سمزداییِ مغز تنها مربوط به زمان بیداریِ شما نیست. وقتی دارید خواب میبینید، بخشهای مختلفِ جسم و ذهنتان در حال تبادل اطلاعات هستند و سلولهای گلیای شما37 (سلولهای پشتیبانِ درون مغز) شبکههای ارتباطیِ خاطراتتان را رُفت و روب، و برای روزِ بعد آماده میکنند. وقتی خواب هستید، همهی خاطراتِ سستپایه، پاکسازی میشوند.
یک فکر سمّی چیست؟ بنا به تعریف کارولاین لیف در کتاب چه کسی مغز مرا خاموش کرد؟ (Who Switched Off My Brain)، یک فکر سمی عبارت است از فکری که در ما عواطفی تنشزا از قبیل اضطراب، نگرانی، هیجان کاذب، ترس، دلزدگی و… تولید نماید. هنگامی که افکار سمی ذهن ما را به احاطهی خویش درمیآورند، احساسی داریم نظیر اینکه گویی ذهنمان «خاموش شده است.» خاموشی ذهن وقتی رخ میدهد که در خود یارای مقابله با احساسات منفی و مخرب را پیدا نمیکنیم، و اصطلاحاً در مقابل فشارهای زندگی وا میدهیم. خاموشی ذهن به مرور ما را به سوی مشکلات روانی حاد، از قبیل افسردگی و حملات اضطراب سوق میدهد.
به زعم کارولاین لیف، روانشناس برجستهی اهل زیمباوه، افکار منحط و اضطرابآور ریشهی اصلی ناآرامیهای ما در زندگی به شمار میروند. لیف در کتاب چه کسی مغز مرا خاموش کرد؟ که یکی از عناوین پرفروش حیطهی خودسازیست، شیوهی غلبه بر این گونه از افکارِ تنشزا را به ما آموزش داده است.
درباره کتاب چه کسی مغز مرا خاموش کرد؟
کارولاین لیف (Caroline Leaf) متولد سال 1963 و اهل کشور زیمباوه است. او در رشتهی آسیبشناسی ارتباطاتِ دانشگاه کیپ تاون تحصیل کرده و به مدرک دکترا نائل آمده است. شهرت وی در میان مخاطبین عام، مرهون آثار روانشناختی اوست؛ آثاری که در آنها شیوههای پاکسازی ذهن از تفکرات مخرب، به تفصیل و با ذکر مثالهای واقعی بسیار، بیان شده است. از میان این آثار میتوان به عناوین پیش رو اشاره نمود: «چه کسی مغز مرا خاموش کرد؟»، «صد و یک راه برای غلبه بر استرس» و «فکر کن، بیاموز، موفق شو».
در بخشی از کتاب چه کسی مغز مرا خاموش کرد؟ میخوانیم
حقیقت شگفتآور این است که هر یک از فکرهای ما، چه مثبت چه منفی، وقتی شکل میگیرند، چرخهی یکسانی را طی میکنند. افکار ما از تکانههای الکتریکی، مواد شیمیایی، و نورونها (سلولهای عصبی) تشکیل شدهاند و مثل درخت، شاخهشاخهاند. وقتی فکری خاص گسترش پیدا کند و در ذهن تثبیت شود، شاخههای بیشتری میدواند و پیوند میان این شاخهها محکمتر میشود. نحوهی فکر کردنمان را که عوض کنیم، بعضی از شاخهها از بین میروند، شاخههای جدیدی شکل میگیرند، میزان دوامِ پیوند بین شاخهها تغییر میکند و خاطراتِ جدید، با دیگر فکرهایمان شبکهی ارتباطی میسازند. مغز، برای تغییر یافتن، برقراریِ پیوندهای جدید عصبی، و افزایش تواناییهایش، قابلیت شگفتانگیزی دارد. در زبان معنوی – مذهبی، به این قابلیت میگویند «نوسازیِ ذهن». این نوسازی ذهن همان کنشِ نجاتبخشی است که صفحات کتاب پیش رو به شما میآموزند.
کتاب چه کسی مغز مرا خاموش کرد؟، با عنوان فرعی مهار افکار، عواطف و احساسات سمی، توسط شادی جهرانی به زبان فارسی ترجمه شده و از سوی نشر پندار تابان در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
در نکوداشت کتاب چه کسی مغز مرا خاموش کرد؟
- تحقیقات نشان میدهد که 87 تا 95 درصد بیماریهای روحی و جسمی، نتیجهی تفکرات سمی است. دکتر کارولاین لیف در کتاب پرفروش چه کسی مغز مرا خاموش کرد؟ به ارائهی توصیههایی پرداخته که به سمزدایی از افکار شما کمک میکنند. (آمازون)
کتاب چه کسی مغز مرا خاموش کرد مناسب چه کسانی است؟
تازه، جالبتر این که بسیاری از مطالعات نشان میدهند همین موضوع که باید خوابمان به حدِ کافی عمیق شود تا وارد مرحلهی خواب دیدن شویم، کمک میکند تا خاطرات موجود در ذهنمان، از لحاظ ساختاری تقویت، و پایدارتر شوند. اگر در طولِ روز مطلبِ جدیدی یاد بگیرید، پس از یک خواب خوبِ شبانه میبینید که روز بعد، درکِ بهتری از آن مطلب خواهید داشت. بنابراین بهتر است خوب بخوابید و فکر کردن به مسئلهی ذهنیتان را به روز بعد موکول کنید.
خوابهایی که میبینیم ما را به چالش میکشند تا مشی عاطفی احساسیمان را نظم ببخشیم. هر قدر خوابهایتان پریشانتر و اضطرابآورتر باشند، لازم است بر مشی فکریتان بیشتر کار کنید.
عواطف و احساساتِ شدید، اگر کاملاً بررسی و پردازش نشوند، در سطوحِ سلولی انبار میشوند؛ آن وقت است که شبهنگام یا هر زمانِ دیگری که میخوابید، این اطلاعاتِ آزاد مثل حبابهایی میجوشند و آزاد میشوند و در ذهن آگاهمان به شکل خواب دیدن نمود پیدا میکنند. محتوای خوابهای شما، به شکل ماجراهایی داستانگونه به سطح آگاهیتان میرسند و دارای موضوعِ اصلی و شخصیتهایی هستند که به زبانِ آگاهیِ معمولتان ترسیمشدهاند، اگرچه همیشه هم بهصورتی نیستند که فوراً متوجه معنایشان شوید.