کتاب من زنده ماندم: سونامی ژاپن، 2011 درباره پسری به نام بن، مادرش، برادرش هری و پدربزرگشان اوجیسان است. پسرک داستان من زنده ماندم، تنها چهار ماه است که پدر خود را از دست داده. او برای یادبود پدر، راهی ژاپن میشود، اما حوادث آینده، ماجرا را از این هم برای پسرک عجیبتر خواهند کرد. یک روز صبح، تمام دردهای پسر، جای خود را به ترسی بزرگ میسپارند. گزارشهای هواشناسی خبر از طوفانی عظیم میدهند، موجهای دریا یکی پس از دیگری بلند میشوند و خود را به ساحل میکوبند؛ طول هر موج به چندین متر میرسد. طولی نمیکشد که آب، خود را به خانهها نیز میرساند؛ خانهی عموی بن به کل خراب میشود و با موجی بزرگتر، همهی اعضای خانواده از هم جدا میافتند.
طبق یکی از داستانهای پدر دربارهی شوگاهاما، درختان گیلاس جادویی بودند. بابا میگفت اگر کسی بتواند تا نوک درخت بالا برود، میتواند آرزویی کند. بِن میدانست که این یکی از داستانهای خیالی بابا بود، ولی هری همهچیز را باور میکرد. تمام هفته حواسش به درخت گیلاس توی حیاط کوچک اوجیسان بود و انتظار میکشید باران بند بیاید تا بتواند از درخت بالا برود. آن روز آسمان آبی و صاف بود و هری هم آماده. کمی به بِن نزدیک شد و پرسید: «میدونی میخوام چه آرزویی بکنم؟» چشمان مسیرنگش برق زد. «میخوام آرزو کنم بابا برگرده پیشمون.» این جملهاش بِن را بدجوری به هم ریخت. با خشم جواب داد: «هری! میدونی که بابا رفته و دیگه نمیتونی اون رو برگردونی!»
حالا بن، هزاران کیلومتر دورتر از محل زندگی اصلی خود، در جایی که جز کلمهی سونامی چیزی از زبان مردمانش نمیداند و در میان اقیانوسی از آب و خرابه، برای زنده ماندن خود تلاش میکند. اما بنِ نوجوان چطور از پس این همه سختی برمیآید؟ آیا او راهی برای نجات دادن خود و یافتن دوبارهی خانوادهاش پیدا خواهد کرد؟ آیا زندگی بار دیگر روی آفتابی خود را به بن نشان خواهد داد؟ برای رسیدن به پاسخ سؤالات خود با ماجرای جذاب کتاب من زنده ماندم همراه باشید. این کتاب اولینبار در سال 2013 منتشر شد و نسخهی فارسی آن نیز به همت نشر پرتقال و با ترجمهی مریم رئیسی در دسترس علاقهمندان فارسیزبان قرار گرفت.
دربارهی مجموعه کتابهای من زنده ماندم
لارن تارشیس یکی از نویسندگان محبوب دنیای ادبیات کودک و نوجوانان است. او بیش از همه بابت مجموعهی معروف خود، «من زنده ماندم» شناخته میشود. هر قسمت از این مجموعه به داستان یک کودک یا نوجوان و مواجههی او با یکی از وقایع مهم تاریخی یا طبیعی پرداخته میشود. این داستانها بر قدرت و ویژگی انطباقپذیری کودکان و نوجوانان در برابر شرایط سخت تأکید دارد؛ برای مثال در قسمتهای دیگر این مجموعه موضوعاتی مثل انقلاب آمریکا، بمباران پرل هاربر و سایر رویدادهای جهان آورده شده است. از دیگر کتابهای ترجمهشده از این مجموعه میتوان به «کولاک 1888»، «کشتی تایتانیک 1912» و «طوفان کاترینا، 2005» اشاره کرد.
اشک در چشمان هری حلقه زد. هری هم داد زد: «حالا میبینی!» و همانطور که نییا را محکم بغل کرده بود، رویش را برگرداند و از اتاق دوید بیرون. ناگهان بِن هم زد زیر گریه. سریع از جایش بلند شد، با حرص اشکهایش را پاک کرد و به خودش مسلط شد. فکر کرد که باید مثل بابا قوی باشد. وقتی بِن نوزاد بود، در آخرین مأموریت بابا به افغانستان موتور هواپیمایش منفجر شد. او مجبور شد در قلمروی دشمن با چتر نجات از جتِ در حال سقوط خارج شود و خودش را نجات بدهد. موقع فرود با چتر نجات، مچ پایش شکسته بود. بااینحال موفق شد فرار کند و قبل از اینکه نیروهای دشمن او را پیدا کنند، در کوهها پناه بگیرد. شش روز درون غاری مخفی شد تا اینکه بالاخره بالگرد تفنگداران نیروی دریایی آمریکا نجاتش داد. بِن پدرش را تصور میکرد که با ارادهای پولادین میان تاریکی ایستاده و حتی یک لحظه هم گریه و زاری نکرده بود. بِن هم مصمم بود همانطور رفتار کند. رفت سراغ هری. در دلش گفت اگر کمکش کند از درخت بالا برود که مشکلی پیش نمیآید. ولی دیر رسید.