معرفی و دانلود کتاب و سرانجام مرگ | آگاتا کریستی | نشر کتاب هرمس


معرفی کتاب و سرانجام مرگ

آگاتا کریستی، نویسنده‌ی پرآوازه‌ی داستان‌های جنایی، در کتاب و سرانجام مرگ، شم بی‌نظیر کارآگاهی خود را به حال‌وهوای داستان‌های تاریخی می‌آمیزد. روایت این ماجرا، در مصر باستان و در صد‌ها سال پیش از میلاد مسیح رخ می‌دهد. با ورود همسر تازه‌‌ی ایمهوتپ به خانه‌ی او، اوضاع و احوال برای اهالی خانه‌ی این مرد به‌کل به هم می‌ریزد و وارد حوادث عجیب و غیرمنتظره‌‌ای می‌شود. این داستان را همچنین می‌توان از اولین داستان‌های تاریخی معمایی دانست.

درباره‌‌ی کتاب و سرانجام مرگ

ماجراهای کارآگاهی بسیاری از ملکه‌ی داستان‌های جنایی، بانو آگاتا کریستی (Agatha Christie) به‌جا مانده اما کم‌تر اثری می‌توان در میان کتاب‌های او پیدا کرد که علاوه‌بر ویژگی‌های ژانر معمایی، در دسته‌ی رمان‌های تاریخی نیز جای بگیرد. کتاب و سرانجام مرگ (Death Comes as the End) از این منظر یک اتفاق خارق‌العاده در ردیف داستان‌های این نویسنده‌ی بزرگ بریتانیاست؛ داستانی که چهره و نمای تازه‌ای از توانمندی‌های این داستان‌نویس خوش‌قلم را نشان مخاطبان خواهد داد.

کتاب و سرانجام مرگ برخلاف دیگر آثار آگاتا کریستی، نه در قرن بیستم بلکه در بیش از 2000 سال پیش از میلاد مسیح روایت می‌شود. «ایمهوتپ»، شخصیت اصلی این داستان و یک مرد مصری‌ست. او به همراه خانواده‌ی خود و در زمانه‌ی فراعنه‌ی مصر روزگار نسبتاً خوشی می‌گذراند. اما زندگی ایمهوتپ و اعضای خانواده‌‌اش با یک تصمیم نابه‌جا از طرف او با سیلی از وقایع پیش‌بینی‌نشده رو‌به‌رو می‌شود. وقتی که ایمهوتپ تصمیم می‌گیرد زن جدیدی به همسری برگزیند، هیچ‌یک از اهالی خانه انتظار این عضو جدید و تازه‌وارد را نداشتند. اما با ورود همسر تازه، اوضاع حتی از تصور اهالی خانه نیز بدتر و پیچیده‌تر خواهد شد.

معرفی و دانلود کتاب و سرانجام مرگ

داستان و سرانجام مرگ، از دریچه‌ی نگاه دختر ایمهوتپ، که بیوه‌ای جوان است روایت می‌شود. او «رنیسنب» نام دارد و از زمان ورود همسر جدید پدرش یعنی «نوفرت» شاهد حوادث و جزئیات وقایع پیش رو خواهد بود. نوفرت خیلی زود به دشمن اصلی اهالی خانواده‌ی مرد و ازجمله پسران او تبدیل می‌شود. نقشه و ترفند‌های مختلف نوفرت برای آزردن اهالی خانه یکی‌یکی به در بسته می‌خورد؛ اما با پیدا شدن پیکر بی‌جان زن در کنار صخره‌های رود نیل، ورق ماجرا به‌کلی برمی‌گردد. حالا تک‌تک اعضای خانواده‌ی ایمهوتپ و ازجمله پسران او متهم ردیف اول این حادثه هستند.

رمان و سرانجام مرگ حاصل ایده و خلاقیت ناب آگاتا کریستی در روز‌های سفر به مصر است. او که به همراه همسر باستان‌شناس خود نقاط مختلفی از دنیا را رصد کرده بود، حالا در مصر جزئیات تازه و خیره‌کننده‌ای از زندگی مردمان گذشته در مصر باستان را مشاهده می‌کرد. ایده‌ی اولیه‌ی داستان و سرانجام مرگ نیز به‌طور ویژه از یک نامه‌ی تاریخی در ذهن آگاتا کریستی جرقه خورد. این نامه‌ از زبان یک مرد نوشته شده بود که اهالی خانه‌ی خود را بابت برخورد بد با همسر جدیدش سرزنش می‌کرد.

همچنین داستان و سرانجام مرگ را می‌توان نقطه‌ی شروعی بر یک نوع سبک ادبی تازه و جذاب دانست که این‌روز‌ها به عنوان ادبیات معمایی تاریخی یاد می‌شود. این داستان اولین‌بار در سال 1944 چاپ شد و باتوجه به ویژگی‌های منحصر‌به‌فرد آن نظر بسیاری از مخاطبان آثار آگاتا کریستی را به خود جلب کرد. خبر خوب آن‌ که نسخه‌ی فارسی داستان و سرانجام مرگ نیز به تلاش انتشارات هرمس دراختیار خوانندگان علاقه‌مند قرار گرفته. ترجمه‌ی این کتاب را فائزه اسکندری برعهده داشته است.

