همچنین بیماریهای روان تنی مانند مشکلات گوارشی، سندروم روده ی تحریک پذیر، مشکلات معده، بیماری های خودایمنی، آسم، آلرژی، میگرن و سایر بیماریهایی که دلیل واضح پزشکی برای آنها پیدا نمی شود. بیایید چند مثال رایج را بررسی کنیم:
همه ی ما نیاز داریم دیر یا زود به صدای بدنمان گوش کنیم تا دچار مسائل پیچیده ی بعدی نشویم! از آنجا که تروما و اتفاقات تلخ به شکل گریزناپذیری در زندگی همه ی ما رخ می دهد، لازم است یاد بگیریم همواره مثل یک یاور حامی، با حضوری مشفقانه همراه خودمان باشیم و به بدن و صحبت هایش گوش بسپاریم.
دقیقا به علت همین هوشیاری بیش از حد و مداوم است که خوابیدن و تمرکز کردن برای فرد تروما دیده دشوار شده و دردها و مشکلات مختلفی را در بدنش احساس می کند. مشکلاتی از جمله کرختی، بی عملی، بی انگیزگی، اضطراب های مزمن و طولانی مدت که به درمان های معمول پاسخ نمی دهند.
نیازی نیست مانند اساتید ذِن، بالای کوه رفته یا به حالت خاصی بنشینید. فقط کافیست سطح پایه ای از آرامش را تجربه کنید تا بتوانید سر این گفت وگو را با بدن باز کنید. خواه در مکانی آرام نشسته یا در حال پیاده روی باشید؛ فرقی نمی کند.
آنچه در این مطلب میخوانید [ ]
ارتباط بین ذهن و بدن و تاثیر خاطرات تلخ
به یاد داشته باشید که اتفاقات تلخ و سخت، معمولا ما را به سمت زندگی در ذهن سوق می دهند و توجه را از تجربه های بدنی دور می کنند؛ یعنی تروما ممکن است رفته رفته ما را به یک تحلیلگر فوق منطقی تبدیل کند که یا به دلایل عقلانی در پی دست کم گرفتن فشار اتفاقات تلخ است یا به دنبال انکار و نپرداختن به آن.
این وقایع می تواند طیفی از اتفاقات بسیار سهمگین تا اتفاقات کمتر دردناک را دربرگیرد، مانند: مرگ عزیزان، بلایای طبیعی، حملات تروریستی، سوءاستفاده های جنسی یا جسمی، تصادف، جدایی و شکست عاطفی، مهاجرت، ورشکستگی، اخراج از شغل و…
حافظه ی بدن می تواند حاوی بسیاری از مهارت های آموخته شده نیز باشد ؛ مانند: رانندگی، انجام کارهای دستی، مهارت نوشتن و رقصیدن و…
باور کنید یا نه، بدن شما تقریبا همه چیز را به خاطر می سپارد. گاهی شنیدن یک موسیقی، دیدن منظره یا رایحه ای خاص، ما را به حوالی سیزده سالگیمان پرتاب می کند. گاهی اوقات هم به یاد خانه ی پدری و بازی های دوران شیرین کودکی می افتیم! چطور چنین چیزی ممکن است؟ خودتان را برای خواندن حقیقتی عجیب آماده کنید!
حافظه ی بدن ( Somatic Memory )
مجله موفقیت : شماره ۴۲۹
تجربیات سخت و پرتکرار می توانند باعث شوند که بدن به طور مداوم با کوچکترین یادآوری، فلش بک زده و در حالت آماده باش هوشیاری قرار گیرد، طوری که انگار آماده ی فرار یا جنگیدن است.
این درحالیست که در واقعیت، اتفاق دردناک رخ داده و اثراتش با انکار و کم توجهی خود به خود از بین نمی رود! حتی اگر شما بتوانید توسط ذهن و از لحاظ منطقی، رنج تروما را سرکوب کنید و دیگر آن مسئله را به دست فراموشی بسپارید، بدن هرگز فراموش نخواهد کرد و آنقدر با علائم بدنی به شما هشدار خواهد داد تا به مسئله رسیدگی کنید.
اما این علامتها بیانگر آنند که هنوز اثرات آن تروما بر بدن باقی ست و بهتر است مورد توجه و احترامتان قرار گیرند. اگر به این علائم بدنی نپردازیم و برای درمانشان اقدام نکنیم، علامتها دوباره و دوباره باز خواهند گشت، زیرا بدن ما نیاز به توجه و شفا دارد.
شاید بهتر باشد که مسئله را به این شکل ببینید: «اگرچه شما و بدنتان یک نفرید، اما دارای دو مجموعه خاطره ی کاملا مجزا هستید. برخی از خاطرات موجود درذهن شما، با خاطرات بدن ام مشابه اند. برخی فقط اشتراکاتی دارند.
در تمام مدتی که بدن، موضوعات غم انگیز و ناخوشایندی را که در واقع مغز تمایل دارد که آنها را فراموش کند، در خود ثبت می کند، یادآورهای کوچکی از جمله دیدن یک عکس یا منظره، کلمه، عطر یا بو و صدا می توانند خاطره ی اتفاقات سخت گذشته را زنده کنند، طوری که گویا آن اتفاق همین حالا رخ داده است.
