در درون همه ما یک والد و یک کودک درون وجود دارد و اکثر اوقات سرزنشهای والدین بر کودک نیز تمامی ندارد! اگر گاهی اوقات به گفتوگوی درون ذهنمان گوش کنیم، میتوانیم بشنویم که این والدین دائما کودک درونمان را نقد میکنند و به او میگویند چه کاری را انجام دهد؛
پس میتوانی این احساس ناخوشایند را رها کنی. برای رهایی از افکار منفی خود هر روز این عبارت مثبت تاکیدی را تکرار کن: «من انسانی کامل و از هر جهت عالی هستم و خودم را همینگونه که هستم، می پذیرم.» مطمئن باش که این عبارت کاملا درباره تو صدق میکند و هر چه بیشتر آن را تکرار کنی، سریعتر و راحتتر میتوانی خودت را از بند گذشتهات رها کنی.»
همین حالا و در همین دوران از زندگیتان لازم است به رشد فکریتان کمک کنید و سعی کنید خودتان را همانگونه که هستید، بپذیرید. باید با کودک درونتان ارتباط برقرار کنید و اجازه دهید بداند که شما او را با وجود تمام کارهای غیرمنطقی، اشتباه، خندهدار، ترسناک و همه آنچه از سر نادانی از او سر میزند، پذیرفتهاید و دوستش دارید.
***
«لوییز عزیز: من با والدینی بزرگ شدم که نه به همدیگر علاقهای داشتند و نه به دیگران. آنها همواره با یکدیگر اختلاف داشتند و مکررا در حال نزاع با همدیگر بودند؛ بهعلاوه آنها زیاد به من اهمیت نمیدادند و بهندرت ارزش فردی مرا تایید میکردند. آنها همواره بر سرم فریاد میزدند و از من انتقاد میکردند. بماند که با همه این اوضاع چقدر تلاش میکردم خودم را به آنها اثبات کنم و مورد تشویقشان قرار بگیرم.
اکنون من بهعنوان یک انسان بالغ، والدینم را بخشیدهام؛ اما خودم را گرفتار احساساتی از جمله شرمساری و گناه و ترسی که با آن پرورش یافتهام، میبینم.لطفا مرا راهنمایی کنید که چگونه میتوانم از بند بسیاری از عقاید نادرستی که والدینم در کودکی به من یاد دادهاند، خلاص شوم و یاد بگیرم که به خودم عشق بورزم؟»
ضمنا با گفتن اینکه او بچه خوبی نیست و کارهایش را درست انجام نمیدهد، او را سرزنش میکنند. لازم است گاهی اجازه دهیم والدین درونمان بیشتر به کودک درونمان احترام بگذارند. شما باید بتوانید زخمهای گذشتهتان را درمان کنید و برقراری ارتباط با کودک درون کاربردیترین شیوه برای کمک به التیام زخمهای گذشته است.
در ادامه نامهای را از کتاب «نامههایی برای لوییز» قرار دادهام که به صورت یک پرسش و پاسخ کاربردی، میتواند شما را یاری دهد تا درک بهتری از مفهوم کودک درون پیدا کنید و آن را بهتر بشناسید.
«دوست عزیز: بسیاری از کارگاهها و شیوههای درمانی مناسب برای تو قابلدسترسی هستند. در این کارگاهها برنامههای درمانی ارائه میشوند که با دستیابی و به کارگیری آنها میتوانی خودت را در موقعیت درمان قرار دهی و اینها میتوانند برایت مفید باشند
برای موفقیت در انجام این کار میتوانید از نیروی عشق استفاده کنید. عشق یک درمانگر و بزرگترین قدرت شفادهندهای است که تاکنون شناخته شده است. عشق میتواند عمیقترین و دردناکترین خاطرات را التیام بخشد، چون افشاننده نوری است که تاریکترین زوایای ذهن را روشن میکند و اجازه میدهد بتوانیم زوایای پنهان وجودمان را درک کنیم.
همچنین میتوانی با خود خلوت کنی و در سکوت از عالم هستی و کائنات بخواهی فرصتهای جدیدی برای گامهای بعدی درمان و همینطور بهدستآوردن عزمی واقعی برای حرکت بهسوی درک بیشتر و بهتر زندگی بر سر راهت قرار دهند.سعی کن هر روز به خودت یادآوری کنی که احساس گناه صرفا تفکری مربوط به کار اشتباهی است که انجامش دادهای و آن کار دیگر انجام و تمام شده است؛
فکر عشقورزیدن و بخشندهبودن، به کودک درونتان این امکان را میدهد که راههای جدیدی را فرارویتان بگشاید و اینگونه است که عالم هستی نیز شما را در تلاش برای رسیدن به اهدافتان یاری میدهد و حمایتتان میکند.
مهم نیست که چند سال سن دارید؛ درون شما کودکی وجود دارد که نیاز دارد تا به او عشق بورزید و تاییدش کنید. اگر زن هستید، مهم نیست که چقدر به خودتان متکی هستید؛ درون شما هنوز دختر کوچکی وجود دارد که بسیار حساس است و به کمکتان نیاز دارد. اگر مرد هستید، مهم نیست چقدر به مردانگیتان افتخار میکنید؛ هنوز پسرکی در وجودتان است که بازیگوش، کنجکاو و بامحبت است. یاد بگیرید که به کودک درونتان عشق بورزید!
مجله موفقیت : شماره 371
منبع: https://www.movafaghiat.com/be-koodake-daroonetan-eshgh-bevarzid/
مهم نیست گذشته شما تا چه اندازه دردناک بوده یا چه دوران کودکی سختی را گذراندهاید؛ اگر در حال حاضر یاد بگیرید که به کودک درونتان عشق بورزید، او شما را یاری خواهد داد تا بتوانید آن زخمها و رنجها را التیام بخشید. شما میتوانید همواره در ذهنتان انتخابهای جدید داشته باشید و اندیشههای جدیدی را در سر بپرورانید.
در زمان کودکی، وقتی کاری درست پیش نمیرفت، دائما فکر میکردیم که اشتباه از ما بچههاست! کودکان با این باور بزرگ میشوند که تنها در صورتی مورد علاقه و توجه والدین و مربیان و در واقع کسانیکه مراقبشان هستند، قرار میگیرند که همه کارهایشان را درست و کامل و بدون خطا انجام دهند. در این زمان اگر کاری درست پیش نرود، کودک در ذهن خود میگوید: «حتما من مقصر انجام این خطا هستم؛پس من بچه خوبی نیستم!» و هر چه هم بزرگتر میشویم، این باورهای نادرست را بیشتر به دنبال خودمان میکشیم.