داستان فیل را مصطفی مستور ترجمه و نشر چشمه منتشر کرده است.
دربارهی مجموعه کتاب تجربههای کوتاه
قیمت نسخه الکترونیک
داستان فیل را مصطفی مستور ترجمه و نشر چشمه منتشر کرده است.
قیمت نسخه الکترونیک
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%81%DB%8C%D9%84/book/76580
ریموند کِلِوی کارور جونیور (1988-1938)، شاعر و نویسندهی آمریکایی داستانهای کوتاه بود. او در خانوادهای کارگر متولد شد و پس از پایان دورهی دبیرستان مجبور شد در کنار پدرش به کارگری بپردازد. کارور در نوزدهسالگی ازدواج و کمی بعد به همراه خانوادهاش به کالیفرنیا نقلمکان کرد. این جابهجایی تأثیر بزرگی بر زندگی او گذاشت؛ کارور در دانشگاه کالیفرنیا ثبتنام و در رشتهی نویسندگی خلاق شروع به تحصیل کرد. در همین دوران بود که نوشتن را آغاز نمود و اولین داستانهای کوتاهش را به چاپ رساند. کارور نویسندهای مینیمالیست و واقعگرا بود و تأثیر عمیقی بر ادبیات آمریکا، مخصوص داستانهای کوتاه داشت. «وقتی از عشق حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» و «کلیسای جامع» از مشهورترین مجموعه داستانهای او به شمار میروند. او چندین بار برندهی بهترین داستان کوتاه جایزهی اُ. هنری شد.
کتاب فیل نوشتهی ریموند کارور، داستان مردی را روایت میکند که مجبور است به هر نحوی از اعضای خانوادهاش حمایت کند و دائماً به همهی آنها پول قرض بدهد. او سخت کار میکند تا بتواند برادرش، مادرش، همسر سابق و دختر و پسرش را از نظر مالی تأمین کند، درحالیکه هیچوقت آسایشی برای خودش نداشته است؛ اما یک روز به همهی آنها نامه مینویسد و میگوید میخواهد برای همیشه برود. این داستان کوتاه از آخرین نوشتههای کارور است.
به جز برادرم، سه نفر ماهانه از من مىگرفتند: مادرم، دخترم و همینطور زن سابقام. اما پسرم هم پول لازم داشت. بعد از اینکه از دبیرستان فارغالتحصیل شد، وسایلاش را جمع کرد و از خانهى مادرىاش رفت بیرون. همهجا را رها کرد و رفت به کالجى در شرق، در نیو همپشایر. کسى تا حالا اسم نیو همپشایر به گوشاش خورده؟ به هرحال او اولین کسى در خانوادهى من و زنام بود که مىخواست به کالج برود. به همین خاطر همه فکر کردند که چه فکر خوبى. اولاش من هم همین نظر را داشتم. چه مىدانستم که کالجرفتن او به قیمت بر بادرفتن پول من تمام مىشود؟ مدام از بانکها وام مىگرفت تا چرخ زندگىاش را بچرخاند. دوست نداشت کنار درسخواندن کار هم بکند. این چیزى بود که خودش مىگفت. و البته به گمانام شرایط او را درک مىکنم. حتى تا حدى با او همدردى مىکنم. کى از کار خوشاش مىآید؟ من یکى که خوشام نمىآید.
وابستگی و پذیرش از درونمایههای اصلی داستان کوتاه فیل است. شخصیت اصلی داستان ریموند کارور، میداند که دیگران به او وابسته هستند و تا حدی آن را قبول میکند. پس از اینکه برنامهی رفتن به استرالیا نقش بر آب میشود، او جایگاه خود را کاملاً میپذیرد و دیگر مقاومت نمیکند. میپذیرد که وظیفهی او در قبال آنها همین است و نمیتواند از آن شانه خالی کند. حالا او رهاییاش را نه در فرار کردن و رفتن به استرالیا، که در رؤیا میبیند. رؤیای بازگشت به کودکی. زمانی که بر روی شانههای پدرش مینشست، انگار پشت فیل بزرگی نشسته بود و از بازی با او لذت میبرد. این خیال تنها جایی است که او به کس دیگری وابسته است و به شانههای فرد دیگری تکیه میکند. اینچنین احساس سبکی و رهایی میکند.
