گوشدادن پيش بهسوی شنوندگی هنر «خوبگوشدادن» و شنونده موثربودن مجله موفقیت
در توصیف اهمیت گوشدادن «ازحکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق تو زیادت است؟ گفت: زیرا که مرا دو گوش دادهاند و یک زبان، یعنی دو چندان که میگویی، میشنو!»
با توجه به اینكه هنر «خوبگوشدادن» و شنونده موثربودن، یكشبه پرورش نمییابد و برای پیشرفت، به تمرین و تكرار و تداوم نیاز دارد، شاید خوب باشد كار را با رایجترین تعاملاتمان با دیگران شروع كنیم و رفتهرفته عادت «خوبگوشدادن» را در همه زمینههای ارتباطی و اجتماعیمان، گسترش دهیم:
به این ترتیب، با موضوع، با تعقل و نه از روی هیجان برخورد میكند. مسلما چنین رویهای به قصد مدیریت بحران انجام میشود و با غیبتكردن و غیبتشنیدن تفاوت دارد. این رویه در مراكز آموزشی هم كاربرد دارد.
اما در تعامل با افراد پیرامونمان موارد بسیاری وجود دارند كه شخص فقط دلش میخواهد حرف بزند و حرفش شنیدهشود، بیآنكه نظر یا توصیهای به او ارائه بدهیم، نصحیتشكنیم، از كاری منعش كرده و سرزنش یا تحقیرش كنیم. ما همچنان بنا بر عادت روزمرهمان به «پاسخگویی»، در چنین مواردی كه نیاز به شنوندهبودنمان هست هم باز احساس دین میكنیم و لب به سخن میگشاییم.
یكی از دشوارترین كارها، گوشدادن به سخن همسر است، زیرا همسران آنقدر به هم نزدیك هستند، آنقدر از جزئیات زندگی هم خبر دارند، آنقدر تجربههای مشترك زیادی با هم دارند و بیرودربایستی هستند كه به بیان ساده، یا حوصله شنیدن حرفهای همدیگر را ندارند و یا میتوانند ناگفته، بسیاری از حرفهای یكدیگر را حدس بزنند؛
بنابراین تصور میكنند كه نیازی نیست همسرشان با صرف وقت و انرژی، تكرار مكررات كند. دوستی میگفت كه حتی وقتی میخواهد خوابش را برای همسرش تعریف كند، همسرش به میان صحبت او میدود و شروع میكند به توضیح و تشریح (و نه تعبیر) خوابش برای خود او!
درست مثل اینكه دارند دو كشتیگیر را از هم جدا میكنند! پژوهشها نشان میدهد وقتی کسی بهشدت دلخور است، اگر بیآنكه شنوندهاش باشند و بدون گوشدادن به حرفها و ناراحتی او ، او را آرام و درواقع «ساكت» كنند، عمق نارضایتیاش بیشتر میشود. مسلما باید به فرد عصبانی فضا و زمان داد كه به لحاظ جسمی و عصبی آرام شود؛ اما سپس لازم است مدیر و مسئول بخش، با فرد ناراضی در جلسهای معین به صحبت بنشیند، بگذارد او صحبت كند، به گفتههای او توجه كرده و گهگاه سوالاتی در جهت شفافسازی موضوع و موقعیت از او بكند.
2- انكار: «اووووه، ما كه همسن تو بودیم، نصف امكانات تو را هم نداشتیم! بزرگ كه بشوی، میبینی اینچیزهایی كه نگرانت كردهاند، كوچكترین اهمیتی نداشتهاند.»
والدین، معمولا در برابر مشكلات مطرحشده توسط فرزندشان، دستكم چهار واكنش زیر را نشان میدهند:
1- ارائه راهكار: «ببین؛ هر كاری یك راهحلی دارد، درباره … باید … را انجام بدهی.»
خیلی پیش میآید به دوستی كه دلش میخواهد با ما درددل كند، میگوییم: «واقعا میفهمم چه میگویی. چند سال پیش عین همین ماجرا برای من هم پیش آمد» و ادامه ماجرا… اما آیا توجه كردهایم كه در چنین وضعیتی، این ما هستیم كه داریم صحبت میكنیم و نه دوستمان؟ یعنی در دلداریدادن به او چنان هیجانزده میشویم كه كلا فراموشمان میشود كه اوست كه میخواسته درباره احساسش بگوید و دردش را بیرون بریزد.
تاحدیكه در تعارفاتمان هم بد میدانیم اگر جواب ندهیم یا جوابی كوتاه بدهیم؛ مثلا در جواب «سلام»، بیدرنگ میگوییم «علیك سلام» یا «سلام از بنده» و در جواب «خسته نباشید»، فورا میگوییم «درمانده نباشید» یا «سلامت باشید». جوابهای دیگری مثل «خوبی از خودتونه»، «چشمتون بیبلا»، «صاحباختیارید» و بسیاری تعارفات دیگر هم برای همهمان عباراتی آشنا هستند.
سپس در 5دقیقهی دوم، جای شنونده و گوینده با هم عوض شود. این كار، در ابتدا شاید به نظر خشك و رسمی بیاید، اما با گذشت زمان چنین روشی سبب میشود همسران عادت شنوندگی موثر خود را باز یابند.