در واقع این نشانه ها، زبان بدنتان است که می گوید: «وقتش رسیده به من بپردازی و با هم از این تروما و اثراتش عبور کنیم. »
یک دیدگاه کل نگر اتخاذ کنید. به این معنی که ابتدا خودتان را از یک چارچوب بیرونی به عنوان یک ناظر بی قضاوت مورد مشاهده ی کامل قرار دهید. طوری که انگار یک دوست صمیمی یا یک درمانگر شما را مشاهده و سپس با شما صحبت می کند: «بسیار خوب بدن! ظاهرا حرفی برای گفتن داری! آماده ی شنیدن هستم!»
این مقاله در مجله شماره 429 موفقیت منتشر شده است.
این موضوع، فلش بک نام دارد. فلش بک یا یادآوری گذشته ی سریع، غیرارادی و ناهوشیار است و باعث عکس العمل و واکنش ناگهانی بدن می شود مثل ضربان قلب بالا، دشواری در تنفس یا حتی حالت سستی و کرختی! که این موضوع بیشتر در اشخاصی اتفاق می افتد که سانحه یا اتفاق سخت و تلخی را پشت سر گذاشته اند.
گاهی اوقات هم اطلاعاتی که در سلول های بدن ما ذخیره می شوند، خاطراتی هستند که ما به طور آگاهانه آنها را به یاد نمی آوریم، زیرا احتمالا از زمان آن رویداد سالها گذشته یا مغز، به هر دلیل، یک سری خاطرات را به دست فراموشی سپرده است. معمولا خاطرات دردناک یا بی اهمیت، دو دسته از اطلاعاتی هستند که مغز سرکوبشان می کند. در هرصورت، بدن فراموش نمی کند…
شاید تصور کنید خاطرات فقط در سلولهای عصبی در اعماق مغز ذخیره می شوند، درحالی که این تمام ماجرا نیست .جالب است بدانید طبق فرضیه ی حافظه ی بدن، تمامی ارگان ها و سلول های بدن، اطلاعات مربوط به تجارب، عادت ها و احساساتمان را در خود ذخیره می کنند، چرا که ذهن و جسم بر روی هم تاثیر دارند. پوست، ماهیچه ها، تاندون ها و اعصاب، همه و همه در حال پردازش و ذخیره ی اطلاعات و خاطرات ما هستند؛ چه خاطرات خوب و چه خاطرات بد!
در اصطلاح روانشناسی از این اتفاقات تحت عنوان «تروما » یاد می شود. نکته ی قابل توجه این است که گاهی اوقات حتی مسائل پیش پا افتاده تر هم ممکن است فرد را دچار تروما کند. در واقع بروز این مسئله بسته به ظرفیت روانی افراد مختلف، متفاوت است.
به اینگونه پیام های بدن خود بی توجه نباشید. زیرا این پیام ها می توانند روش هایی برای جلب توجه ما نسبت به بدن باشند. هر چند ممکن است مسئله ی دردناک از نظر آگاهی شما، مدتها پیش تمام شده باشد. اتفاقات تلخ و سخت، معمولا ما را به سمت زندگی در ذهن سوق می دهند و توجه را از تجربه های بدنی دور می کنند.
در این صورت است که شما بعد از مدتها به بخش فراموش شده ی خودتان یعنی بدن توجه کرده اید؛ بدنی که ممکن است برای مدت طولانی علائمش نادیده یا دست کم گرفته شده باشد.
یادآوری خاطرات فردی که در گذشته های دور، به اصطلاح، قلب شما را شکسته، می تواند با احساس سنگینی یا انقباض در قفسه ی سینه تان همراه باشد؛ یا از دست دادن فرد عزیزی ممکن است تا مدت ها بدن شما را سست و بی رمق کند تا حدی که نتوانید از جا بلند شده و به زندگی عادی سر و سامان بدهید.
برای تهیه این شماره ، هم میتوانید به کیوسکهای معتبر شهر مراجعه کنید و هم با مراجعه به سایت موفقیت به آدرس movafaghiat.com و ثبت سفارش، مجله را در خانه تحویل بگیرید.
اما متاسفانه چنین مهارتی نه در مدرسه و دانشگاه و نه در هیچ جای دیگر به افراد آموزش داده نی شود. پس اگر به تنهایی قادر به انجام چنین تمرین هایی نیستید، نگران نباشید؛
در اینگونه موارد، بدن منقبض، سست یا مضطرب می شود تا بگوید: «از شرایط راضی نیستم، به یاد آن روز، آن بو، صدا یا مکانی افتاده ام که نمی خواهم! »
برخی از خاطرات هم آنقدری تلخ هستند که بدنتان به یاد می آورد ولی تحملش برای مغز آنقدر سخت بوده که به طور کلی توسط ذهن شما سرکوب شده اند. در نهایت این شما هستید با ارتباطات پیچیده ی ذهن و جسمتان. »
چطور بدن را شفا دهیم؟
سپس به تمامی علائم بدنی که در لحظه تجربه می کنید، توجه کنید. پیامشان برای شما چیست؟ نیاز بدن شما در آن لحظه چیست؟ این تمرین «آگاهی از بدن » نام دارد و به نوعی تمرین «مایندفولنس » یا «توجه آگاهی » محسوب می شود که شما می توانید در هر زمان یا مکانی انجامش دهید.