نشر هاروارد، از معتبرترین مراجع حوزهی مدیریت و رهبری کسبوکارها، این سری کتابها را به چاپ رسانده و در ایران نیز، نسخهی فارسی این مجموعه، با برگردان نرگس شفیعی، به کوشش نشر آموخته، در اختیار فارسیزبانان قرار گرفته است.
در هر موقعیت شغلی که هستید و هر پست و سمتی که دارید، برای کنترل بهتر امور و فعالیتهایتان، پیشنهاد میکنیم کتاب مدیریت زمان را از دست ندهید. کتابی که در مدتی بسیار اندک، نکاتی سودمند را به مدیران شرکتها و کارآفرینها و ادارهکنندگان کسبوکارها آموزش خواهد داد.
جملات برگزیده کتاب مدیریت زمان
- اولین گام به سوی مدیریت مؤثر زمان، خودآگاهی است.
- چه در مسیر باشید و چه خارج از مسیر، نکتهی مهم این است که پیوسته یادگیری را ادامه دهید.
- قلهها و موانع همواره در زندگی شغلی شما وجود دارند، و نمیتوانید به طور کامل از آنها اجتناب کنید.
- همهی ما کارها را به تعویق میاندازیم؛ و معمولاً بیشتر وقتی این کار را انجام میدهیم که از انجام کار خاصی، ترس بیشتری داشته باشیم.
در بخشی از کتاب مدیریت زمان میخوانیم
فرض کنید هدف شما بهبود تواناییتان در مدیریت افراد است، اما اندازهگیریهایی که هنگام پیگیری زمانتان انجام دادهاید نشان میدهند در هفته تنها 1 ساعت صرف کارهای مرتبط با مدیریت افراد کردهاید (که به هیچ وجه کافی نیست). برای دستیابی به هدفتان باید زمان، انرژی، و منابع بیشتری به آن اختصاص دهید. اما تا چه حد؟ 3 ساعت؟ 5 ساعت؟
شاید اگر از ما بپرسند، دشوارترین بخش برنامهریزی، کدام قسمت آن است، همگی معتقد باشیم که طراحی برنامه از همهی بخشهای آن سختتر است اما در واقع اوج کار ما، نه طراحی، بلکه پایبندی به برنامه خواهد بود. اینکه بتوانیم در طول زمان، به ترتیب و اولویتهایی که در برنامهی کاریمان گنجاندهایم متعهد باشیم، از دشوارترین فعالیتهای مدیریتی به حساب میآید. لازم است بیاموزیم که برای رسیدن به اهداف مورد نظرمان و انجام کارها در محدودهی زمانی خودشان، در مسیر اجرای برنامهها باید کمی استقامت و مداومت به خرج بدهیم.
در مرحلهی چهارم، زمان اجرای برنامهریزی فرا میرسد. نکتهی مهم این است که بتوانیم در بازهی زمانی تعیینشده، وظایفی را که در برنامه گنجاندهایم به انجام برسانیم. در این بخش بهخوبی میبینیم که آیا برنامهی طراحیشده با واقعیت منطبق بوده یا صرفاً برنامهای ایدهآل و دور از واقع برای فعالیتهایمان چیدهایم.
گاهی در حین عمل به برنامهها ممکن است دچار لغزشهایی بشویم که بهخودیخود متوجه آنها نخواهیم شد. یا اینکه پیروی از برنامهریزی ما را متوجه نکاتی بکند که برای بازطراحی برنامهها بدان نیاز داریم. در مرحلهی نهایی، باید مجدداً خود و عملکردمان را ارزیابی کنیم. با این روش، میبینیم که تا چه حد در رسیدن به خواستهها و اهدافمان موفق بودهایم و چه تغییراتی را باید اعمال کنیم.
در ابتدا، فکر کنید برای رسیدن به هدفتان چه کارهایی باید انجام دهید. احتمالاً مایل خواهید بود به میزان بیشتری با 8 زیردست مستقیم خود در تعامل باشید. یک روش برای انجام این کار، ترتیب دادن جلسات هفتگی نیمساعته با هر یک از آنهاست که در مجموع به 4 ساعت میرسد. همچنین ممکن است بخواهید به صورت جدیتر به برنامهریزیِ آموزشی برای آنها فکر کنید (که احتمالاً باز هم به نیم ساعت زمان در هفته برای هر یک نیاز خواهید داشت).
ساختار اصلی کتاب حاضر از شش بخش یا هدف کلی تشکیل شده. در بخش اول به اهمیت مدیریت زمان و کنترل آن پی خواهید برد. درست است که همگی از محدودیتهای زمانی و نقش مهم آن در چینش و انجام فعالیتهایمان آگاهیم، اما کتاب حاضر فرصتی را به ما میدهد تا این مسئله را بهگونهی دیگری بازبینی کنیم.
سپس، فکر کنید این 3/5 ساعت زمان اضافی را چگونه باید به دست آورید. احتمالاً وقت آزاد چندانی در اختیار ندارید، بنابراین باید زمان کمتری صرف انجام موارد دیگر کنید. تشخیص اینکه زمان چه کاری را باید کاهش دهید میتواند مشکل باشد، چرا که میخواهید تعدیلهای درستی انجام دهید. اگرچه هدف کلی شما صرف زمانی بیشتر برای مهمترین فعالیتهایتان است، اما ممکن است تعداد زیادی کارهای کمارزش که بتوان آنها را کنار گذاشت نداشته باشید. مسلماً میتوانید با کنار گذاشتن برخی عادات، ناکارآمدیها، و اتلاف وقتهایی که با پیگیری زمانتان پیدا کردهاید قدری وقت آزاد به دست آورید؛ مواردی مانند 30 دقیقهای که پس از جلسات صرف استراحت میکنید. اما برخی تصمیمات میتوانند مشکلتر و مستلزم آن باشند که اگر زمان کافی پیدا نکنید، اهدافتان را فراموش یا بازبینی کنید.