وقتی دوستی آنقدر به ما اعتماد دارد كه میخواهد سفره دلش را نزد ما بگشاید، بهترین هدیهای كه میتوانیم به او بدهیم، سكوتمان است و توجهمان و گوشدادن به درددل های او ؛ طوری كه احساس كند با گوش جان به صحبتش گوش میدهیم. حتی زبان بدن و نگاهمان هم باید نشانگر توجهمان به گفتههای او باشد. چه خوب است در چنین شرایطی اصلا در ذهنمان به دنبال پاسخ نباشیم و بر سخن شخص مقابل تمركز كنیم.
یكی از صحنههای رایج در محل كار این است كه یك نفر به هزارویك دلیل از دست همكارش بهستوه میآید، از كوره در میرود و فریاد و فغانش بلند میشود. در این میان، همكاران دیگر به سرعت میدوند تا آن دو را از هم دور كنند. كار بعدی هم دعوتكردن طرفین به «سكوت» است؛ آب سرد به خوردشان میدهند و روزنامهای، مجلهای، چیزی بر میدارند و صورت آنها را باد میزنند؛ در آخر هم با «صلواتی بفرستید» و «حالا روی هم را ببوسید» به تصور خود موضوع را ختمبهخیر میكنند؛
گوشدادن به یك دوست
بسیاری از ما برای نشاندادن همدلی، همدری، اهمیتدادن، ادب، احترام، توجه و هرگونه اخلاص و ارادت و انسانیتمان به دیگران احساس رودربایستی و معذببودن میكنیم.
یك روش موثر دیگر «رفتار آینهوار» است؛ به این ترتیب كه برخی از جملههایی را كه شخص ناراضی درباره همكارش میگوید، برای خود او بازگو كنند. مثلا به این شكل: «پس از نظر تو، او آدم دستوپاچلفتی و بیمسئولیتی است؟» این كار سبب میشود شخص ناراضی عین جملههای خود را از زبان فرد دیگری بشنود و درباره آنها تجدیدنظر كند؛
پژوهشها نشان میدهد كه همسران به طور معمول، فقط هفتهای 20دقیقه گفتوگوی موثر دارند و طبیعتا چنین چیزی در بلندمدت (و چه بسا در برخی موارد در كوتاهمدت) میتواند بر رابطهشان اثری منفی بگذارد. خوب است همسران تلاش كنند عادت شنوندهبودن را بازیابی كنند؛ بهاینترتیب كه روزی 10دقیقه تمرین «شنوندهبودن یكطرفه» كنند.
بچهها هرچه زودتر احساس كنند كه احساساتشان را درك كردهایم و شنوندهشان بودهایم، زودتر آرام میشوند و بهتر شنونده ما خواهند بود: «باید برایت مشكل بزرگی باشد؛ نه؟»، «حتما این موضوع، خیلی نگرانت كرده«، «بیا دربارهاش صحبت كنیم و ببینیم چه قسمت این ماجرا بیشتر ناراحتت كردهاست»، «با اینكه نمرههایت متوسط شدهاند، من خودم شاهد بودم كه چقدر زحمت كشیدی و آنچه ارزش واقعی دارد، همین كوشش توست.»
گوشدادن به همسر
4- اما آوردن: «زحمتت را برای امتحاناتت كشیدهایها، اما نمرههایت چنگی به دل نمیزنند.»
گوشدادن به فرزند
اگر از ما آدرسی بپرسند، معمولا ابتدا تمام مسیرهایی را كه نباید بروند، میگوییم و بعد مسیری را كه باید بروند: «كوچه اول، نه؛ كوچه دوم، نه؛ كوچه سوم، میپیچی دست راست» و بعضیهایمان، حتی اگر نشانی را ندانیم، از سر رودربایستی مسیری كلی را میگوییم (كه در اكثر موارد خود شخص هم آن را میداند) و بعد میگوییم: «حالا جلوتر رفتی، باز بپرس.»
برای این كار، در هر روز، زمانی را كه مناسب هر دو است و میتوانند به دور از مشغلههای دیگر باشند، مشخص كنند و كنار هم بنشینند، 5دقیقه زمان بگیرند و یك نفرشان شروع كند به صحبتكردن و طرف دیگر تلاش كند بدون هیچگونه پاسخگویی و قطعكردن حرف او و اظهارنظر، فقط بهطور فعال شنونده باشد؛
گاهی وقتها، شخصی كه غم یا دردی دارد یا با مشكلی مواجه است، همین كه آن را نزد كسی به زبان میآورد، در حقیقت مجالی مییابد برای فكركردن به مشكل خود و دیدن جنبههای مختلف آن؛ چه بسا وقتی حرفهایش تمام میشود، احساس سبكی كند، راهحلی به ذهنش برسد، جنبههای مثبت موضوع هم به چشمش بیاید و…
شاید این رویه شرح و بسط دادن توضیحات، هنگامی كه مورد هرگونه مشورتی قرار میگیریم یا هر نوع راهنمایی از ما خواسته میشود یا در هر زمینهای كه از ما پرسشی میشود، رویهمرفته چندان رویه بدی نباشد و طرف مقابل ترجیح دهد جوابی كمی طولانیتر دریافت كند تا كوتاه و سرسری و چه بسا یك «نمیدانم» سرد و عجولانه؛