نکوداشت‌های کتاب و سرانجام مرگ

  • آگاتا کریستی در به اشتباه انداختن مخاطبان خود استاد است. فرقی ندارد زمان خواندن آثار او تا چه اندازه منطقی می‌اندیشیم؛ او همیشه می‌تواند حدسیات ما را پوچ کند. (مارگارت مارون، داستان‌نویس)
  • تازگی این کتاب شگفت‌انگیز است. آن را تحسین می‌کنم. (بررسی نشریه‌ی آبزرور)

کتاب و سرانجام مرگ برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان داستان‌های معمایی و جنایی و پیگیران رمان‌های تاریخی هر‌دو به یک اندازه از مرور این ماجرای هیجان‌انگیز لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب و سرانجام مرگ می‌خوانیم

رنیسب آمد روى ایوان و همانجا ایستاد و چشمهایش را از شدت نور خورشید بست.

وحشت‌زده و ناراحت بود و ترسى عجیب وجودش را در بر گرفته بود. با خودش حرف مى‌زد و این کلمات را بارها و بارها با خودش تکرار مى‌کرد:

«باید به نوفرت هشدار بدهم… باید بهش هشدار بدهم…»

مى‌توانست از پشت سرش داخل خانه صداى مردها را بشنود: صداى هورى و یاموس که با هم قاطى شده بود و صداى بچگانه و تیز ایپى که فریاد مى‌زد. حق با ستیپى و کیت است. هیچ مردى در این خانواده نیست. نوفرت من را مسخره مى‌کند، به من مى‌خندد و با من مثل یک بچه رفتار مى‌کند. بهش نشان مى‌دهم که بچه نیستم. ترسى از عصبانیت پدر ندارم. پدرم را مى‌شناسم. افسون شده… این زن جادویش کرده است. اگر آن زن نابود شود قلب پدر دوباره متعلق به من مى‌شود… به من. من را از همه پسرانش بیشتر دوست دارد. شما همه با من مثل بچه‌ها رفتار مى‌کنید… ولى مى‌بینید. بله مى‌بینید.

با عجله از خانه بیرون آمد و خورد به رنیسنب و تقریباً او را انداخت. رنیسنب چنگ انداخت به آستینش. ایپى، ایپى، کجا مى‌روى؟ مى‌روم نوفرت را پیدا کنم.

بینم باز هم مى‌تواند به من بخندد. کمى صبر کن. بگذار آرام شوى. هیچ کداممان نباید عجولانه کارى انجام دهیم. عجولانه؟

خنده مسخره‌اى کرد.

تو هم شبیه یاموسى. محتاط! ترسو! هیچ کارى را نباید با عجله انجام داد! یاموس یک پیرزن است. سوبک هم فقط حرف مى‌زند. ولم کن رنیسنب.

آستین لباس کتانش را از حصار انگشتان رنیسنب درآورد.

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: ماه دوم طغیان، روز بیستم

فصل دوم: سومین ماه طغیان، روز چهارم

فصل سوم: ماه سوم طغیان، روز چهاردهم

فصل چهارم: ماه سوم طغیان، روز پانزدهم

فصل پنجم: چهارمین ماه طغیان، روز پنجم

فصل ششم: اولین ماه زمستان، روز چهارم

فصل هفتم: اولین ماه زمستان، روز پنجم

فصل هشتم: دومین ماه زمستان، روز دهم

فصل نهم: دومین ماه زمستان، روز دهم

فصل دهم: چهارمین ماه زمستان. روز ششم

فصل یازدهم: اولین ماه تابستان. روز یازدهم

فصل دوازدهم: اولین ماه تابستان. روز دوازدهم

فصل سیزدهم: اولین ماه تابستان، روز بیست و سوم

فصل چهاردهم: اولین ماه تابستان، روز بیست و پنجم

فصل پانزدهم: اولین ماه تابستان، روز سى‌ام

فصل شانزدهم: ماه دوم تابستان، روز اول

فصل هفدهم: دومین ماه تابستان، روز اول

فصل هیجدهم: دومین ماه تابستان، روز دهم

فصل نوزدهم: ماه دوم تابستان، روز پانزدهم

فصل بیستم: دومین ماه تابستان، روز پانزدهم

فصل بیست و یکم: دومین ماه تابستان، روز شانزدهم

فصل بیست و دوم: دومین ماه تابستان، روز هفدهم

فصل بیست و سوم: ماه دوم تابستان، روز هفدهم

اعلام


منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B1%DA%AF/book/89941