معرفی و دانلود کتاب چشم‌ها را باید شست | پوریا پلیکان | نشر امتیاز

در کنارِ این تلاش‌ها می‌بینیم، شعرِ بعضی از شاعرانِ مشروطه شعری‌ست که با زندگی آن‌ها پیوند ندارد. انگار شاعر جداست و شعر جدا. این‌ها همان‌هایی هستند که در خلاقیت تنبل و کُندذهن بودند و به همین دلیل، متعصبانه بر تکنیک‌ها و واژگانِ گذشتگان اصرار داشتند. برعکسِ شاعرانِ نیمایی که شعرشان آیینه‌ی تمام‌قد زندگی‌شان است. شاملو و سهراب و اخوان و فروغ و بسیاری دیگر از شاعرانِ نوپرداز، دیگر برای شعر نوشتنْ خودشان را ملزم به واژه‌ها و استعاره‌های قدیمی نمی‌دیدند. بلکه از چیزی می‌نوشتند که در جهانِ واقعیِ خودشان لمس کرده بودند.

از سویی شعرهای گذشتگان مربوط به زمانِ خودشان است و نمی‌توان به عنوان شعرِ مدرن از آن‌ها استفاده کرد. ما هر روز نیاز به شعرهای تازه داریم. شعرهایی که از قلبِ مردمِ همین زمان برخاسته باشند. در این اواخرِ پیش از نیما، شاید چهره‌هایی آمدند، حرف‌های خوبی زدند، تکنیک‌های تازه‌ای را آغاز کردند اما هیچ‌کدام شکلی نو برپا نکردند یا اگر هم پیشنهادهای تازه‌ای برای شعر داشتند، هیچ‌کدام با قدرت و قابل‌اعتنا یا از تمامِ جوانب نبود. شعر به یک تکرار رسیده بود. عده‌ای با تقلید از قدیمی‌ها می‌نوشتند، عده‌ای درحال آزمون‌وخطا بر فرم‌ها و تکنیک‌های تازه بودند.

کتاب چشم‌ها را باید شست زوایای جدیدی از زندگی و اشعار سهراب سپهری در اختیار دوست‌داران شعر نو قرار می‌دهد. پوریا پلیکان ضمن جمع‌آوری گزیده‌ای از اشعار سپهری، بخشی از زندگی او، نگاه شاعران دیگر به سهراب و نقد اشعارش را ارائه می‌دهد.

درباره‌ی کتاب چشم‌ها را باید شست

زندگی‌نامه و سال‌شمار زندگی سهراب، تنها بخش کوچکی از کتاب چشم‌ها را باید شست را در بر می‌گیرد. پوریا پلیکان ضمنِ آوردن گزیده‌ای از اشعار سهراب، تأثیر فروغ بر اشعار سهراب را واکاوی می‌کند. او اشعار فروغ و سهراب را از نظر زبانی به هم نزدیک می‌داند. هر دو زبانی صمیمی دارند. هر دو از عشق سخن می‌گویند، از تنهایی، از زندگی، از بودن و شدن. سپس فصلی به نام سهراب و نیما در ادامه وجود دارد که به سرآمد شاعران شعر نو، نیما، و تأثیر او بر شاعران پس از خود می‌پردازد. در آخر نیز شرحی از تصویرهای موجود در اشعار سهراب، نقدهایی بر شعر او و دلایل محبوبیتش را عنوان می‌کند. پوریا پلیکان در فصلِ مربوط به نقد اشعار، نقل‌قول‌هایی مستقیم از شاملو، رضا براهنی، سهراب می‌آورد.

سهراب از صحبتِ سمبوسه و عید می‌نویسد. فروغ از طرح یک قالی و دود یک سیگار می‌نویسد. از آن زمان به بعد شاعران به سمتِ جهانِ واقعی آمدند.

فهرست مطالب کتاب

نشر امتیاز کتاب چشم‌ها را باید شست را روانه‌ی بازار کرده است.

