمگین و خنده‌دار در خاطر من می‌ماند. رمانی که درباره‌ی زنی نوشته شده است که در آستانه‌ی یک تصمیم مهم قرار دارد، و دل‌مشغولی‌های او هنر، حسادت، داستان‌سرایی، پول، وقار و شک مادرانه هستند. (Megha Majumdar)
مکنا گودمن، نویسنده و ویراستار آمریکایی، پس از تحصیل در کالج، شروع به نوشتن نقد و تحلیل برای مجلات هنری کرد و سپس به عنوان دستیار تحریریه در یک مؤسسه‌ی انتشاراتی مشغول به کار شد. گودمن قصد داشت در یک سالن غذاخوری کار کند، اما با وجود اینکه هیچ فرصت شغلی‌ای وجود نداشت، تصمیم گرفت با یک مؤسسه‌ی مطبوعاتی کوچک در منطقه تماس بگیرد. در نهایت آن مؤسسه او را استخدام کرد و گودمن به مدت یازده سال به عنوان سردبیر آن مجله فعالیت کرد. «شرم» اولین رمان مکنا گودمن است؛ کتابی که در مدت نگارش هیچ کدام از اطرافیان او از آن خبردار نشدند و مکنا آن را تمام آن را به‌صورت مخفیانه نوشت. او بعدتر و در سال 2015 کتابی در زمینه‌ی روانشناسی با عنوان «اروس و روان» منتشر کرد.
در بخشی از کتاب صوتی شرم می‌خوانیم
معرفی کتاب صوتی شرم
آلما، شخصیت اصلی کتاب صوتی شرم، نوشته‌ی مکنا گودمن، تصمیم می‌گیرد در یک شب همه‌چیز را، زندگی‌اش، همسرش، و فرزندان خردسالش را رها کند و از خانه بیرون برود. اما چه چیزی باعث شده است که آلما چنین تصمیمی بگیرد؟ مقصد او کجاست؟ گفتنی‌ست گودمن با نگارش این کتاب جوایز و افتخارات بسیاری را به دست آورد.
درباره‌ی کتاب صوتی شرم
بله، طبیعت زیباست؛ اما بعد از به دنیا آمدن بچه‌ها بیشتر دلم می‌خواست دوروبرم را با آدم‌هایی، بالاخص با زن‌هایی پر کنم که در زندگی تجربه‌هایی مشابه خودم داشته باشند. اوایل رفتم سراغ مادر جوانی که خانه‌اش یک خیابان تا خانه‌ی ما فاصله داشت. زن مضطربی بود و فکر و ذکرش این بود که برای بچه‌اش لباس‌های پشمی و ملافه‌های ارگانیک پیدا کند که قیمتشان سر به فلک می‌زد. خیالاتی شده بود که یک غریبه می‌رود آشغال‌های خانه‌اش را می‌جورد تا سر از کارش دربیاورد. از همسایه‌هایش می‌ترسید. کرم بچه‌ای که استفاده می‌کرد مال شرکتی آلمانی بود که جایی خوانده بودم محصولاتشان را روی زندانی‌های شهر داخاو آزمایش می‌کنند. البته خودش می‌گفت این خبرها شایعه است. برایش از باغ‌های زیست‌پویایی تعریف کردم که نازی‌ها در آشویتس راه انداخته بودند. گمانم کمی زیاده‌روی کردم. بهش گفتم: «نه که زیست‌پویایی چیز بدی باشه. من خودم طرفدارشم.» دست آخر مجبور شدم از آن زن فاصله بگیرم. وقتی فهمیدم می‌شود در خانه نشست و با دنیای بیرون ارتباط داشت، دیگر دنبال زن‌هایی که بچه داشته باشند نگشتم. بیشتر از قبل سرم رفت توی گوشی…
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%B4%D8%B1%D9%85/book/69382