شکی نیست که میتوان بسیاری از مطالب بیانشده در کتاب مدرسه خلاق را محل نقد و اعتراض دانست؛ با این حال، این نیز مسلم است که آموزهی کلیای که در بطن این مطالب مستتر است، فارغ از جزئیات بحثبرانگیز، قابل دفاع، یا دستکم، قابل تأمل به نظر میرسد. به همین جهت نیز، خواندن کتاب مدرسه خلاق، فارغ از رویکردی که در نهایت در قابل محتوای آن اتخاذ خواهیم نمود، برای یکایک ما سودمند خواهد بود، و چنانکه خواهید دید، به شناختِ بهتر ما از خود منتهی خواهد گشت؛ زیرا، رویهمرفته، همهی ما محصول همان نظام آموزشیای هستیم که سازوکار حاکم بر آن، در این کتاب به دقت مورد نقد و بررسی قرار گرفته است…
نکوداشتهای کتاب مدرسه خلاق
لو آرونیکا (Lou Aronica) نیز همچون رابینسون نویسندهای مطرح و شناختهشده در حیطهی مطالعات فرهنگی است. علاوه بر این، او در دو حوزهی نشر کتاب و ویرایش متن نیز فعالیت دارد.
نظام آموزش و پرورش در تمام نقاط دنیا از اهمیتی حیاتی برخوردار است. به نحوی که بیراه نخواهد بود اگر مدعی شویم که پیشرفت یا عدم پیشرفت هر جامعه، به ماهیت نظام آموزشی حاکم بر آن منوط است. سیاستهای کلان در یک نظام آموزشی ایدهآل، بیش از همه معطوف به کشف و پرورش استعدادهای متنوعِ افراد است. در چنین نظامی، اصلِ اول و آخر پیدا کردن مسیرهایی است که منتهی به پرورش خلاقیتِ فردی انسانها میگردند. این سیستم آموزشیِ مطلوب و آرمانی، به علت ماهیت خود، اساساً میانهی چندانی با آزمون و امتحان -که بلای جان تمام دانشآموزان عالم است!- ندارد. همچنین، در این نظام، نمیتوان نشانی از تقسیمبندیِ دروس به شیوهی سنتی یافت. در یک کلام، هدف از برقراری نظام آموزشیای که توصیف آن رفت، نه تحویل نیروی کاری منضبط و عاری از احساسات به جامعه، بلکه پرورش انسانی نوین است که قادر باشد تمام استعدادهای بالقوهی خویش را به فعلیت برساند.
ناگفته پیداست که اغلب نظامهای آموزشی در جوامع امروزی، با آن نظام آرمانی که مختصاتش را به اختصار در سطور فوق ترسیم نمودیم، فاصلهی بسیار دارند. حال، کاملاً موجه و ضروری است که از خود دربارهی چارهی کار بپرسیم. چگونه میتوان علیه نظام آموزشی معیوب و ناکارآمدی شورید که در قریب به اتفاق کشورهای جهان حاکم است؟ آیا راهی برای سرنگون ساختن این سیستم و جایگزین ساختن آن با نهادی بهکل متفاوت وجود دارد؟ آیا ممکن است که نظام سنتی آموزش و پرورش، که به زعم اغلب صاحبنظران، مولودِ انقلاب صنعتی و نیازِ آن به تربیت نیروی کار بوده است، با تحول گامبهگام جامعهی بشری، به نحوی خودکار تغییر ماهیت دهد؟ اگر نه، چگونه میتوان آن را به چنین تغییر ماهیتی وادار ساخت؟…
مقدمه: یک دقیقه به نیمهشب
[1]: بازگشت به اصول
جنبش استانداردها
اوضاع جنبش استانداردها چطور است؟
اثرات جانبی جنبش استانداردها
بازگشت به اصول
[2]: تغییر استعارهها
آموزش جایگزین
آموزش صنعتی
اهداف صنعتی
ساختارهای صنعتی
اصول صنعتی
مسائل انسانی
پرداخت هزینۀ واقعی
اندامواره و ماشینواره
[3]: تغییر مدارس
قوانینی که میشود تغییرشان داد
داستان دو سیستم
زندگیکردن با درهمبافتگی
داستان دو پروژه
[4]: یادگیرندگان مادرزاد
جذبه و شکنجۀ یادگیری
یک تجربۀ شخصی
تنوع هوش
آموزش شبیه بازی بچههاست
[5]: هنرتدریس
معلمها چه نقشی دارند؟
قدرت تدریس
کلاس وارونه
تدریس خلاق
یادگیری تدریس
[6]: چه چیز ارزش دانستن دارد؟
هدف برنامۀ درسی چیست؟
مناقشۀ همیشگی
از کجا شروع کنیم؟
پیشنهاد یک ساختار
یافتن سبک صحیح
دمکراسی پویا
اصول برنامۀ درسی
[7]: امتحان، امتحان
استانداردها و استانداردسازی
پیامدهای زیانبار استانداردسازی
پیامدهای زیانبار استانداردسازی و سودی سرشار
مادرِ تمام آزمونها
نیاز به ارزشیابی (و آزمون)
ارزشیابی بهمثابۀ یادگیری
تصویری از آینده
[8]: اصولی برای مدیران
نقشهایی برای مدیران
تغییردادن فرهنگها
پرورش زمینهها
آنسوی دروازهها
رتبهشکنی و پیشروبودن
ریشههای موفقیت
[9]: همهچیز به خانه برمیگردد
کمکگرفتن از والدین
مثل عقاب پاییدن
از خانه به مدرسه
به فرزندانتان خوب تدریس کنید
[10]: تغییر جوّ
ریشههای موفقیت
سیاستهایی برای رشد
تغییر مسیر
متفاوت عمل کردن
مشکل چیست؟
سازماندهی تغییر
نقش شما
سخن آخر
تقدیر و تشکر، پی نوشتها، نمایه