کتاب چشم‌ها را باید شست برای چه کسانی مناسب است؟

بیوگرافی سهراب به قلم خودش

سال‌شمار زندگی

گزیده‌ی اشعار سهراب سپهری

کمی درباره‌ی سهراب

تأثیر فروغ بر سهراب

سهراب و نیما

سهراب و تصویرهایش

نقدهایی بر شعر سهراب

دلایل محبوبیت سهراب


منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D9%87%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%B4%D8%B3%D8%AA/book/71976

سهراب بعد از تمام کردن دبیرستان به تهران نقل‌مکان کرد و در دانش‌سرای مقدماتی مشغول به تحصیل شد. پس از چندی به کاشان بازگشت و در اداره‌ی فرهنگ شغلی اختیار کرد. در آنجا او با شاعر جوانی به نام مشفق کاشانی آشنا شد. سهراب از آن پس نزد مشفق الفبای شاعری را آموخت و تمرین شعر کرد. در سال 1320 بود که سهراب اولین مجموعه اشعارش را با عنوان «مرگ رنگ» منتشر کرد.

تاکنون بسیار از سهراب سپهری (Sohrab Sepehri) سخن گفته شده، اما هنوز جای آن هست که از زاویه‌دیدی جدید به جهان او نگریسته شود. کتاب چشم‌ها را باید شست به کوشش پوریا پلیکان، گزیده‌‌ی اشعار سپهری را به همراه خودزندگینامه‌ی او و نقدهایی بر آثارش در اختیار اهالی شعر و ادب قرار می‌دهد. همچنین در این کتاب ما با نقطه‌نظر شاعران دیگر درمورد سهراب آشنا می‌شویم؛ شاعرانی نظیر شاملو و فروغ.

کتاب با زندگی‌نامه‌ی سهراب از زبان خودش آغاز می‌شود. شهراب شاعری کاشانی است که چهاردهم مهر سال 1307 در قم متولد شد. سهراب دوران کودکی خود را به همراه عموها و اجداد پدری در باغی بزرگ گذراند. باغی که پر از درختانی عظیم بود و فرصتی برای همه‌جور یادگیری در اختیار او می‌گذاشت. پدر و عموها بنایی می‌کردند، ریخته‌گری و لحیم‌کاری می‌کردند، به تعمیر چرخ‌خیاطی و دوچرخه مشغول بودند، گاهی ساز می‌ساختند و در عکاسی و کفاشی هم دستی داشتند. در این میان، سهراب نقاشی را از پدر خود آموخت. این‌گونه بود که او کودکی خود را رنگین توصیف می‌کند.

مطالعه‌ی این کتاب برای علاقمندان به اشعار نو و دوست‌داران سهراب سپهری، تجربه‌ای لذت‌بخش خواهد بود.

در بخشی از کتاب چشم‌ها را باید شست می‌خوانیم

معرفی کتاب چشم‌ها را باید شست

یک اثرِ هنری زمانی ارزشمند است که اتفاقِ تازه‌ای را ایجاد کرده باشد؛ حال چه در مضمون، چه در تکنیک، چه در ابزار، چه در روایت. شعر فارسی پیش از نیما به یک دورِ باطل رسیده بود. هر شاعری که می‌آمد همانگونه می‌سرود که گذشتگان سروده بودند. مثلاً شعرهای بهار را بخوانید. بهار کسی‌ست که در سخنرانی‌هایش بسیار مدرن جلوه می‌کند و حتی راهِ نیما را می‌ستاید. اما در شعرهایش همان است که گذشتگان بودند. تصاویر و تعابیر تکراری و نخ‌نما، درست همان‌ها که حافظ و سعدی استفاده می کردند، با این تفاوت که به زیباییِ آن‌ها نیست.

سهراب بسیاری کارها را در کودکی آزموده بود؛ از قالی‌بافی گرفته تا موتورسواری و تیراندازی. اما او می‌گوید که هیچ‌وقت شکار نکرد. زمانی که با عموهای خود به شکار می‌رفت، نطفه‌ی علاقه‌ی او به طبیعت بسته شد. به درختان دست می‌کشید، در آب روان دست و رو می‌شست و در باد روان می‌شد. سهراب در ده سالگی اولین شعر خود را سرود و بعد از آن تا هجده سالگی شعری ننوشت. او در آن زمان نقاشی را به‌طور حرفه‌ای دنبال می‌کرد.