انتشار: دی 07، 1401
بروزرسانی: 03 خرداد 1404

معرفی و دانلود کتاب صوتی پیراهنی بر آب | لیلا باقری | آوانامه

«قبل از تمام شدن بیست وچهار ساعت از مجرا برو بیرون.» هنوز بیست وچهار ساعت نشده. فوقش نصف روز گیر افتاده باشد اینجا که مثل کابوس درهم برهم و عجیب است. دیگر توان اینجا ماندن ندارد. کابوس لعنتی هم که باشد باید اقلاً دو دقیقه ای چشم وا کند و خیالش تخت شود که در بیداری اوضاع آنقدرها هم بی ریخت نیست. تصویرها پشت سر هم در مغزش رژه می روند و گوم گوم نبضش را می چسبانند به سرش. نمی شود گفت مثل گنجشکی گیر افتاده در اتاقی که خودش را بی هوا می زند به شیشه تا فرار کند. با این حجم از نبض، اقلاً باید شترمرغ باشد. دلش می خواهد جمجمه اش را باز کند تا هوایی بخورد. نه، اصلاً قفسه ی سینه اش را بشکافد، شاید خنک شود. از دریچه ی نزدیک بازار پایین می آید. دعا می کند حساب و کتابش درست از آب دربیاید و از انتهای بازار و نزدیک حمام خرابه آمده باشد، نه ابتدایش. پله ها را نمی شمرد اما اقلاً بیست تا هستند؛ باریک و بلند. بوی نم و لجن، از نیمه های پله ها که نور و تاریکی ملغمه ای تاریک و روشن درست می کنند، دماغ را پر می کند. به تاریکی که می رسد، بو وحشی تر می شود.