پرش به محتوا
دارابی چنان آه کشید که جگر محبوبه کباب شد. خودش را روی صندلی انداخت. چندبار پلکهایش را بههم زد و انگار برای اولینبار است چشمش به اسبابواثاثیهی خانهاش میافتد نگاه خریدارانهای به آنها انداخت. آویزهای کریستالی لوستر مسیر پرتوهای خورشید را که بهزحمت از پشت پردههای توری به درون میآمدند میشکستند. بوی نفتالین و تنباکوی کاشان دوزری دیواری هنوز بر بوی دوده و وایتکس و دستمالهای نمدار میچربید. ردیف وسایل برقی روی اُپن آشپزخانه طلبکارانه خود را به رخ صندلیهای استیل قدیمی میکشیدند. محبوبه همان جا کنار دستشویی چمباتمه زد. بطری جرمگیر را گوشهی چارچوب درِ دستشویی گذاشت. تارهای نازک موهای خرماییاش را که از گوشهی روسری گلدار بیرون زده بود پس زد و گفت «به دل نگیر سیمینخانوم.
» دارابی به درِ بستهی دستشویی نگاه کرد و آرام رو به محبوبه گفت «هنوز داره گریه میکنه؟» محبوبه سرش را به علامت نفی بالا برد.
فهرست مطالب کتاب
آتوسا افشین نوید در سال 1354 چشم به جهان گشود. او نویسندهای توانا و مدرس داستاننویسی است و رمان و داستان بزرگسال مینویسد. وی همچنین به صورت تخصصی بر نوشتن رمان نوجوان تمرکز دارد. افشین نوید علاوه بر کتاب گچ و چای سردشده آثار دیگری نیز دارد که ازجملهی این رمانها میتوان به کتاب «سرهنگ تمام»، «بازگشت ماهیهای پرنده» و «یک، دو، سه نویسندگی» اشاره کرد.
کتاب گچ و چای سرد شده از ده داستان کوتاه تشکیل شده که به صورت پیوسته و با موضوعی واحد روایت شدهاند. آتوسا افشین نوید در این اثر شخصیتهای مختلفی را خلق کرده که معلمانی محافظهکار هستند و هرکدام به نوعی با شرایط سیاسی و اقتصادی کشور درگیر شدهاند. در این میان یکی از معلمان، زنی با افکاری متفاوت است و در برابر بسیاری از مسائل واکنش نشان میدهد. آنچه او میبیند با آنچه میخواهد متفاوت است و در حال کشف واقعیتی است که انسانهای دیگر سعی دارند آن را پنهان کنند.
قیمت نسخه الکترونیک
منبع: https://www.ketabrah.ir/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%AF%DA%86-%D9%88-%DA%86%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D8%AF%D9%87/book/69414
کتاب گچ و چای سرد شده برای کسانی که به مطالعهی رمانهایی با درونمایهی مسائل روز جامعه، مشکلات معیشتی، فرهنگی، سیاسی و داستانهای امروزی علاقهمند هستند میتواند اثر بسیار جذابی باشد.
با آتوسا افشین نوید بیشتر آشنا شویم
جوونه. راحلهی من هم همینه. » دارابی کف دستش را آرام روی دستهی صندلی زد. با وجود فربهی اندامش هنوز تهمایهی معصومیت دخترانهای در چهرهاش دیده میشد؛ «نه، از دست اون که ناراحت نیستم. بیست ساله یهلنگهپا وایستادهم پای تخته گچ خوردم، کم زمانی نیست. بیست سال خوراکم گچ بوده و چاییهای سردشدهی مدرسه. حالا نگاه میکنم میبینم واسهم چی مونده؟ چهارتا تیکه خرتوپرت و این آلونک. کاش شوهر من هم آبلیموفروش بود. اگه همون موقع به اسی بند نکرده بودم معلم بشه الان وضعمون این نبود. » محبوبه لکهای گوشهی سنگ پیدا کرد و دستمالش را با وسواس روی آن کشید؛ «چی بگم والّا. من که موندهم این پنجاه نفر مهمون رو کجا جا بدم. جهاز رو که اصلاً فکرش هم نمیتونم بکنم. یعنی از کجا بیارم؟ باز اگه استخدام بودم یه وامی دستم رو میگرفت اما چشمم آب نمیخوره این خانوم سعادت چیزی بهم بده.
آتوسا افشین نوید سابقهی همکاری با نشر چشمه و دیگر انتشارات معتبر کشور را دارد. کتاب گچ و چای سرد را نیز نشر چشمه منتشر کرده است.
در بخشی از کتاب گچ و چای سرد شده میخوانیم
گاهی آغازها اهمیتی ندارند
سوغات
دیگران
بغض
فاصله
سرایدارها
زنگ تفریح
روزهای دلتنگی
نامه
گاهی حرفی برای گفتن نیست