هر یک از داستانهای هفتگانهای که احمد ابوالفتحی در کتاب پلها به مخاطبان عرضه کرده، حول محور زندگی شخصیتهایی میگردند که مانند انسانهای دنیای واقعی، با مشکلات ریزودرشت زندگی دستبهگریباناند؛ و اگرچه با شادیهای زندگی همراه شدهاند اما گاهی طعم تلخ غم را نیز چشیدهاند. انسانهایی که در گیرودار شکستها و موفقیتهای زندگی، با سرنوشت محتوم خود روبهرو میشوند و اتفاقات غیرمنتظرهای را تجربه میکنند که هرگز توان تغییر آنها را ندارند. یکی از شخصیتهای درخور توجه این کتاب، در نخستین داستان آن، با عنوان «گرفتگی»، حضور دارد؛ شخصیتی که زندگیاش با خوشنویسی عجین شده، بهطوری که جهان پرپیچوخم نستعلیق، بیشتر از دنیای اطراف، برایش واقعیت دارد.
مهارت احمد ابوالفتحی در بازنمایی شخصیتها و نفوذ به عمیقترین لایههای شخصیتی آنها بهخوبی در داستانهای کتاب پلها دیده میشود. همچنین توصیفات خیالانگیز نویسنده که به کمک مخاطب میآیند تا ابعاد تازهای از جهان را بشناسد. کاربرد سنجیدهی واژگان و تغییرات بهجای زاویهی دید راوی، از مشخصههای دیگری هستند که این مجموعهی داستان را به اثری خواندنی و مجذوبکننده بدل کردهاند.
«رژ قرمز» از سیامک گلشیری، «سلام، آقای ونسان» به قلم رضا خاکینژاد، «هاملت در نمنم باران» به نویسندگی اصغر عبداللهی، «دو کام حبس» از مریم منصوری، «معبد لاکپشت» از میترا معینی، «گچ و چای سرد» به قلم آتوسا افشین نوید، «روباه شنی» اثر محمد کشاورز، «رگبار» از میثم کیانی، «چشم سگ» از عالیه عطایی، «باران در مترو» با نویسندگی مهدی افروزمنش و «دو تا نقطه» از پیمان هوشمندزاده.
با احمد ابوالفتحی بیشتر آشنا شویم
«جهان تازهی داستان» همانطور که از نام آن پیداست، مجموعهای است شامل تازهترین داستانها و رمانهای ادبیات معاصر فارسی. نویسندگانی که خالق آثار این مجموعه بودهاند، غالباً داستاننویسانی هستند که اگرچه ممکن است نامشان برای اکثر مخاطبان آشنا نباشد اما توانستهاند در سالهای فعالیت خود، در قلمرو ادبیات بدرخشند. چنانچه شما هم از دنبالکنندگان آثار ادبی معاصر هستید و تمایل دارید با نویسندگان نوظهور و موفق ایرانی و سبک و سیاق ایشان در نویسندگی بیشتر آشنا شوید، مجموعه کتابهای جهان تازهی داستان میتواند انتخاب بسیار خوبی باشد. نشر چشمه چاپ و انتشار این سری کتابها را به عهده داشته. آنچه در ادامه میبینید، شماری از برخی کتابهای این مجموعه به همراه عنوان نویسندگان آنهاست.
نویسنده و روزنامهنگار جوان ایرانی که در سال 1363 در شهر نهاوند متولد شده. احمد ابوالفتحی هم در نگارش رمان و هم در قالب داستان کوتاه طبعآزمایی کرده و آثار قابلتوجهی را با عناوین «پلها»، «ایشان» و «سال سی» به علاقهمندان دنیای داستان و رمان ارائه نموده.
در بخشی از کتاب پلها: مجموعه داستان میخوانیم
ولی پیش از اینکه جوابش را بدهم باید توفان بهپا میکرد و نمیکرد. عجلهای هم نبود!
جوابش این بود: «یعنی اگر اولشخصِ مفرد یک نفر را توی این دریاچه غرق کند باید نویسنده را مجازات کرد؟»
احمد ابوالفتحی مجموعهای از هفت داستان کوتاه خود را در کتاب پلها گرد آورده که همگی به فرازوفرودهای زندگی انسانها و تضادهای معمول سرنوشت آدمی میپردازند. مطالعهی این مجموعهی داستانی فرصتی بینظیر برای آشنایی با تازهترین آثار ادبی معاصر خواهد بود.
دربارهی کتاب پلها
دریاچه که میگویم منظورم دریاچهی واقعی نیست. تپهای بود بالای نهاوند که ما اسمِ قدیمیاش را بیشتر دوست داشتیم: چُتِ داحسین. چُت یعنی تپه. حالا اسمِ آن تپه چیزِ دیگری است: تپهی ابوذر. برای خیلیها اما آنجا نه چتِ داحسین بود و نه تپهی ابوذر. خیلیها به آن تپهی دکل میگفتند. هنوز هم میگویند. دکل موجودِ بیگانهای است که داحسین را بیخانمان کرده. بالای تپه نشسته و به نفرینهای داحسین میخندد. دا یعنی مادر. بولدوزرها و لودرها داحسین را تراشیده بودند تا دستِ مردم به دکلی که روی سرِ داحسین کاشته شده بود نرسد. دور دکل را سیمخاردار کشیده بودند. اطرافش خندق کنده بودند و پُرِ آبش کرده بودند. اطرافِ خندق را هم سنگفرش کرده بودند و درخت و میز و تشکیلات. جایی ساخته بودند برای تفریح. اما تابستانِ تابستانش هم کم کسی محضِ تفریح از آن شیبِ تند بالا میرفت. به خاطر همین بود که اردکهای دریاچه همیشه گرسنه بودند. جوری گرسنه بودند اگر سنگ هم سمتشان پرت میکردی تکان نمیخوردند. اردکها پیش از این سهتا بودند. یکی کم است، دوتا خوب است، سهتا بد است.