هر دو حقوق نسبتا یکسانی دریافت میکردند اما یکی از آنها همهی پولش را خرج کرده و دیگری بخش کوچکی از درآمدش را پسانداز میکرد.
این پسانداز یعنی داشتن پول برای شکار لحظهها و فرصتها. این همان چیزی است که میتواند یکباره افراد را از همسطحهایشان جدا کرده و اصطلاحا از روی زمین بلند کند.
در حالی که قانون پسانداز به ما میگوید که حداقل 50درصد درآمدهای مازاد و بادآورده باید پسانداز شود. دنیا پر است از آدمها و سلبریتیهایی که علیرغم درآمدهای بالایی که در طول زندگیشان داشتهاند، اما در نهایت، سالهای پایانی زندگی را در فقر و مشکلات فراوان به پایان بردهاند. کافیست سری به گوگل بزنید و کمی دربارهی این موضوع جستوجو کنید.
بنابراین و در یک کلام، زندگی همچون ترازویی است با دو کفه که هر دو باید وزن یکسانی داشته باشند تا این ترازو در تعادل بماند. یک کفهی آن درست خرج کردن و مدیریت کارآمد هزینههاست و کفهی دیگر، درست پول درآوردن و سرمایهگذاری هوشمندانه است.
احتمال دارد برخی افراد بگویند علیرغم اینکه میدانم پسانداز تنها راه مطمئن برای زندگی راحت و بی دردسر در آینده است اما باز هم نمیتوانم این کار را انجام دهم. اصلیترین یا شاید یکی از اصلیترین دلایل عدم موفقیت افراد در پسانداز این است که پس از کسب درآمد، اول هزینههای خود را انجام میدهند و پساز آن تصمیم به پسانداز دارند. درحالیکه درس اول در پسانداز این است که پسانداز قبل از هر هزینهای در یک حساب جدا گذاشته شود و درست مانند هزینههای خیلی ضروری با آن برخورد شود.
این موفقیت و آرامش، خود در گروِ سرمایهگذاریهای هوشمندانهایست که بتواند در دورههای مختلف برای ما کار کرده و درآمد و ثروت ایجاد کند. اما واقعیت این است که اگر چیزی برای سرمایهگذاری وجود نداشته باشد، دیگر اهمیتی ندارد که چگونه و در چه قالبی سرمایهگذاری کنیم.
بیدلیل نیست که پسانداز را موتور رشد اقتصاد میدانند؛ چه اقتصاد یک کشور باشد و چه اقتصاد یک فرد یا خانواده. قبل از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که هدف نهایی از فعالیتها و تصمیمات اقتصادی ما و حتی خواندن همین مقاله و مجلهای که پیشِروی شماست، ایجاد امنیت، آرامش، موفقیت و سعادتمندی مالی است.
– کسانی که پسانداز را درست میدانند اما فکر میکنند، نمیتوانند پسانداز کنند.
اما این تمام نشدن فقط ناشی از یافتن منابع جدید نبود بلکه بزرگترین دلیل غلبه بر این بحران، ساخت خودروها، کارخانهها و خانههایی بود که از نظر مصرف انرژی بهینه شدند.
راهکار دیگر و یکی از اصلیترین دلایلی که منجر میشود شما موفق به پسانداز شوید، هدفگذاری است. داشتن اهداف مالی با بازههای زمانی مشخص، میتواند این تعهد را در فرد ایجاد کند که بهطور خودکار، بخشی از درآمدهایش را همان ابتدا از درآمدهایش جدا کرده و بهسمت هدف خود حرکت کند.
چراکه حتی اگر پساندازهای کوچک ازنظر مالی تاثیر زیادی نداشته باشند، عادت به پسانداز میتواند در بلندمدت اثر خود را نشان دهد. فردی که پسانداز را جزئی از برنامهی مالی زندگی خود میداند، با افزایش درآمدهای یکباره، بهجای هزینههای هیجانی و ولخرجی، رفتار صحیحتری نسبت به دیگران از خود بروز میدهد.
ما باید پسانداز کنیم و محکوم به پسانداز هستیم. درست مانند اینکه برای حفظ سلامت جسمانی باید از رژیم غذایی مناسب و ورزش بهره ببریم.
در تمام این سالها و در میان همهی جلساتی که داشتهام، بهکرات دیدهام آدمهایی را که با شرایط درآمدی یکسان، آیندههای متفاوتی را برای خود رقم زدهاند. زمانی دو کارمند بانک در یک شعبه را میشناختم با شرایط دارایی نسبتا یکسان از نظر خانه، خودرو، جمعیت خانواده و حتی حقوق دریافتی.
