این کتاب را به کودکان 5 تا 10 سالِ علاقهمند به داستانهای خندهدار و قدیمی، و طرفداران قصههای حسن کچل پیشنهاد میکنیم.
با محمدرضا شمس بیشتر آشنا شویم
معرفی کتاب پهلوان پشه 1: غول بیابونی
حسن گفت: «بکِشین بکِشین. فقط یواش بکِشین دردم نیاد.»
اگر شما هم از طرفداران قصههای شبانه و روایتهای قدیمی باشید، حتماً عاشق کتاب پهلوان پشه 1: غول بیابونی خواهید شد! محمدرضا شمس، نویسندهی این داستان بامزه، با همراهی تصویرگری سحر خراسانی، روایتی متفاوت و تازه را از داستان کهن و دوستداشتنی حسن کچل، به مخاطبان خردسال ارائه میدهد. در جلد اول از این مجموعهی سهگانه، حسن کچل، با کشتن هفت پشه، ناخواسته تن به جنگ و نبرد بزرگی میدهد!
دربارهی کتاب پهلوان پشه 1: غول بیابونی
کسی را میشناسید که قصههای کودکانه و قدیمی مادربزرگها به گوشش خورده باشد، اما نامی از حسن کچل، این پسربچهی بامزه اما کمی تنبل و یکخورده حواسپرت را نشنیده باشد؟! حالا محمدرضا شمس، یکی از نویسندگان معاصر و خوشذوق ادبیات فارسی، روایت جذاب و جدیدی از این داستان قدیمی را برای خوانندگان کودک بازسازی میکند، داستان پهلوان پشه 1: غول بیابونی با تصویرگری جذاب، سحر خراسانی، بار دیگر ما را به دل قصههای رنگارنگ کودکی و حالوهوای روزگار پهلوانان و پادشاهان خواهد برد!
حسن خوابآلود گفت: «در آر، در آر!» و خمیازهی بلندی کشید. جنها لباسهای حسن را یکییکی درآوردند و لختش کردند و یک لُنگ دور کمرش بستند. بعد دستش را گرفتند و او را به طرف گرمخانهی حمام بردند. در تمام این مدت چشمهای حسن بسته بود. برای همین چشمش ندید و پایش را گذاشت روی دم یکی از جنها. جن هول شد و دمش را دودستی گرفت و محکم کشید تا از زیر پای حسن درش بیاورد. دُم کنده شد. جیغ جن تا سقف حمام بالا رفت. جنها از خوشی بالا و پایین پریدند و توی سر و کلهی هم زدند. جن دُمبریده گفت: «الان بهت نشون میدم.» و دوید چند تا صابون آورد و زیر پای حسن گذاشت. حسن لیز خورد و با آن هیکل گنده روی جن دُمبریده افتاد و لهش کرد. جنها از خنده ریسه رفتند. حسن خوابآلود چشمهاش را باز کرد و پرسید: «چی شد؟» جنی که از همه بزرگتر بود فوری دستش را به آرامی روی صورت حسن کشید و چشمهایش را بست و گفت: «چیزی نیست، چیزی نیست. تو بخواب. میخوایم کیسهات بکشیم.»
پهلوان پشه یک مجموعه داستان مصور سه قسمتی به قلم محمدرضا شمس و با تصویرگری سحر خراسانی برای کودکان است. این مجموعه با الهام از قصهها و روایتهای کودکانهی قدیمی و با تمرکز بر یکی از شخصیتهای داستانی نامآشنا در ادبیات شفاهی کودکان یعنی «حسن کچل» شکل گرفته است. محمدرضا شمس، نویسندهی این مجموعه با استفاده از گنجینههای ادبی فارسی و ترکیب آنها با روایتی خلاقانه و طنزآمیز، اثری مفید و سرگرمکننده را برای کودکان ایران زمین فراهم کرده است، اثری که در کنار پاسداشتن قصهها و حکمتهای قدیمی، همچنان برای مخاطب خردسال امروزی جذاب است و مخاطب را با خود همراه میکند.