تجربههای کوتاه، مجموعهای متشکل از داستانها و نمایشنامههای کوتاه و کمحجم نویسندگان معروف و بزرگ دنیاست. در این سری تاکنون آثاری از وودی آلن، مارک تواین، فرانتس کافکا، مارگریت دوراس و… به چاپ رسیده است. این مجموعه متعلق به نشر چشمه است و سرپرستی آن را حسن ملکی بر عهده دارد.
داستان فیل (Elephant) از آخرین کارهای ریموند کارور (Raymond Carver) است؛ کسی که از بزرگترین داستان کوتاهنویسان تاریخ ادبیات آمریکا محسوب میشود و منتقدین او را از قلههای داستاننویسی میدانند. کارور در این داستان مثل بقیهی آثارش قصهای واقعگرایانه و البته تلخ را روایت میکند. مردی که برای تأمین مخارج خانواده، مجبور است خود را فدا کند. او مرد خوب و سادهدلی است که نمیتواند به کسی پاسخ نه بدهد. به برادرش که بارها از او پول گرفته و پس نداده، باز هم قرض میدهد. در برابر تهدیدات پسرش عقبنشینی میکند. نمیخواهد مادر و دخترش را برنجاند و مأیوس کند. درواقع تمام تلاش او این است که خانوادهاش خوشحال و راحت باشند و به خاطر همین خود را بهسختی میاندازد.
این کتاب به دوستداران داستانهای کوتاه و ادبیات آمریکا پیشنهاد میشود.
راوی داستانِ فیل، مردی است که زیر فشار اقتصادی زیادی قرار دارد و مجبور ساعتهای طولانی و بهسختی کار کند. او سالهاست که مجبور است به تمام اعضای خانوادهاش پول بدهد. برادرش که کارش را از دست داده به بهانهی دادن اجارهی خانه و شروع کار جدید، هرچند وقت یکبار، از او پولی قرض میگیرد و پس نمیدهد. از سوی دیگر او همیشه برای مادرش هم پول میفرستد تا قسطهایش را بدهد. همچنین با حکم دادگاه باید ماهانه مخارج همسر سابقش را هم بپردازد. او یک پسر و دختر جوان دارد که دائماً از او پول میخواهند. حتی پسرش تهدیدش میکند که اگر به او پول ندهد دست به کارهای مجرمانهای خواهد زد. با تمام اینها او هیچ دلخوشیای برای خودش ندارد. بعد از کار، روی صندلی خانهاش مینشیند و هیچ کاری نمیکند. او که خسته شده، روزی نامهای برای همهی اعضای خانواده میفرستد و در آن مینویسد میخواهد اسمش را عوض کند، از کارش استعفا دهد و برای همیشه از استرالیا برود. اما پاسخهایی دریافت میکند که باعث ناامیدیاش میشوند…
پولى را که دخترم مىخواست براى او فرستادم. هر وقت پول مىخواست برایش مىفرستادم. بعد به او گفتم فکر مىکنم سادهتر این باشد که اول هر ماه مبلغى – نه چندان زیاد اما به هر حال مقدارى پول براى او بفرستم. این پولى بود که مىتوانست روى آن حساب کند، پولى که فقط مال او بود، نه کس دیگر – مال او. به هرحال من امیدوار بودم که فقط او و بچههایش از آن پول استفاده کنند. خیلى دلام مىخواست مىتوانستم به طریقى جلوى آن عوضىئى را که با دخترم زندگى مىکرد بگیرم و نگذارم دستاش حتى به پرتقال یا حتى تکه نانى که با پول من تهیه مىشد، برسد. اما نمىتوانستم. باید براى دخترم پول مىفرستادم و به این هم فکر نمىکردم که او حالا دارد با پول من بشقاباش را پُر از تخممرغ و بیسکویت مىکند.