تعادل بین پول درآوردن و پول خرج کردن، شاهکلید آرامش مالی در زندگی است و تمرکز بر هر کدام از این دو بهتنهایی، میتواند مخرب باشد. اگر کسی تمام تمرکز و انرژیاش را بر درست خرج کردن معطوف کند، قطعا از رشد و بزرگ شدن غافل میشود و حتی ممکن است به دام وسواس پولی یا خساست بیفتد.
همین مسئله در مورد پول هم صادق است. بازدهی سرمایهی ما بیش از هر چیز نتیجهی پسانداز و بهرهوری مالی خود ما خواهد بود. بسیاری از اقتصاددانان پسانداز را موتور رشد اقتصاد کشورها میدانند. این موضوع در مورد آدمها نیز صادق است و پسانداز در حکم موتور رشد مالی یک فرد قلمداد میشود.
تعادل بین پول درآوردن و پول خرج کردن، شاهکلید آرامش مالی در زندگی است
«مورگان هاوزل» در کتاب روانشناسی پول میگوید: «اولین ایدهی واضح که بهراحتی مورد غفلت قرار میگیرد این است که ایجاد ثروت ارتباط چندانی با درآمد یا بازدهی سرمایهگذاریتان ندارد بلکه ارتباط بسیار زیادی با پساندازتان دارد.»
«رابرت کیوساکی» نویسندهی کتاب «پدر پولدار، پدر فقیر» به این موضوع اشاره میکند که در اکثر موارد و قریب به اتفاق آدمها، اگر درآمدشان مثلا در اثر یافتن یک شغل جدید 50 درصد افزایش یابد، هزینه هایشان هم به همان نسبت و حتی بیشتر افزایش مییابد. این ویژگی آدمهای خرجکننده و بدون برنامهریزی است و جالب این که اکثر ما در همین دستهبندی قرار میگیریم.
بنابراین داشتن درآمد بالا و سرمایهگذاریهای حرفهای تنها یکروی سکهی سعادتمندی و آرامش مالی است. روی دیگر سکه، درست خرج کردن و پسانداز کردن است؛ همچنان که «وارن بافت» بزرگترین سرمایهگذار دنیا با داشتن ثروتی میلیارد دلاری، بهدلیل داشتن یک زندگی معمولی مشهور شده است.
باور کنید که پسانداز هم خوب است هم مهم!
اول باید آموخت که چگونه پسانداز کنیم و سپس به سرمایهگذاری فکر کرد. بنابراین، برای اینکه بتوانیم از نظر مالی موفق باشیم، اول باید پساندازکنندهی خوبی باشیم و سپس یک سرمایهگذار خوب.
به همین دلیل است که میگویم همهچیز با پسانداز شروع میشود؛ یعنی اول باید پولی جمع شود و سپس به فکر سرمایهگذاری و بهرهبرداری از آن پول افتاد. داستان این مقاله همین است.
حتما برای شما اتفاق افتاده یا در بین دوستان و آشنایانتان دیدهاید افرادی را که اگر در یک ماه 10میلیون تومان و خارج از عرف و روال معمول درآمدهایشان، درآمد یا پول بادآوردهای به دست آورند، سریع چالهی آن را حفر کرده و خرجش میکنند و پسانداز ندارند.
برای سالها مشتری همان شعبهی بانک بودم. پس از چند سال، فاصلهی این دو کارمند از نظر شرایط اقتصادی هر روز عیانتر میشد و یکی از آنها توانسته بود در ایجاد دارایی موفقتر عمل کند
افراد از نظر برخورد با موضوع پسانداز به سه گروه تقسیم میشوند:
– کسانی که پسانداز میکنند.
در مقابل، غافل شدن از خرج کردن میتواند به ولخرجی و اتلاف منابع بینجامد و سالهای پایانی زندگی را با ریسک نبود دارایی کافی مواجه کند.
مجله موفقیت : شماره 426
منبع: https://www.movafaghiat.com/hame-chiz-ba-pas-andaz-shoroo-mishavad/
در موضوع ضرورت پسانداز و اینکه چقدر میتواند حیاتی باشد و اساسا امکان آن وجود دارد یا نه، اجازه دهید مثالی بزنیم. در دههی 1970 در نتیجهی رشد جهانی اقتصاد، به نظر میرسید ذخایر نفت جهان در حال اتمام است، ولی خوشبختانه تمام نشد.
– کسانی که فکر میکنند نیازی به پسانداز ندارند.