بروزرسانی: 11 اردیبهشت 1404
معرفی و دانلود کتاب صوتی وسپرتین | مارگارت راجرسون | نشر ماه آوا
با اینکه مارگارت راجرسون این کتاب را برای مخاطبین نوجوان نوشته است، تمامِ کسانی که به داستان های فانتزی در جهان های خیالی علاقه دارند، از شنیدن کتاب صوتی وسپرتین لذت خواهند برد.
با مارگارت راجرسون بیشتر آشنا شویم
یکی از اصلی ترین فرآیندها و تکنیک هایی که بسیاری از نویسندگان ادبیات فانتزی یا ادبیات گمانه زن برای درگیر کردن خوانندگان خود به کار می برند، «جهان سازی (Worldbuilding)» است. در طی این فرآیند، نویسنده جهانی خیالی، با تاریخچه، مکان ها، افسانه ها، مذاهب و حتی زبان های ویژه می سازد تا خواننده بتواند به طور کامل واردِ فضای داستان شود و با آن رابطه برقرار کند. از مشهور ترین این جهان های داستانی در ادبیات فانتزی می توان به سرزمین میانه (Middle-earth) در مجموعه ی ارباب حلقه ها، نارنیا (Narnia) در مجموعه ی سرگذشت نارنیا، دیسک ورلد (Discworld) در مجموعه ی جهان صفحه و حتی جهان جادوگری (Wizarding World) در مجموعه ی هری پاتر اشاره کرد.
کتاب صوتی وسپرتین، نوشته ی مارگارت راجرسون، رمانی فانتزی ست که برای مخاطب نوجوان نوشته شده است. راوی این داستان، آرتمیسیا، دختری گوشه گیر و منزوی ست که در صومعه ای آموزش می بیند چگونه بدن انسان های مرده را تطهیر کند تا ارواح شان بتوانند در جهان آرام بگیرند. زمانی که عده ای تسخیرشده به صومعه حمله می کنند، آرتمیسیا تصمیمی می گیرد که زندگی خود و دیگران را برای همیشه تحت تأثیر قرار می دهد.
درباره ی کتاب صوتی وسپرتین
کتاب وسپرتین بهترین اثرِ مارگارت راجرسون است؛ یک داستان بلوغ تاریک که به انواعِ ایمان، باور و اخلاق می پردازد. (وب سایت کالچرس)
یکی از اصلی ترین و جذاب ترین بخش های کتاب صوتی وسپرتین، گفت و گوهای بین آرتمیسیا و بازمانده است. بازمانده از ترسِ خود از تنها شدن و اینکه دوباره در شیء اسیر شود می گوید و آرتمیسیا از این راه می تواند گذشته ی تلخش را بهتر و بیشتر درک کند. رابطه ای که بین آرتمیسیا و بازمانده ایجاد می شود، هسته ی احساسی این داستان را تشکیل می دهد.
مارگارت راجرسون در ایجاد جهانی خیالی که به ما حس این را بدهد که در آن زندگی کرده ایم، بی نقص عمل می کند. او در کتاب وسپرتین، تاریکی، هیجان و شخصیت پردازی راضی کننده ای را در قالب یک داستان جذاب با هم ترکیب می کند. (وب سایت بوک پیج)
همه سیاه بودند، جز یک زاغ.
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D9%88%D8%B3%D9%BE%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D9%86/book/78019
قد راست کرده و نگاهی به عبادتگاه انداختم. بادی گزنده، تارهای مویی را که از میان بافتم بیرون آمده بود، در اطراف صورتم می پراکند و چشمانم را به اشک می انداخت. به همین خاطر، مدتی طول کشید تا زاغ هایی را که زیر پیش آمدگی بام جمع شده و خود را در پس سنگ های خاکستری و خزگرفته به هم فشرده بودند ببینم.
سفری تاریک و مجدوب کننده. (کرکوس رویوز)
داستانی به شدت تاریک... و پیرنگی که حس تنش در آن موج می زند. (وب سایت شلف اورنس فور ریدرز)
کتاب صوتی وسپرتین برای چه کسانی مناسب است؟
مارگارت راجرسون نویسنده ی آمریکایی داستان های فانتزی است. این نویسنده که آثاری پرفروش برای مخاطبین نوجوان نوشته است، مدرک کارشناسی خود را در رشته ی انسان شناسی فرهنگی از دانشگاه میامی دریافت کرده و هم اکنون در ایالت اوهایو زندگی می کند. از دیگر آثار مارگارت راجرسون که به زبان های زیادی هم ترجمه شده اند می توان به کتاب های «افسون خارها (Sorcery of Thorns)» و «افسون زاغ ها (An Enchantment of Ravens)» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب صوتی وسپرتین می شنویم
بلافاصله متوجه شدم سوفیا آن را هنگام بالارفتن از درخت یا بازی در میان سنگ قبر ها بر زمین نینداخته است. او فقط در صورتی عود را می سوزاند که چیزی واقعاً وحشت زده اش کرده باشد. حتی بچه ها هم می دانستند که این عود ارزشمند تر از آن است که حرامش کنند.
نویسنده ی کتاب صوتی وسپرتین (Vespertine)، مارگارت راجرسون (Margaret Rogerson) نیز از این تکنیک بهره برده است و جهانی به نام لورایلی را برای داستانش خلق کرده است. در لورایلی، قرن ها قبل از اتفاقات کتاب وسپرتین، در یک مراسمِ جادویی دروازه های مرگ در هم شکسته شده اند. از آن زمان، اگر بدن مردگان تطهیر نشوند تا روح شان بتواند به دنیای دیگر سفر کند، این ارواح به عنوان شبحی زنده در زمین سرگردان خواهند شد و به زندگان آسیب خواهند زد.
سرشار از جزییات و فضاسازی... مارگارت راجرسون به شکل ماهرانه ای داستان بلوغ و جست وجوهای افسانه ای را در این فانتزی تاریک ترکیب می کند. (پابلیشرز ویکلی)
معرفی کتاب صوتی وسپرتین
نکوداشت های کتاب وسپرتین
-
اگر به قبرستان صومعه نمی آمدم تا تنها باشم، برق نقره ای عودسوزی را که در پایین یکی از سنگ قبر ها رها شده بود نمی دیدم. هر شاگرد و راهبه ای یکی از این عودسوز های آویخته به زنجیر را همراه خود داشت تا از آن به عنوان دفاعی در برابر مرگ استفاده کند و من از شکل عودسوز و لکه های سیاه روی آن متوجه شدم که به سوفیا، یکی از جوان ترین شاگردان مان که زمستان گذشته به اینجا آورده شده بود تعلق دارد. وقتی خم شدم تا برش دارم، فلز عودسوز هنوز گرم بود. ناچار بودم مچ دستم را به بدنه اش فشار دهم تا از میزان گرمایش مطمئن شوم. چون دستان پینه بسته ام در تشخیص دما چندان کاربردی نداشتند.