جاناتان فیلدز در کتاب ظرفهای وجودتان را پر کنید، برای هر فردی سه ظرف متصور شده است؛ ظرف انرژی حیاتی، ظرف ارتباط و ظرف مشارکت. او به شما میآموزد که چگونه این سه ظرف را پر کنید و در نهایت به یک زندگی خوب و شادمانه دست یابید.
درباره کتاب ظرفهای وجودتان را پر کنید
همهی ما در برهههایی از زندگیمان دچار چنین احساساتی میشویم و دیگر شور و شوق سابق برای رسیدن به اهداف و علایقمان را نداریم و بیهیچ قیدوشرطی در برابر شرایط تسلیم میشویم. در چنین مواقعی سعی کردهایم که خودمان را از این انفعال و بیعملی بیرون بکشیم. این کرختی و بیانگیزگی در افراد، جاناتان فیلدز (Jonathan Fields) را بر آن داشت که برای نگارش کتاب ظرفهای وجودتان را پر کنید (How to live a good)، دست به قلم شود. کتاب حاضر تحول عظیمی در زندگی شما ایجاد خواهد کرد.
وقت آن رسیده که پروژهی زندگی خوب خودتان را شروع کنید و خویشتن را برای رسیدن به خوشبختی آماده سازید. کتاب ظرفهای وجودتان را پر کنید در این مسیر رهبر و راهنمای شما خواهد بود. تمرینهای ارائهشده در این کتاب را بهصورت روزانه و مداوم انجام دهید. برای پشتیبانی شما منابع متعدد دیگری در کتاب معرفی میشوند که میتوانند الهامبخش باشند.
نکوداشتهای کتاب ظرفهای وجودتان را پر کنید
- جاناتان فیلدز در این کتاب همچون یک راهنما به شما میآموزد که چگونه یک زندگی پرانرژی داشته باشید و برای انجام کارها مشتاق باشید و ارتباطاتتان را گسترش دهید. (گرچن روبین، نویسندهی پرفروش نیویورک تایمز)
- فیلدز انبوهی از نکات کاربردی و تمرینات عمیق را در اختیارتان قرار میدهد تا یک زندگی خوب داشته باشید. (دانیل اچ، نویسنده)
- جاناتان فیلدز در کتاب ظرفهای وجودتان را پر کنید، دستورالعملهای ساده و علمی تأییدشدهای را به شما ارائه میدهد تا زندگی خوبی داشته باشید. (هافینگتون، نویسنده کتاب انقلاب)
- جاناتان فیلدز لنزی ساده و در عین حال قدرتمند ارائه میدهد که از طریق آن میتوانید به زندگی خود نگاه کنید و روزهای خود را از طریق سرزندگی، مشارکت و ارتباط طراحی کنید. (النا بروور، نویسنده)
کتاب ظرفهای وجودتان را پر کنید برای چه کسانی مناسب است؟
انسانها تعاریف مختلفی از خوشبختی و زندگی خوب دارند و در تمام طول زندگی خود در جستجوی آن هستند. در حالت کلی میتوان گفت خوشبختی، احساساتی نظیر شادی، رضایت، خرسندی و دستیابی به موفقیتها را شامل میشود. از منظر علم روانشناسی، خوشبختی احساسی درونی است که با لذتی درونی همراه میباشد. این احساس کاملاً مقطعی است. ممکن است فردی که تا دیروز احساس خوشبختی میکرده و معتقد بوده که زندگی خوبی دارد، دیگر چنین احساسی نداشته باشد. اما چه میشود که برخی از افراد با وجود برخوردری از امکانت و شرایطی که شاید برای دیگری آرزو باشد، احساس خوشبختی نمیکنند؟ چه اتفاقی میافتد که عدهای با گذر زمان، امیال و علایق خود را به دست فراموشی میسپارند و خوشبختی بهیکباره از زندگیشان رخت برمیبندد؟
اگر بهتنهایی کار را شروع کنیم، شانس ما برای مقید و متعهدشدن به کار و پیگیری آن تقریباً بسیار کم است. ما در فعالیتها و کارهایی که سرگرمی محسوب نمیشوند یا فعالیتهایی که به سطحی مشخص از مهارت نیاز دارند، نیاز به همراهی دیگران داریم. انجام دادن یا پیگیربودن در این فعالیتها اغلب به سطح و میزانی از اراده، بهویژه در روزهای ابتدایی، نیاز دارد. اما نکتهی شگفتانگیز این است که دربارهی فعالیتهای موردعلاقهمان هم این وضعیت صدق میکند. به این مثال توجه کنید: فرض کنید به کلاس یوگا یا کلاسی هنری که علاقه دارید میروید. میخواهید فعالتر باشید. به همین دلیل، سه بار در هفته را به آن اختصاص میدهید. بعد زندگی مجال را از شما میگیرد. سفری پیش میآید یا سرما میخورید یا باید کاری را سر موعدی مقرر تحویل دهید یا فامیلها بر سرتان آوار میشوند و باید کل روزهای هفته را با آنها بگذرانید. برنامهی منظم شما به هم میریزد و با وجود علاقهی زیاد، پیگیری برنامهی منظم قبلی سخت میشود. هرچه این وقفه بیشتر طول بکشد، بیشتر احساس شرمندگی میکنید و میترسید که به نقطهی صفر برگردید و درنهایت کل ماجرا و فعالیت به فراموشی سپرده میشود، مثل یک خواب.
یکی از دلایلی که بسیاری از ما، با وجود میل، اراده و اطلاعات کافی، نمیتوانیم در انجام کارهای موردعلاقهمان موفق باشیم، مشغلههایی است که جلوی ادامهی کار را میگیرد. هیچ سحر و جادویی برای رسیدن به موفقیت وجود ندارد. هر چیزی که بهدنبال رسیدنش باشیم؛ ساختن دورهی شغلی خوب، داشتن رابطهی خوب، سلامتی، یا زندگی خوب، مستلزم تلاشی دائمی است؛ یعنی بعد از هر بار خراب شدن کار، دوباره باید برگردید و درست کنید، چون این خرابی و اختلال، ناگزیر است و شما باید دوباره فعالیت را از سر بگیرید و برنامهی روزانهتان را احیا کنید.