معرفی و دانلود کتاب صوتی قلم مو کوچولو | بیورن ررویک | آوارسا

در پایان باید گفت محمد طالشیان ترجمه‌ی این اثر از نشر صوتی آوارسا را برعهده داشته است.

در نکوداشت کتاب قلم مو کوچولو

  • شگفت‌انگیز و سرگرم‌کننده! آن را از دست ندهید. (School Library Journal)

کتاب صوتی قلم مو کوچولو مناسب چه کسانی است؟

کودکان گروه سنی 3 تا 7 سال مخاطبان این اثر هستند.

با بیورن ررویک بیشتر آشنا شویم

داستانی لطیف که شجاعت را به کودکان می‌آموزد! کتاب صوتی قلم مو کوچولو نوشته‌ی بیورن ررویک، نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه است که ماجراهای قلم موهای یک نقاش معروف را به تصویر می‌کشد. آن‌ها کوچک‌ترین عضو جمع را نادیده می‌گیرند چون او هرگز در تابلوهای نقاشی استفاده نشده، اما یک اتفاق پیش‌بینی نشده همه‌چیز را عوض می‌کند.

درباره‌ی کتاب صوتی قلم مو کوچولو

قیمت نسخه صوتی


منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D9%82%D9%84%D9%85-%D9%85%D9%88-%DA%A9%D9%88%DA%86%D9%88%D9%84%D9%88/book/73659

بیورن ررویک (Bjorn Rorvik) نویسنده‌ی نروژی و فارغ‌التحصیل رشته سینما و تلویزیون است. او در سال 2010، جایزه ادبیات کودک وزارت فرهنگ نروژ را برای کتاب Bukkene bruse på badeland دریافت کرد.

در بخشی از کتاب صوتی قلم مو کوچولو می‌شنویم

۱۳ دقیقه

قلم‌مو کوچولو

مشخصات کتاب صوتی

قلم موی کوچک، قهرمان این داستان فقط یک آرزو دارد: نقاش از او در آثارش استفاده کند. اما بقیه قلم موهای کتاب صوتی قلم مو کوچولو (The Little Paintbrush) به او می‌گویند این روز هیچ‌وقت از راه نمی‌رسد پس بهتر است الکی خودش را امیدوار نکند. آن‌ها همیشه از خودشان تعریف می‌کنند که چطور برای کشیدن خورشید یا سیب قرمز به کار رفته‌اند ولی قلم موی کوچک حتی یک نقطه هم روی بوم نقاشی ثبت نکرده. این قلم موهای خودپسند آنقدر شخصیت اصلی کتاب را اذیت می‌کنند که او بالاخره از آن‌ها جدا می‌شود. تا اینکه یک شب دزدی بدجنس به خانه نقاش پا می‌گذارد… .

معرفی کتاب صوتی قلم مو کوچولو

یکی از دلیل‌هایی که هیچ‌وقت دست نقاش بهش نمی‌رسید این بود که هروقت می‌خواست نقاشی کنه قلم‌موی بزرگ خودش رو به جلو می‌کشوند و کاری می‌کرد که قلم کوچولو اصلا دیده نشه. در یکی از شب‌ها قلم کوچولو سعی کرد آروم به جلوی کابینت بیاد تا توجه نقش رو به خودش جلب کنه. ناگهان بقیه قلم‌موها دیدنش و با صدای بلند داد زدن. اون‌ها بهش گفتن که اگه یه‌بار دیگه سعی کنه از بقیه جدا بشه، اونو به بیرون از کابینت پرتاب می‌کنن. کوچولوی بیچاره صبر کرد. چند هفته گذشت و بالاخره یک شب تصمیم گرفت تا نقشه‌اش رو اجرا بکنه. از میون چندتا جامدادی عبور کرد و بی‌صدا به جلوی در کابینت رسید… .