پرش به محتوا
درضمن اینکه مسیر پیادهرو را آرامآرام طی میکردم، به یاد مراسم عروسی مازیار افتادم؛ در این شلوغیها عروسی او هم خاطرهای شد به یاد ماندنی. ابتدا تصمیم گرفتند مراسم را به هم بزنند و با یک مهمانی کوچک و خانوادگی سر و ته قضیه را هم بیاورند؛ اما پدر ساناز این را نپذیرفت و خواستار مراسمی آبرومند شد. میگفت: «جواب فامیل و دوست و آشنا را چه بدهد» حتی ساناز هم از این برخورد به جوش آمده و مرافعهای برپا بود. بالاخره هم غیرت بابا قبول نکرد زیرِ بار منّت فامیل عروسش برود و هر طور بود جشن عروسی را برپا کرد. در این مراسم نه تنها جهان بلکه عمه هم شرکت نکردند.
قیمت نسخه الکترونیک
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%AF%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%AF/book/70698
خانهی آنها تلفن ندارد بنابراین از تلفن همسایهشان استفاده میکنند. روزی زن همسایه با بهانهی تماس تلفن سراغ مادر خانواده میآید. مادر با دو خبر به خانه باز میگردد. خبری خوش و خبری بد؛ خبرهایی که آغاز تغییرات در زندگی این خانوادهی شاد میشوند. خبر اول، خبر خواستگاری برای یکی از دختران این خانواده است و خبر دیگر از طرف عمهی فرزندان است. عمهای که از هر نظر با این خانواده فرق دارد و پولدار و مرفه است. بهخاطر مشکلی که دارد از برادرش درخواست کرده یکی از دختران به کمکش برود و پدر خانواده راوی داستان، لیلا، را انتخاب میکند.
لیلا اول علاقهای به آن خانه و اهالیاش ندارد؛ اما بعدها اتفاقاتی میافتد که همه چیز تغییر میکند. لیلا در آنجا با عمه، پسرعمه و همسر باردار او زندگی میکند. بعدازمدتی لیلا به خانه بازمیگردد اما دلش پیش خانهی عمه است؛ دیگر علاقهای به بودن در خانه خودشان ندارد و زمانی که عمهاش پیشنهاد میدهد لیلا برای همیشه برود و با او زندگی کند باوجود تمام دلتنگیها برای خانواده عزیزش، در دلش از این پیشنهاد عمیقاً خوشحال است. اما این آغاز ماجرایی دیگر برای لیلا است. از زمانی که پسرعمه و فرزندش به خانه نقل مکان میکنند مشکلات لیلا شروع میشود و این آغاز نزدیکشدن او به پسرعمه و دخترش است… برای خواندن ادامهی داستان و فهمیدن ماجرای پرفرازونشیب لیلا پیشنهاد میکنیم رمان را مطالعه کنید.
کتاب گره بر باد مناسب چه کسانی است؟
سیمین جعفر جلالی متولد سال 1335 نویسندهای ایرانی است. از جمله آثار او میتوان به کتاب «خواب خورشید»، «با بهار»، «چون دوست دشمن است» و «طاهره» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب گره بر باد میخوانیم
اواخر شهریورماه بود. شهر تهران حالت عادی و همیشگی را نداشت. ولی نمیدانم چرا هیچچیز به نظرم واقعی نمیرسید. خیال میکردم تمام این رفتارها یک نوع سرگرمی و تفریح است. بابا مرا مقابل خانه عمه پیاده کرد و رفت و در آن لحظه بود که فهمیدم او هم از نیامدن عمه دلگیر است.