کتاب پهلوان پشه 1: غول بیابونی برای چه کسانی مناسب است؟
بیبی گلنسا
سیب سرخ
غول بیابونی
جارچیها
حمام مخصوص
ببر درنده
کلاغ پر
لباس جنگ
اسب چموش
درخت پوک
نقشهی تازه
بیچاره حسن!
کوه دماوند
مشخصات کتاب الکترونیک
محمدرضا شمس (متولد 1336) از مترجمان و نویسندگان معاصر ادبیات فارسی و صاحب بیش از پنجاه عنوان کتاب داستانی برای کودکان و نوجوانان است. شمس اهل تهران و محلهی شاهپور است و کتابهای او تا کنون مورد استقبال هزاران مخاب خردسال و نوجوان فارسی قرار گرفته. همچنین قصههای محمدرضا شمس به کتابهای درسی نیز راه پیدا کردهاند که در این میان میتوان به قصهی «روباه و خروس» و چاپ آن در کتاب بخوانیم و بنویسیم دوم دبستان اشاره کرد. «صیادان ماه»، «پولهای روغنی»، « قصههای بترس برای بچههای نترس» و «جاده» نیز از دیگر آثار محبوب این نویسنده است. محمدرضا شمس همچنین صاحب جوایز و افتخارات ادبی بسیاری در حوزهی ادبیات کودک شده که در این بین میتوان از لوح تقدیر کتاب سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نام برد.
در بخشی از کتاب پهلوان پشه 1: غول بیابونی میخوانیم
جن گفت: «باشه، باشه یواش میکشیم. خیالت راحت!» و جنها همه خندیدند، پشت حسن را کیسه کشیدند و گفتند: «حالا برگرد.» حسن که مثل یک کوه گنده بود برگشت. موقع برگشتن مشتش محکم خورد توی سر جن بزرگ و او هم له شد. جنها از خوشحالی بالا و پایین پریدند و رقصیدند. یکدفعه یکی از جنها جیغ کشید: «شکمش رو! مثل طبل میمونه!» و پرید روی شکم حسن. شکم حسن پایین رفت و بعد مثل فنر باز شد و بالا آمد و جن را به هوا پرت کرد.
فهرست مطالب کتاب
قیمت نسخه الکترونیک
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B4%D9%87-1-%D8%BA%D9%88%D9%84-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%86%DB%8C/book/76927
ماجرا سریعتر از آن بود که حتی بشود فکرش را کرد! یعنی آنقدر ناغافل رخ داد که خود حسن کچل هم نفهمید چه شد! قضیه برمیگشت به روزی که حسن کچل زیر شاخههای درختی لم داده بود و فارغ از دنیا زیر سایهی درخت و خنکیاش چرت میزد! اما همانوقت بود که آن هفت پشهی عجیبوغریب از راه رسیدند و گویی کلهی کچل حسن را به چشم یک غذای چربوچیل دیدند! پس رفتند سراغش! همانوقت بود که خواب حسن کچل بیچاره زار شد و افتاد به دنبال پشههای نابهکار! اما مگر درافتادن با این پشههای زبل کار راحتی بود؟ تا دست بلند میکرد که یکی از پشهها را روی صورت و کلهاش نفله کند، صدای آخ خودش بلند میشد! اما بیچاره حسن کچل که نمیداند ماجرای هفت پشهی ناقلا، تازه اول دردسرهای آن روز است!، چرا که ناغافل صدای بوق و کرنای سربازان حاکم از دور به گوش میرسد و این یعنی حاکم بزرگ همین نزدیکیهاست!
داستان پهلوان پشه 1: غول بیابونی، روایتیست تازه، دلچسب و امروزی، از قصههای پرحکمت و پند و اندرز دیروز. این کتاب با تلاش و همت نشر افق و در سری مجموعه کتابهای فندق به چاپ رسیده است.